معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 503148
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
اعتقاد به مهدویت در سایر ادیان و ملل

اعتقاد به امام مهدى(ع) به عنوان مصلحى الهى و جهانى در بسیارى از مذاهب و ادیان وجود دارد. نه تنها شیعه که اهل تسنن و حتى پیروان ادیان دیگر، مانند یهود، نصارا، زردشتیان و هندویان نیز به ظهور مصلحى بزرگ و الهى اذعان دارند و آن را انتظار مى‏کشند.

آیین هندوها

در کتاب «وید» که نزد هندویان از کتب آسمانى است، چنین آمده است:

پس از خرابى دنیا پادشاهى در آخرالزمان پیدا شود که پیشواى خلایق باشد و نام او منصور(1) باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود در آورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا بخواهد بر آید.(2)

در یکى دیگر از کتب مقدس هندوها آمده است:

دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلى در آخرالزمان که پیشواى ملائکه و پریان و آدمیان باشد. حق و راستى با او باشد. آن چه در دریا و زمین‏ها و کوه‏ها پنهان باشد همه را به دست آورد و در آسمان‏ها و زمین آن چه باشد خبر مى‏دهد. از او بزرگ‏تر کسى به دنیا نیامد.(3)

هم‏چنین در کتاب معروف هندوها چنین اشاره شده است:

پادشاهى به دولت دنیا، به فرزند سیّد خلایق در دو جهان (کشن) تمام شود و کسى باشد که بر کوه‏هاى مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان کند و بر ابرها سوار شود و فرشتگانْ کارکنان او باشند، جن و انس در خدمت او شوند و از «سودان» که زیر خط استواست تا سرزمین «تسعین» که زیر قطب شمالى است و ماوراى بحار را صاحب شود و دین خدا زنده گردد. و نام او «ایستاده» (قائم) باشد و خدا شناس باشد.(4)

به بیان زیباتر، در کتاب مهابا راتا و کتاب پورانه‏ها در این خصوص آمده‏است:

همه ادیان معتقدند که در پایان هر دوره‏اى از تاریخ، بشر از لحاظ معنوى و اخلاقى رو به انحطاط مى‏رود و چون طبعاً و فطرتاً، در حال هبوط و دورى از مبدأ است و مانند احجار به سوى پایین حرکت مى‏کند و نمى‏تواند به خودى خود به این سیر نزولى و انحطاط معنوى و اخلاقى خاتمه دهد، پس ناچار روزى یک شخصیت معنوىِ بلند پایه که از مبدأ وحى و الهام سرچشمه مى‏گیرد، ظهور خواهد کرد و جهان را از تاریکى جهل و غفلت و ظلم و ستم نجات خواهد داد و....(5)

اصولاً فتوریسم (Fotorism) یعنى اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجى، عقیده‏اى است که در کیش‏هاى آسمانىِ یهودیت (جودایسیم)، و زردشت (زوراستریانیسم)، مسیحیت (در سه مذهب عمده آن، یعنى کاتولیک، پروتستان و اردتدوکس) و خصوصاً دین مقدس اسلام به مثابه یک اصل مسلم گرفته شده است. درباره آن در مباحث تئولوژیک مذاهب آسمانى، رشته تئولوژى بیبلکیال، کاملاً شرح و بسط داده شده است.(6)

آیین زردشتى

در کتاب‏هاى اوستا، زند، جاماسب نامه، داتستان دینیک، زراتشت نامه، موعودهایى معرّفى شده‏اند که آنان را سوسیانت مى‏نامند. این موعودها سه تن بوده‏اند که مهم‏ترین آنان آخرین ایشان است و او را «سوسیانت پیروزگر» خوانده‏اند. این سوشیانت، همان موعود است. چنان‏که گفته‏اند: سوشیانت مزدیسنان، به منزله گریشناى برهمنان بوداى پنجم بودائیان،(7) مسیح یهودیان، فارقلیط عیسویان و مهدى مسلمانان است.

آیین یهود

یهودیان نیز که خود را پیروان حضرت موسى(ع) مى‏دانند، منتظر موعودند. در آثار دینى یهود، اسفار تورات و دیگر کتاب‏هاى انبیاى آنان همواره به موعود اشاره شده است. اما این قوم، به حضرت مسیح(ع) و به حضرت محمد(ص) نگرویدند. بنابر این، در برابر مسأله موعود و انتظار بسیار حساس و نگرانند. یهودیان نباید به سادگى و غفلت از این همه بشارت‏ها و اشارت‏ها بگذرند، بلکه باید از دیگر منتظران، منتظرتر باشند و بیشتر به انتظار و آمادگى براى ظهور فکر کنند و از این همه ظلم، خیانت، تجاوز و انسان کشى دست بردارند و از عواقب ظلم و ستم بترسند. آنان دو موعود کتاب‏هاى خود، یعنى مسیح(ع) و محمد(ص) را نپذیرفتند. اما از دست موعود سوم رها نخواهند شد.(8)

به هر حال، یهودى حق پوش چه بپذیرد یا نپذیرد در کتاب‏هاى یهودیت، عهد عتیق و دانیال پیامبر، کتاب حجى (حکا) ى پیامبر، صفینیاى پیامبر، اسعیاى پیامبر و زبور داود مطالبى درباره موعود آخر الزمان آمده است. پاره‏اى از علائم آخرالزمان، رجعت و شخصیت حضرت حجة بن الحسن المهدى(عج)، حتى اشاراتى درباره واقعه عاشورا در کتاب بشارات عهدین آمده است.

قرآن کریم مى‏فرماید:

(وَ لَقَد کَتَبنا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکر اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحوُن)(9)؛

علاوه بر ذکر تورات در زبور نیز نوشتیم که بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.

در متن زبور آمده است:

قوم‏ها را به انصاف داورى خواهد کرد، آسمان شادى کند و زمین مسرورگردد، دریا و پرى آن غرّش نمایند، صحرا و هر آن چه در آن است به‏وجد آید. آن‏گاه تمام درختان جنگل مترنم خواهند نمود.(10) اما منتظران‏خداوند، وارث زمین خواهند شد، ... اما حلیمان وارث زمین خواهند شد، زیرا که بازوان شریر شکسته خواهد شد و اما صالحان را خداوند تأیید مى‏کند.(11)

آیین مسیحیت

در این آیین، بشارت‏هاى روشن‏ترى درباره موعود آخرالزمان(عج) رسیده است. یکى از علل آن قرب زمان است، زیرا از نظر زمانى حضرت مسیح(ع) به امام مهدى(عج) نزدیک‏تر است و از سویى، تحریف کمترى در این آیین نسبت به یهودیّت صورت گرفته است. در این خصوص مى‏توان به اناجیل متى، لوقا، مرقس، برنابا و مکاشفات یوحنا مراجعه کرد.

در انجیل متى فصل 24 مى‏خوانیم:

چون که برق از مشرق بیرون مى‏آید و تا به مغرب ظاهر مى‏گردد، آمدن فرزند انسان نیز چنین خواهد بود.... خواهند دید فرزند انسان را بر ابرهاى آسمانى مى‏آید با قدرت و جلال عظیم!

و در انجیل لوقا فصل دوازدهم آمده است:

کمرهاى خود را بسته و چراغ‏هاى خود را افروخته دارید و شما مانند کسانى باشید که انتظار آقاى خود مى‏کشند تا هر وقت بیاید و در را بکوبد، بى درنگ براى او باز کنید!

در کتاب‏هاى قدیم چینیان، در عقاید هندیان، در بین اهالى اسکاندیناوى و حتى در میان مصریان قدیم، بومیان آمریکایى، اهالى مکزیک و نظایر آن مى‏توان چنین انتظارى را مشاهده کرد. بنابراین، عقیده به ظهور رهایى بخشى بزرگ، برچیده شدن بساط ظلم و ستم از میان انسان‏ها و برپایى حکومت حق و عدالت، منحصر به شرقى‏ها و مذاهب شرقى نیست، بلکه اعتقادى عمومى و جهانى است که چهره‏هاى مختلف آن در عقاید اقوام گوناگون دیده‏مى‏شود و همه روشن گر این حقیقت است که این اعتقاد کهن در فطرت و نهاد انسان و در دعوت همه پیامبران ریشه داشته است.

«برنارد بارلر» جامعه شناس آمریکایى در رساله نهضت منجى گرى وجود چنین اعتقادى را حتى در میان سرخ‏پوستان آمریکایى نقل کرده، مى‏گوید:

در میان قبایل سرخ پوست آمریکایى این عقیده شایع است که روزى گرد سرخ‏پوستان ظهور خواهد کرد و آنها را به بهشت زمین رهنمون خواهدساخت.(12)

در خاتمه این بحث باید گفت: السلام على مهدى الأُمم و جامع الکلم؛ سلام بر مهدى، که امت‏ها از او سخن گفته‏اند، همو که همه اقوام و افکار را متحد مى‏کند و زیر یک پرچم گرد مى‏آورد.

مهدى(عج) در منابع اهل سنت

مدارک و روایات موجود درباره مهدى و ظهور ایشان، منحصر به یک مذهب از مذاهب اسلامى، یعنى شیعه نیست، بلکه کتاب ها و مدارک همه مذاهب اسلامى دیگر، از جمله حنفى، شافعى، مالکى و حنبلى نیز سرشار از روایات نبوى درباره مهدى و ظهور او است. در کتاب‏هاى حدیث، تفسیر، تاریخ، مناقب و فضایل، کلام و اعتقادات، حتى لغت و ادبیات، تصوف و عرفان، جغرافیا و بلدان و دیوان‏هاى شاعران به ذکر احادیث و مطالبى پرداخته شده که مربوط به مهدى است. این اتفاق نظر به حدّى است که حتى تندروترین گروه‏هاى اسلامى، یعنى وهابیان نیز این موضوع را پذیرفته و به‏طور جدّى از آن دفاع کرده‏اند و آن را از عقاید قطعى و مسلم اسلامى مى‏دانند. بیانیه رابطة العالم الاسلام که از بزرگ‏ترین مراکز دینى وهّابى‏ها در مکه است، در این خصوص جالب توجه است.

یک سند زنده
حدود سه سال قبل شخصى به نام ابو محمد از کنیا سؤالى درباره ظهور مهدى منتظر از این مرکز کرده است. دبیر کل رابطه، محمد صالح القزاز در پاسخى که براى او فرستاده، ضمن تصریح به این که «ابن تیمیه» مؤسس مذهب وهابیان نیز احادیث مربوط به ظهور مهدى را پذیرفته و متن رساله کوتاهى را که پنج تن از علماى معروف فعلى حجاز در این زمینه آماده کرده‏اند براى او فرستاد. در این رساله پس از ذکر نام حضرت مهدى و محل ظهور او، یعنى مکه آمده است:

به هنگام ظهور فساد در جهان و انتشار کفر و ستم خداوند به وسیله او (مهدى) جهان را پر از عدل و داد مى‏کند، همان‏گونه که از ظلم و ستم پر شده است. او آخرین خلفاى راشدین دوازده گانه است که پیامبر(ص) در کتب صحاح از آنها خبر داده است. احادیث مربوط به مهدى را بسیارى از صحابه نقل کرده‏اند.(13)

در ادامه مى‏گوید:

در بسیارى از کتب معروف اسلامى و متون اصلى حدیث پیامبر(ص) اعم‏ازسنن، معاجم و مسانید آمده است، از جمله سنن ابو داود، ترمذى،ابن‏ماجه، ابن‏عمرو دانى، مسند احمد، و ابى‏یعلى و بزّار، مستدرک‏حاکم، معاجم طبرانى (کبیر و اوسط)، خطیب در تاریخ بغداد، ابن‏عساکر در تاریخ دمشق و....

در خاتمه آمده:

بنابر این، اعتقاد به ظهور مهدى (بر هر مسلمانى) واجب است و این جزء عقاید اهل سنت و جماعت محسوب مى‏شود و جز افراد نادان و بى‏خبر یا بدعت‏گذار آن را انکار نمى‏کنند.(14)

سخنان عالمان اهل سنّت

اکنون مناسب است سخنان عالمان اهل سنّت را درباره حضرت مهدى(عج) در این‏جا بیاوریم:

ابن حجر هیثمى شافعى:

ابوالقاسم، محمد، الحجّه، عمر او پس از درگذشت پدرش پنج سال بود، خداوند در همین عمر، به او حکمت ربانى عطا کرد. او را «قائم منتظر» گویند. اخبار متواتر رسیده است که مهدى از این امت است و عیسى(ع) از آسمان فرود خواهد آمد و پشت سر مهدى نماز خواهد خواند.(15)

عمادالدین ابن کثیر دمشقى:

مقصود از پرچم‏هاى سیاه (که در روایات مهدى ذکر شده است)، پرچم‏هاى‏سیاهى نیست که ابو مسلم خراسانى برافراشت و دولت بنى‏امیه راساقط کرد، بلکه مقصود پرچم‏هاى سیاهى است که یاران مهدى خواهندآورد.(16)

ابن ابى الحدید:

میان همه فِرَق مسلمین اتفاق قطعى است که عمر دنیا و احکام و تکالیف پایان‏نمى‏پذیرد، مگر پس از ظهور مهدى(عج).(17)

صدرالدین قونوى:

پس از مرگ من، آن چه از کتاب هایم که درباره طب و حکمت است و همچنین کتاب‏هاى فلسفه، همه را بفروشید و پول آن را به فقرا صدقه بدهید و کتاب‏هاى تفسیر و حدیث و تصوف را در کتابخانه نگاه دارید. در شب اوّل مرگ من، هفتاد هزاربار کلمه توحید (لا إله إلّا اللّه) را بخوانید و سلام مرا به مهدى(عج) برسانید.(18)

محمد بن بدرالدین رومى:

خداوند به وسیله حضرت محمد(ص) نبوت تشریعى را ختم کرده و دیگر تاروز قیامت پیامبرى نخواهد آمد. هم‏چنین خدا به وسیله فرزند صالح‏پیامبر، همو که داراى نام پیامبر (محمد) و کنیه پیامبر (ابوالقاسم) است ولایت تامه و امامت عامه را ختم خواهد کرد و این ولى، همان کس است که مژده داده‏اند که زمین را چنان‏که از جور و ستم لبریز شده باشد، از عدل و داد لبریز بسازد و ظهور او به ناگهان اتفاق بیفتد. خداوندا! این همه پریشانى و گرفتارى را از این امت به برکت ظهور و حضور او برطرف فرما!إنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بعیداً وَ نَراه قَریباً؛ کسانى ظهور او را بعید و ناشدنى مى‏پندارند و ما آن را شدنى و نزدیک مى‏دانیم.(19)

شیخ عبدالحق دهلوى:

احادیث بسیارى که به حد تواتر رسیده است وارد شده که مهدى از اهل بیت پیامبر است، از اولاد فاطمه(س).(20)

احمد امین مصرى:

اهل سنت به مهدى و مسأله مهدى یقیناً ایمان دارد.(21)

شیخ محمد عبده:

خاص و عام مى‏دانند که در اخبار و احادیث ضمن شمردن علائم قیامت، آمده‏است که مردى از اهل بیت پیامبر(ص) خروج مى‏کند که نام او مهدى است. او زمین را، پس از آن که از جور و بیداد آکنده باشد، از عدل و داد آکنده مى‏سازد.(22)

نظر متفکران غربى درباره مهدویت

«برنارد شاو» فیلسوف برجسته انگلیسى صریحاً به زنده بودن دین اسلام اعتراف کرده، اعلام نمود:

من همیشه نسبت به دین محمد(ص) به واسطه خاصیت زنده بودن شگفت آور آن نهایت احترام را داشته‏ام. به نظر من اسلام تنها مذهبى است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگى و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنین پیش بینى مى‏کنم و هم اکنون هم آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمد مورد قبول اروپاى فردا خواهد بود.(23)

آن‏گاه که برناردوشاو جهان گیر شدن آیین اسلام را پیش بینى مى‏کرد وآن‏را مورد قبول مردم اروپا مى‏دانست و معتقد بود که تنها اسلام مى‏تواندمشکلات جهان را حل کند، اروپاییان با بى‏اعتنایى از کنار این‏نظریه‏مى‏گذشتند. اما امروز حقیقت سخنان او و سایر متفکران آزاداندیش براى غربیان آشکار شده است. گرایش روز افزون مردم جهان به اسلام نشانه بارزى است براى صحت پیش بینى‏هاى او. امروزه کسانى که در آمریکا و اروپا به اسلام مى‏گروند همان حقایقى را مى‏یابند که متفکران غربى، آنها را از ویژگى‏هاى اسلام معرفى مى‏کنند که عامل نجات بخش بشریت و پناهگاه امن معنوى براى انسان‏هاى سرگشته غربى است. یک تازه مسلمان آمریکایى مى‏گوید:

این آیین قادر است فشارهاى جامعه بى‏بنیاد و مصرفى آمریکا را که متوجه افراد است، برطرف کند. اسلام نه تنها یک دین، بلکه یک شیوه درست زندگى نیز مى‏باشد.(24)

«داگلاس جانسون» از مرکز تحقیقات بین المللى و استراتژیک و نویسنده کتاب مذهب عنصر مفقوده در فن حکومت مى‏گوید:

جهان به مذهب روى مى‏آورد. هنگامى که حکومت‏هاى غیر مذهبى نیازهاى مردم را بر آورده نکنند، پیام‏هاى مذهبى فضاى خالى را پر مى‏نمایند.(25)

بنابراین، نوعى خود آگاهى و رشد معنوى در دنیاى در حال تکامل و رشد، دیده مى‏شود که فراتر از مادیات عمل کرده و حتى مادیات را عامل توقف و مانع رشد و تکامل مى‏داند، افرادى نظیر «تدد انلیز» اهل «فیلاد لفیا» هر هفته ادبیات سال 2000 را بررسى مى‏کند، شدیداً به این باور ایمان دارد که هزاره بعدى زمان ظهور منجى آخرالزمان است.(26)

صاحب الزمان(عج) از نگاه هانرى کربن

پروفسور «هانرى کربن» ایران شناس مشهور فرانسوى از جمله اروپاییانى است که در دوران زندگى علمى خود تمایل قلبى و یقین عینى و عقلانى به وجود مبارک امام عصر(عج) و معنویت بى‏بدیل سایر ائمه شیعه(ع) یافته‏بود.

به عقیده کربن، مفهوم ولایت در این دوران طولانى انتظار، همان هدایت ارشادى امام است که «اسرار» اصول عقاید را مى‏آموزد. این مفهوم از سویى، شامل مفهوم معرفت است و از سوى دیگر، واجد معناى محبت؛ یعنى معرفتى که فى‏نفسه متمرکز و نیرومند است.(27)

کربن در بخشى از کتاب تاریخ فلسفه اسلامى ضمن نقل روایتى مشهور از پیامبر اکرم(ص) که مى‏گوید:

اگر تنها یک روز به پایان جهان باقى مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانى خواهد کرد تا مردى از ذرّیه من که نامش نام من و کنیه‏اش کنیه من خواهد بود، ظهور کند. او زمین را از هماهنگى و عدل پر خواهد ساخت چنان‏که تا آن هنگام از خشونت و جور پر شده است.

به تفسیر این روایت پرداخته و مى‏نویسد:

روزى که چنین طولانى خواهد شد، زمان غیبت است و این حدیث صریح طنین خود را در همه قرون و در تمام مراتب شعور و ضمیر شیعه منعکس ساخته است.

کربن پس از اذعان به این نکته که امامان همه نور و حقیقت واحدى هستند که در دوازده شخص متمثل شده‏اند، مى‏نویسد:

وقتى نسبت لاهوت و ناسوت را در شخص امامان در نظر بگیریم، مى‏بینیم مسأله به هیچ روى شبیه به اتحاد اُقنومى در طبیعت نیست، امامان، ظهورات و تجلیات الهى هستند، قاموس فنى زبان، کلمات (ظهور و مظهر) را پیوسته به مقابله با عمل آیینه باز مى‏گرداند، پس بدین‏گونه امامان هم چون ظهور الهى، بى‏هیچ کم و بیش «اسماء الله» مى‏باشند و به این عنوان از دو مهلکه تشبیه و تعطیل مصونند.(28)

--------------------------------------------------------------------------------

1. در زیارت عاشورا «مع امام منصور من اهل بیت محمد(ص)» و دعاى ندبه «أین المنصور على من اعتدى علیه» شاید به همین مناسبت باشد. محدث نورى در کتاب نجم الثاقب مى‏نویسد: در ذخیره و تذکره آمده که منصور اسم آن جناب در کتاب وید براهمه است.

2. بشارات عهدین، ص 245، به نقل از: پیشواى دوازدهم، حجةبن الحسن المهدى(عج).

3. سبک از کتاب مقدس هندوها.

4. اوپانیشاد، ص 737.

5. معارف اسلامى در جهان معاصر، ص 245.

6. مجموعه حکم، سال سوم، شماره 1 و 2، مقاله سید هادى خسروشاهى.

7. دائرة المعارف فارسى، ج 1، ص 1373.

8. در بعضى از روایات آمده که جماعتى از یهودیان گرد «دجّال» را مى‏گیرند و با ظهور مهدى، فرود آمدن عیسى(ع)، کشته شدن دجال، آنان نیز قتل عام مى‏شوند.

9. انبیاء (21) آیه 105.

10. مزامیر، مزمور 10 - 13.

11. مزامیر، مزمور 37.

12. ر. ک: مکارم شیرازى، حکومت جهانى مهدى(عج)، ص 58 - 59.

13. بیست نفر از صحابه از جمله على(ع)، عثمان، طلحه، عبدالرحمن عوف، عبدالله بن عباس، عمار یاسر، عبدالله بن مسعود، و... را آورده است.

14. به نقل از: حکومت جهانى مهدى، ص 144 - 155 با تلخیص.

15. المهدى الموعود، ج 1، ص 200.

16. همان، ج 2، ص 72.

17. لطف اللَّه صافى، منتخب الاثر، ص 3 - 5.

18. محمد سعید موسوى هندى، الامام الثانى عشر، ص 77.

19. همان، ص 77.

20. منتخب الاثر، ص 3.

21. شیخ محمد جواد مغنیه، المهدى المنتظر و العقل، ص 59.

22. رشید رضا، تفسیر المنار، ج 6، ص 57.

23. روزنامه جمهورى اسلامى، 73/5/24، ص 11.

24. روزنامه جمهورى اسلامى، 73/5/24، ص 11.

25. موعود، شماره 9، ص 66، به نقل از: مقاله «نقش کلیدى مذهبى در سیاست بین المللى» ترجمه: فریند پرتو، 6ژوئیه 1996، ص‏1.

26. موعود، شماره 9، ص 66، به نقل از: مقاله «در جستجوى آخرالزمان»، نوشته ژان سبایستین ستلى، 30 دسامبر 1995، ص 1.

27. امین میرزایى، موعود، شماره چهاردهم.

28. هانرى، کربن، تاریخ فلسفه اسلامى، ترجمه اسدالله مبشرى.

سپیده امید ، سید حسین اسحاقى


دسته ها : موعود ادیان
جمعه 21 12 1388 12:17
ویژگی های یاران مهدی موعود (عج)
اشاره:
اندیشه پیروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان که‏برگرفته از متن قرآن کریم است، بارقه‏اى از نور امید در دل‏ها تابانیده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته که منادى حق است و سفیر نور، کشتیبان‏هدایت است و قافله‏سالار رهایى; مجدد حیات بشریت است و احیاگر اخلاق خدایى،این شخصیت‏بزرگ را در روایات اسلامى «مهدى‏» علیه السلام مى‏نامند. 
چنین انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زیرا این انتظار با امید،تعهد، تحرک با مسوولیت و سازندگى و رفع ناامیدى از جامعه همراه مى‏باشد. 
منتظران واقعى، خود را در حال مهیاى جامعه‏اى مى‏بینند که انتظار موعودى‏را مى‏کشد، بنابراین براى حضور حضرتش شرایطى لازم است که هم زمینه‏سازقدومش باشد و هم پذیراى حکومت عدل او، زیرا تحمل عدالت‏خود نیاز به‏سازندگى دارد. و الا، پذیرایى حق بر افراد بسى مشکل خواهد بود. بنابراین،ما براى خودسازى به یکى از بهترین راه‏ها که طریق پرورش یافتگان مکتب‏انسان‏ساز اسلام; یعنى یاوران خاص ولى‏عصر(عج) است متمسک مى‏شویم، ویژگى‏هاى‏آن‏ها را بشناسیم و به کار بندیم تا زمینه‏ساز حضور حضرتش باشیم. زمینه‏سازحکومت‏حضرت، خیزش ایمان است نه ازدیاد فساد. ما در این نوشتار به برخى‏از خصال یاوران باوفاى حضرت اشارتى خواهیم داشت. 
ایمان یاوران مهدى (ع)

پایدارى، شجاعت، رشادت، ایثار، فداکارى و... یک انسان مومن ریشه درایمان وى دارد. یاوران مهدى از مومنانى هستند که ایمانشان آن‏ها را به‏مرحله‏اى رسانده است که هرگونه شک و ریبى در دلشان راه نمى‏یابد. همان‏کسانى که به نقل روایات در ترنم روح‏بخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن‏هاهم چون صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و شب را تا به صبح به راز و نیازبا خداى خویش مشغولند. و خودخواهى‏ها و منیت‏ها را در زیر آسیاب تهجدسورمه کرده و با آن چشم دل را روشن نموده‏اند. خدا را با معرفت‏شناخته وایمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ کرده است. لذا در راه ایمان و اجراى‏فرامین الهى از هیچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده‏اى بیم‏به دل راه نمى‏دهند. چنان که صادق آل محمد(ص) از قرآن کریم اوصاف آن‏ها رابیان داشته و به ایمان آن‏ها و راهشان سفارش مى‏کنند: سلیمان بن هارون‏مى‏گوید: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از این عجلیان گویند که شمشیر رسول‏خدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند، نه او و نه پدرش‏با هیچ یک از دو چشمانش آن را ندیده، مگر آن که پدرش آن را نزد حسین(ع)دیده باشد، و البته براى صاحب این امر محفوظ است، پس، مبادا به راست وچپ روى آورى، که به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمان‏و زمین هم‏دست‏شوند که این امر را از جایگاهى که خداوند آن را در وى قرارداده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنان چه همه مردمان کفر ورزند تاجایى که هیچ کس باقى نماند; همانا خداوند براى این امر کسانى را خواهدآورد که او شایستگان آن باشند. سپس فرمود: آیا نمى‏شنوى که خداوندمى‏فرماید: 

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید هر کدام از شماها از دین خودمرتد شوید پس به زودى خداوند قومى را که دوست مى‏دارد و آن‏ها نیز خدا رادوست مى‏دارند و نسبت‏به مومنان فروتن و بر کافران سرافراز و مقتدرند به‏نصرت اسلام بر مى‏انگیزد...» 

تا آخر آیه را تلاوت فرمود و در آیه دیگرفرمود: 

«پس اگر این قوم به آن کفر ورزند، همانا قومى را که هرگز به‏آن کافر نشوند بر آن برگماریم‏». 

سپس حضرت فرمود:«همانا (اهل) این آیه همان اهل آن آیه مى‏باشند.» 

آیه‏اى که امام صادق علیه السلام - آن را تلاوت فرموده‏اند اوصاف مومنانى که‏باید این رسالت‏بزرگ را انجام دهند چنین بیان مى‏دارد: 

1. آن‏ها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏اندیشند: «یحبهم ویحبونه‏» 

2. در برابر برادران دینیشان خاضع و فروتن هستند: «اذله على المومنین‏» 

3. نسبت‏به کافران ستم‏گر و کج‏اندیش، سرسخت، خشن و سرافرازند:«اعزه على الکافرین‏»; 

4. براى بسط عدل و اجراى فرامین الهى همواره درراه جهاد فى سبیل‏الله هستند: «یجاهدون فى سبیل الله‏»; 

5. در جهت‏نابودى کافران و برچیدن بساط ستم‏گران کوشا و از هیچ ملامتى پروا ندارند:«و لایخافون لومه لائم‏». 

این‏ها همه از اعتقاد به خدا و ایمان به مقصد و میل به هدف آن‏ها نشات‏گرفته و از آن‏ها انسان‏هایى ساخته که در حقیقت علاوه بر قدرت جسمانى چنان‏شهامتى دارند که از شکستن سنت‏هاى غلط و مخالف با اکثریتى که راه انحراف‏را پیش گرفته‏اند، و با تکیه بر کثرت عددى خود دیگران را به استهزامى‏گیرند، پروایى ندارند. بسیارى از افراد را مى‏شناسیم که صفات ممتازى‏دارند، اما در مقابل غوغاى محیط و هجوم افکار عوام و اکثریت‏هاى منحرف‏بسیار محافظه‏کار، ترسو، و بى‏جرئتند، و زود در مقابل آن‏ها میدان را خالى‏مى‏کنند، در حالى که براى یک رهبر سازنده و افرادى که براى پیاده کردن‏افکار او وارد میدان مى‏شوند، قبل از هر چیز چنین شهامتى لازم است. 

عوام‏زدگى، محیطزدگى، و امثال آن که همگى نقطه مقابل این امتیاز عالى‏روحى هستند، سد راه بیش‏تر اصلاحات محسوب مى‏گردند.» آرى به دست آوردن این‏امتیازات و موفقیت‏ها در هر درجه‏اى که باشد علاوه بر کوشش خود فرد، مرهون‏فضل خداوند است که به هر کس بخواهد و شایسته بیند عطا کند و حاصل لطف‏اوست: «ذلک فضل الله یوتیه من یشاء». 

عبادت یاران مهدى(ع)

همان گونه که اشاره شد آنان پارسایان شب‏اند که تا بامدادان به ذکر و رازو نیاز و بر قیام و قعودند. آتش عشق به معشوق و عرفت‏به ذات بارى‏تعالى‏خواب را از دیدگان آنان ربوده است: 

جز خم ابروى دلبر هیچ محرابى ندارم 

جز غم هجران رویش من تب و تابى ندارم 

گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابش 

حسرت این خواب در دل ماند چون خوابى ندارم 

سر نهم بر خاک کویش، جان دهم در یاد رویش 

سر چه باشد، جان چه باشد، چیز نایابى ندارم 

مردانى که شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذکر مناجاتشان، هم چون‏صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و هیبت الهى آن‏ها را به قیام واداشته وبامدادان سوار بر مرکب‏ها شوند، آنان راهیان شب‏اند و شیران روز. 

گفتیم همه این عبادت‏ها و نیایش‏ها، رشادت‏ها و شهامت‏ها و... از ایمان یک‏فرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ایمان نهفته در قلب اواست. که در این اعمال ظهور مى‏یابد و هر چند درجه ایمان فزونى یابد دراین اعمال نیز فزونى خواهد یافت و هیچ امرى سد راه آنان نخواهد شد، نه‏تنها جهاد و کوشش آن‏ها را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهى بازنمى‏دارد، بلکه این تلاش‏ها سبب مى‏گردد تا حلاوت ایمان بیش‏تر در کام خودچشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند که چه رنگى بهتر ازرنگ الهى: «صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون‏». 

آمرین به معروف و پیکارکنندگان با منکر
رسالت‏حضرت مهدى و یاران باوفایش احیاء دین خدا و اتمام رسالت انبیا واولیا و اصلاح زمین که ظالمان و فاسدان با بدعت‏ها و ظلم‏هایشان روز خاکیان‏را مبدل به شب دیجورى کرده با شراره سم ستمشان، سیماى سپیده را روشنى‏بخشند و نقاب تزویر را از چهره مزوران برکشند و رسالتش را در دو عنوان‏سبز بسط در «قسط‏» و «عدل‏» خلاصه گرداند. «یملا الارض قسطا و عدلا کماملئت ظلما و جورا». سیره رسول گرامى اسلام و همه معصومین(ع) بر امر به‏معروف و نهى از منکر بود، و از بدو دوران کودکى تا واپسین لحظات حیات آن‏را پاس داشته‏اند. یعقوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مى‏رسد در حالى که حضرت‏در کنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ایستاده و با او سخن‏مى‏گوید. یعقوب گوید: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد،پس برخاستم، امام صادق(ع) به من فرمود: 

نزدیک سرورت بیا و او را سلام گوى. من نزدیک گهواره رفتم و به کودک سلام‏کردم، امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصیح و گویا سلام راپاسخ گفت فرمود: «اذهب و تغیر اسم ابنتک التى سمیتها امس فانه اسم‏یبغضه الله‏» برو و آن نام را که دیروز بر دخترت نهاده‏اى تغییر ده زیرااین اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم‏عمل کن تا هدایت‏یابى. من نیز به دستور آن حضرت عمل کردم و نام‏«حمیرا» دختر یک روزه‏ام را تغییر دادم.» بنابراین، یکى از اوصاف بارزیاران حجت، امر به معروف و نهى از منکر مى‏باشد. 

امام صادق(ع) در تفسیرآیه «الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنکر و لله عاقبه الامور». 

مى‏فرمایند: براى آل‏محمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را به‏تصرف آن‏ها درآورد، و دین را آشکار سازد، و خداوند متعال به وسیله او ویارانش بدعت‏ها و باطل را از بین مى‏برد، هم چنان که سفیهان حق را میرانده‏باشند، تا جایى که اثرى از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهى از منکرخواهند نمود و عاقبت کارها به دست‏خداست. 

ایمان و اطاعت از رهبرى
امامت و رهبرى، از ارکان دین مبین اسلام و محور و اساس همه کارها اعم ازعبادى و غیرعبادى است: 

«و انه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا...» 

و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامت‏است. لذا ایمان به رهبرى زمینه‏ساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همین‏ایمان و اطاعت از رهبرى و پیامبر بود که در مدتى بسیار کم مسلمانان صدراسلام از حضیض ذلت‏به اوج عزت رسیدند و پوزه ظالمان و متکبران را به خاک‏مالیدند چرا که به فرمان خدا به آن چه پیامبر مى‏فرمود گردن مى‏نهادند: 

«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» 

و بعد از رسول خداشیعیان اهل بیت همان عقیده و ایمان را نسبت‏به ائمه اطهار داشته و یاران‏حجت(ع) در بالاترین درجه آن نسبت‏به امام زمان علیه السلام دارند که‏این عشق و ایمان در وجود آن حضرت متمرکز گردیده: 

«یتمسحون بسرح الامام علیه السلام یطلبون بذلک البرکه‏» 

این عشق به امام است که سر از پانشناخته براى اطاعت و اجراى فرامین او شب و روز را نمى‏شناسند و در راه‏فرمان‏بردارى او از یک کنیز نسبت‏به مولایش مطیع‏تراند و در هنگام خطرات‏براى دفاع از وجود او جانشان را فدا مى‏کنند: 

«و یخفون به یقونه بانفسهم فى الحروب و یکفونه ما یوید... هم اطوع له من الامه لسیدها» 

از وجود مبارکش و آن چه متعلق به اوست تبرک و شفا مى‏جویند: 

کیست کاشفته آن زلف چلیپا نشود 

دیده‏اى نیست که بیند تو و شیدا نشود 

ناز کن ناز که دل‏ها همه در بند تو اند 

غمزه کن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود 

سر به خاک سر کوى تو نهد جان از دست

جان چه باشد که فداى رخ زیبا نشود 

این عشق و علاقه امام و یارانش به حدى به هم گره خورده که «آن چه شخص‏امام بدان وصف شده‏اند، آنان نیز به آن توصیف گشته‏اند: 

«انهم اذا ساروا الرعب امامهم سیره شهر;هنگامى که به طرف مکانى حرکت مى‏کنند، ترس ازآنان پیشاپیش در دل مردمان افتد.» 

«لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل; آنان دست از شمشیرهاى خود در پیکار با دشمنان دین باز نمى‏گیرندتا آن که خداى تعالى راضى شود.» 

این همه به سبب آن است که یاران مهدى‏شیعه کاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات‏امام علیه السلام مى‏باشد. 

شجاعت‏یاوران مهدى علیه‏السلام
وصف بارزى که در روایات براى اصحاب آقا امام زمان علیه‏السلام‏برشمرده شده شجاعت‏یاران حضرت است، شجاعت وصفى ذاتى است که‏داراى لوازماتى است که بر روى هم این صفت‏براى فرد حاصل مى‏گردد که اصحاب‏آقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم: 

عدم ترس
ترس و جبن از خصلت‏هاى مذموم یک انسان است، چرا که ترس نشات گرفته‏از ضعف ایمان و یقین و عاجز بودن نفس است: «شده الجبن من عجز النفس وضعف الیقین.» شخص ضعیف النفس و ضعیف الایمان مایه امید از او گرفته شده،یقین به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بیم و ترس به‏سر مى‏برد. ترس از آن دارد که هر لحظه این دفتر عمر بسته شود و به دیارنیستى کوچ کند. اما شخص مومن در اقیانوسى از امید به سر برده و در همه‏مشکلات تکیه‏گاهش را خدا مى‏داند و یقین دارد که: 

«ولله العزه و لرسوله و للمومنین.» 

دلیلى ندارد که احساس ضعف و ترس کند، بلکه ترس را عار و ننگ‏و نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مى‏کند: 

«احذروا الجبن فانه عار و منقصه‏» یاران مهدى علیه‏السلام که قلبشان مالامال از عشق‏به خدا و یقین به روز جزا و یارى پروردگار است از هیچ کس هراسى به دل‏ندارند. 

یاد روى تو غم هر دو جهان از دل برد 

صبح امید همه ظلمت‏شب باطل کرد 

عشق به شهادت
از محک‏هایى که خداوند افراد راستگو و با ایمان را از افراد دروغگوجدا مى‏سازد «تمناى مرگ است‏» یک فرد مومن که آینده‏اى درخشان و زیبابراى خود پیش‏بینى مى‏کند و عاشق کوى یار و قرب الى‏الله و هم‏نشینى اولیاءالله را در دلش زمزمه مى‏کند همواره تمناى مرگ دارد: 

آتش بجانم افکند شوق لقاى دلدار 

از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار 

«لولا اجل الذى کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عین‏شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.» 

اصحاب حجت که مهدى(ع) را با معرفت‏شناخته و ایمان به راه و هدفش دارند وبه او عشق مى‏ورزند و همه هستیشان را فانى در وجود او مى‏دانند، عاشق‏شهادت در راه وى هستند: 

«یدعون بالشهاده و یتمنون ان یقتلوا فى سبیل‏الله شعارهم یالثارات الحسین علیه‏السلام‏» 

بنابر این، فردى که جانش را ازهدفش بیش‏تر دوست دارد نمى‏تواند شجاعت ورزد، بلکه او باید همواره حافظجانش باشد تا به او آسیبى نرسد لذا شجاعت‏شیرانى چون یاوران مهدى(عج) رامى‏طلبد. 

قلب نورانى و دل فولادین
از دیگر اوصافى که یاوران مهدى علیه السلام داراهستند «قلب قوى و پولادین‏» است که در روایات مختلفى تعبیر به «پاره‏هاى‏آهن‏» شده است: «تجیى‏ء الرایات السود من قبل المشرق کان قلوبهم زبرالحدید» و در روایات دیگر مى‏خوانیم که قلب‏هاى آن‏ها سخت‏تر از پاره‏هاى‏آهن است «... و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید». 

آرى قلب‏هاى آن‏ها پنجره‏هایى به آسمان معنا گشوده‏اند و دل‏ها را به ریسمان‏الهى پیوند داده‏اند خانه دل را با قندیل‏هاى ایمان روشن نموده‏اند: 

«کان قلوبهم القنادیل و هم من خشیه الله مشفقون.» 

اینان با پشتوانه‏اى ازایمان به خدا و یقین به روز جزا و هدفى مقدس «هم‏چون مشعل‏هاى فروزانندکه دل‏هاى استوارشان بسان قندیل‏هاى نور در سینه‏هاى سترگشان آویخته است واین رادمردان تنها دل به خداى خویش داده‏اند و تنها از او هراس دارند» وقلب را به یاد او قوت بخشیده‏اند: «الا بذکر الله تطمئن القلوب.» 

اجسام قوى
قدرت جسمانى از دیگر لوازمات اعمال شجاعت است که از اوصاف اصحاب صاحب‏الامر(عج) شمرده شده و در روایات قدرت آن‏ها را برابر با چهل مرد قرارداده است: «فان الرجل منهم یعطى قوه اربعین رجل‏» قدرت جسمانى برگرفته‏شده از ایمان راسخ به خدا و یقین به امامت و حقانیت هدف او است; یاوران‏مهدى(ع) با این قدرت جسمانى و روحیه عالى بوده که مى‏توانند خط بطلان برجمیع مفاسد کشیده و ظلم و جور را از صحنه گیتى براندازند. 

موالا با افراد ضعیف الجسه و ضعیف‏الایمان که چنین مهمى امکان ندارد کمااین‏که امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ «دیان بن صلت‏» که از او سوال‏مى‏کند که آیا شما صاحب این امر هستید؟! حضرت در جواب مى‏فرماید: 

«من صاحب‏این امر هستم ولکن من آن کسى نیستم که زمین را پر از عدل و قسط کنم‏چنان‏که پر از جور و ستم شده; چگونه من مى‏توانم با این ضعف جسمانیم زمین‏را پر از عدل و قسط کنم و به درستى که قائم، آن کسى است که وقتى خروج‏مى‏کند با این که داراى سن زیادى مى‏باشد، ولى جوان است‏بدن او قوى حتى‏اگر دست‏هاى مبارکش را به طرف بزرگ‏ترین درخت دراز کند و او را به طرف‏زمین آورد مى‏آورد و مى‏شکند، حتى اگر صیحه‏اى بین کوه‏ها زند از فریاد اوکوه‏ها درهم ریزند...» 

حال برگردیم به سخن اصلى; یعنى شجاعت اصحاب آن‏حضرت، با این اوصاف است که آن‏ها سدى محکم، نیزه و شمشیرى برنده، و رکن‏رکینى هستند که حضرت لوط علیه السلام هنگام رویارویى با قوم کافر ومنحرف خود تمناى آن ها را مى‏کرد. 

«قال ابو عبدالله(ع) ما کان یقول‏لوط(ع) «لو ان لى بکم قوه او آوى الى رکن شدید» الا تمنا لقوه القائم‏علیه السلام و لا ذکر الا بشده اصحابه فان رجل منهم یعطى قوه اربعین رجلا وان قلبه لاشد من زبر الحدید و لو مروا بجبال الحدید لتدکدکت [لقطعوها]، لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل‏» 

این روایت که بیان گویایى از شجاعت‏آن عزیزان است، ما را از ذکر دیگر احادیث‏بى‏نیاز مى‏کند. در تشبیه قلب‏هاى‏آن‏ها به پاره‏هاى آهن یا به قطعات سنگ، براى تاکید بیش‏تر بر عظمت و شهامت‏آنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افکارشان مى‏باشد. پرواضح است که‏به کارگیرى، واژه‏هاى شمشیر و نیزه نیز فقط به لحاظ تاثیر مادى آن‏هانیست، بلکه نشانى بر توان فعالیت موثر آن‏ها مى‏باشد; یعنى آن‏ها در زمینه‏عمل و مبارزه دلیرتر از شیر و برتر از نیزه هستند. در بیان امام علیه‏السلام که مى‏فرماید: «به هر فردى از آن‏ها نیروى چهل مرد داده مى‏شود»مقصود محدود نمودن این نیرو نیست، بلکه تقریبى است‏براى میزان فوق‏العاده قدرت ایشان و اشاره است، بر اثر عملى فعالیت‏هاى هر یک از اصحاب‏مهدى(ع) که از کوشش گروهى مرکب از چهل نفر نیز فزون‏تر است. 

... هنگامى که تلاش انسان با توانایى طبیعى، براى انجام کارى توام‏مى‏گردد; مثل دوران جوانى، نتیجه کارها بهتر و کامل‏تر خواهد شد. و شایدبه همین جهت است که بیش‏تر یاران «حضرت مهدى علیه‏السلام‏» را جوانان تشکیل مى‏دهند،زیرا به سبب این‏که به صراحت‏با حق مواجه مى‏شوند و آن را عمیقا درک‏مى‏نمایند و با اخلاص تمام اطاعت امام خویش را پى مى‏گیرند، هر کدام ازتوان و نیروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است که گروه‏هاى‏بزرگ نیز از عهده آن برنمى‏آیند. بیانات ائمه علیهم السلام مبنى براین که به هر کدام از یاران مهدى(ع) نیروى چهل مرد داده مى‏شود. 

گویاى این نکته نیز هست که خداوند این توانایى را از راه‏هاى طبیعى، و نه‏از سر اعجاز، به آنان عطا مى‏کند، چرا که نفس انسانى قابلیت این تکامل وترقى را در شرایط معین و تحت تربیت‏خاصى دارا است . و این پرورش و شجاعت‏نه تنها صفت عمومى لشکر امام مهدى(ع) است، بلکه شامل تمام مومنان مى‏شود. 

چرا که همه مومنان به نحوى جزء لشکر امام زمان هستند از این جهت است که‏در روایات آمده: «فلایبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحدید و اعطاه الله‏عزوجل قوه اربعین رجلا; هیچ مومنى نمى‏ماند مگر آن که قلبش هم چون پاره‏هاى‏آهن گشته و خداوند به هر یک از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند.»



دسته ها : موعود ادیان
جمعه 21 12 1388 12:13
انتظار به معناى آماده باش کامل
آنهایى که انتظار قیام یک مصلح جهانى را مى کشند، معتقدند انتظار انقلاب، دگرگونى و تحوّلى را دارند که وسیعترین و اساسى ترین انقلابهاى انسانى در طول تاریخ بشر است، انقلابى که بر خلاف انقلابهاى اصلاحى گذشته جنبه منطقه اى نداشته و اختصاص به یک جانب از جوانب زندگى ندارد، بلکه علاوه بر این که عمومى و همگانى است، همه شئون و جوانب زندگى انسانها را اعمّ از فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و اخلاقى در بر مى گیرد.
البتّه در این جا کارى با این موضوع نداریم که براى چنین انتظارى از نظر عقیدتى چه دلیلى در دست داریم، زیرا هدف در این بحث تنها بررسى نتایج و آثار چنین عقیده و چنان انتظارى است که آیا به راستى آن چنان که پاره اى از ماتریالیستها و کمونیستها مى پندارند، جنبه تخدیرى دارد یا حرکت آفرین است و اصلاح گر; اگر چه از نظر ما اصل قضیّه هم به ثبوت رسیده و قانون «تکامل» و «نظم» که دو قانون مسلّم در عالم حیات و جهان هستى مى باشد، آن را اثبات مى کند که جاى شرح آن نیست، و از موضوع بحث ما خارج است.
همان طور که اشاره کردیم انتظار، از دو عنصر نفى و اثبات ترکیب شده است، اکنون در این جا اضافه مى کنیم که در هر انقلاب و تحوّلى نیز دو جنبه وجود دارد: «جنبه نفى» و «جنبه اثبات».
جنبه نفى که جنبه نخستین تحوّل است، همان از بین بردن نابسامانیها و عوامل اختلال، فساد، انحطاط، عقب گرد و شستشو دادن لوحِ جامعه از نقشهاى غلط است، و پس از انجام یافتن آن نوبت به جنبه اثبات و جانشین ساختن عوامل اصلاح، رشد، ترقّى و سازندگى مى رسد.
ترکیب مفهوم «انتظار» با مفهوم «انقلاب جهانى» اثرات سازنده آن را روشنتر مى سازد; یعنى کسانى که در انتظار چنین تحوّلى بسر مى برند، اگر در دعوى خود صادق باشند ـ نه جزء منتظران دروغین ـ آثار ذیل در وجود آنها آشکار خواهد شد:
الف) خودسازى فردى
چنین تحوّلى قبل از هر چیز نیازمند عناصر آماده و باارزش انسانى است که بتوانند بار سنگین این اصلاحات وسیع را در جهان بدوش بکشند که در درجه اوّل محتاج به بالا بردن سطح اندیشه، آگاهى و آمادگى روحى و فکرى براى همکارى در پیاده کردن آن برنامه عظیم است. تنگ نظریها، کوته بینى ها، کج فکریها، حسادتها، اختلافات کودکانه و نابخردانه و به طور کلّى هر گونه نفاق و پراکندگى با موقعیّت منتظران واقعى سازگار نیست.
نکته مهم این جاست که منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمّى هرگز نمى تواند نقش تماشاچى را داشته باشد; ایمان به نتایج و عاقبت این تحوّل، هرگز به او اجازه نمى دهد که در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نیز محتاج به داشتن اعمالى پاک و روحى پاکتر و برخوردارى از شهامت و آگاهى کافى است.
من اگر ناپاک و آلوده ام چگونه مى توانم منتظر تحوّل و انقلابى باشم که اوّلین شعله اش دامان مرا مى گیرد؟!
من اگر ظالم و ستمگرم، چگونه ممکن است در انتظار کسى بنشینم که طعمه شمشیرش خون ستمگران است؟!
و من اگر فاسدم چگونه مى توانم در انتظار نظامى که افراد فاسد و نادرست در آن هیچ گونه نقشى ندارند، بلکه مطرود و منفورند، روزشمارى کنم؟!
آیا این انتظار براى تصفیه روح، فکر و شستشوى جسم و جان من از لَوث آلودگیها کافى نیست؟!
ارتشى که در انتظار جهاد آزادى بخشى به سر مى برد به طور قطع به حالت آماده باش کامل در مى آید، سلاحى که براى چنین میدان نبردى شایسته است، بدست مى آورد، سلاحهاى موجود را اصلاح مى کند، سنگرهاى لازم را مى سازد، آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مى برد، روحیّه افراد را تقویت مى کند و شعله عشق و شوق براى چنان جهادى را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه مى دارد، ارتشى که داراى چنین آمادگى نیست، هرگز در انتظار بسر نمى برد و اگر بگوید دروغ مى گوید.
انتظار یک مصلح جهانى، یعنى آماده باش کامل فکرى و اخلاقى، مادّى و معنوى براى اصلاح همه جهان، چنین آماده باشى بسیار سازنده است. اصلاح فکرى و اخلاقى و پایان دادن به همه مظالم و نابسامانیها، کار بزرگى است و آماده باش براى چنین هدف بزرگى باید با وسعت و عمق آن متناسب باشد.
ب) خودیاریهاى اجتماعى
این گونه منتظران در عین حال ناچارند مراقب حال یکدیگر نیز باشند و در اصلاح وضع دیگران نیز بکوشند، زیرا که برنامه اى که انتظارش را مى کشند فردى نیست، بلکه برنامه اى است که تمام عناصر تحوّل باید در آن شرکت جویند، و کار دسته جمعى و هماهنگ داشته باشند و مقیاس این هماهنگى و خودیارى باید به عظمت همان برنامه اى باشد که انتظار آن را دارند.
در یک میدان مبارزه دسته جمعى افراد هرگز نمى توانند از حال یکدیگر غافل بمانند، بلکه همه باید نقطه هاى ضعف را اصلاح کنند و هر موضع آسیب پذیرى را ترمیم و هر بخش ناتوانى را تقویت نمایند، تا بتوانند در پیاده کردن آن برنامه فعّالانه شرکت جویند.
ج) آماده ساختن زمینه ها
این اشتباه بزرگ را باید به طور کامل از مغزها بیرون کرد که مصلح بزرگ جهانى برنامه اى دارد که تمام اصولش بر محور معجزات دور مى زند، همه پیروزیها و فتحها، انقلابها و اصلاحها، دگرگونیها و تحوّلهایش روى اصول اعجاز صورت مى گیرد، او و چند نفر به پا مى خیزند، در حالى که سایرین تماشاچى خواهند بود، دنیایى را که هیچ گونه آمادگى براى حکومت واحد عادلانه جهانى بر اساس عالى ترین ارزشهاى انسانى ندارد، یک شبه، با دم مسیحایى آماده مى کنند، و برق آسا عناصر غیر قابل اصلاح را نابود، و همه افکار را به سطح بالا مى کشند، و پرچم حقّ و عدالت را در سراسر عالم به اهتزاز در مى آورند.
نه هرگز چنین نیست; مگر سایر پیامبران الهى و مصلحان آسمانى چنین برنامه اى داشته اند که او هم داشته باشد؟! مگر او یک استثنا در عالم خلقت است؟! مگر شخص پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از تمام امکانات و اسباب طبیعى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نمى کرد؟! مگر در میدان نبرد، هیچ یک از محاسبات و نقشه ها را از نظر دور مى داشت؟! بنابراین شکّى نیست او هم تا آن جا که ممکن است از عوامل و اسباب طبیعى استفاده مى کند، و امدادهاى خاصّ الهى مخصوص به موارد نارسایى این اسباب است.
با در نظر گرفتن این حقیقت، روشن مى شود که آماده ساختن زمینه براى چنان تحوّلى، از شرایط نخستین آن تحوّل است.

این بقیة الله التی لا تخلوا من العترة الطاهره
اللهم عجل فرج ولیک القائم





پیشرفتهاى قضائى در زمان ظهور قائم
  براى مبارزه با فساد و تجاوز و ستم، از یک سو تقویت پایه هاى ایمان و اخلاق لازم است; و از سوى دیگر به وجود آمدن یک سیستم صحیح و نیرومند قضائى با هوشیارى کامل و احاطه وسیع.
  مسلّماً پیشرفت کامل صنایع، وسائلى را در اختیار بشر مى گذارد که با آن بخوبى مى توان ـ در مورد لزوم ـ حرکات همه مردم را تحت کنترل قرار داد، و هر حرکت ناموزون و نابجائى را که منتهى به فساد و تجاوز و ستمى مى شود، زیر نظر گرفت; و با علائم و آثارى که مجرمان در محلّ جرم باقى مى گذارند، از آنها عکسبردارى کرد; صداى آنها را ضبط نمود و آنها را بخوبى شناخت. قرار گرفتن چنین وسائلى در اختیار یک حکومت صالح، عامل مؤثّرى براى پیشگیرى از فساد و ستم و در صورت وقوع چنین موضوعى، رساندن حق به صاحب حق است.
  شک نیست که در عصر آن مصلح بزرگ جهان، آموزشهاى اخلاقى با وسایل ارتباط جمعى فوق العاده پیشرفته، آنچنان وسعت مى گیرد که اکثریّت قاطع مردم جهان را براى یک زندگى صحیح انسانى و آمیخته با پاکى و عدالت اجتماعى آماده سازد.
  ولى از آنجا که بالاخره انسان آزاد آفریده شده، و در اعمال خویش از اصل جبر پیروى نمى کند; خواه ناخواه افرادى ـ هر چند در اقلّیّت باشند ـ در هر اجتماع صالحى ممکن است پیدا شوند که از آزادى خود سوء استفاده کنند و از آن براى وصول به مقاصد شومى بهره گیرند.
  لذا باید یک دستگاه قضائى سالم و کاملا آگاه و مسلّط باشد که حقوق مردم را به آنها برساند و ستمگر را بر سر جاى خود بنشاند.
  با مطالعه و دقّت روى جرائم و جنایات و مفاسد اجتماعى و طرق پیشگیرى از آنها، روشن مى شود که:
  اولا، با اجراى عدالت اجتماعى و تقسیم عادلانه ثروت، ریشه بسیارى از مفاسد اجتماعى که از تنازع و کشمکش بر سر اندوختن ثروتها و استثمار طبقات ضعیف، و حیله و تزویر، و انواع تقلّبها، و دروغ و خیانت و جنایت به خاطر در آمد بیشتر از هر راه با هر وسیله، سرچشمه مى گیرد، بر چیده مى شود; و شاید رقم بزرگ فساد و ظلم در هر جامعه اى از همین رهگذر است; با از میان رفتن ریشه اصلى، شاخ و برگها خود به خود مى خشکد.
  ثانیاً، آموزش و تربیت صحیح اثر عمیقى در مبارزه با فساد و تجاوز و انحرافات اجتماعى و اخلاقى دارد; و یکى از علل مهمّ توسعه فساد در جوامع امروز این است که نه تنها از وسائل ارتباط جمعى آن، استفاده براى آموزش صحیح نمى شود، بلکه همه آنها غالباً در خدمت کثیف ترین و زشت ترین برنامه هاى استعمارى فساد است; و شب و روز بطور مداوم از طریق ارائه فیلمهاى بدآموز و داستانها و برنامه هاى گمراه کننده و حتّى اخبار دروغ و نادرستى که در خدمت مصالح استعمار جهانى است، به ظلم و تبعیض و فساد خدمت مى کنند.
  البتّه اینها نیز از جهتى ریشه اقتصادى دارد و در جهت تخدیر مغزها و به ابتذال کشیدن مفاهیم سازنده، و نابود کردن نیروهاى فعّال و بیدار هر جامعه، براى بهره گیرى بیشترِ غولهاى استعمار اقتصادى حرکت مى کند بى آن که به مانع مهمّى روبه رو شوند.
  هرگاه این وضع دگرگون گردد، در مدّت کوتاهى بطور قطع قسمت مهمّى از مفاسد اجتماعى فرو خواهد نشست; و این کار جز از یک حکومت صالح و سالم جهانى که در مسیر منافع توده هاى جهان ـ و نه استثمار گران ـ براى ساختن جهانى آباد و آزاد و مملوّ از صلح و عدالت و ایمان، ساخته نیست.
  ثالثاً، وجود یک دستگاه قضائى بیدار و آگاه با وسیله مراقبت دقیق که نه مجرمان از چنگ آن فرار کنند و نه از عدالت سرباز زنند، نیز عامل مؤثّرى در کاهش از میزان فساد، و گناه و تخلّف از قانون است.
  و اگراین سه جنبه دست به دست هم بدهد، ابعاد تأثیر آن فوق العاده زیاد خواهد بود.
  از مجموع احادیث مربوط به دوران حکومت مهدى(علیه السلام) استفاده مى شود که او از تمام این سه عامل بازدارنده، در عصر انقلابش بهره مى گیرد آنچنان که جمله معروفى که حکم ضرب المثل را دارد جامه عمل به خود مى پوشد; همان جمله که مى گوید:
  «زمانى فرا مى رسد که گرگ و میش در کنار هم آب مى خورند!»
  مسلّماً گرگان بیابان تغییر ماهیّت نمى دهند، لزومى هم ندارد که چنین شود، و نه میشها از حالت کنونى در مى آیند; این اشاره به برقرارى عدالت در جهان، و تغییر روش گرگ صفتان خونخوار که با سازش با حکومت جبّار قرنها به خوردن خون قشرهاى مستضعف جامعه انسانى ادامه مى دادند، مى باشد.
  آنها در پناه نظام جدید یا بکلّى تغییر روحیّه مى دهند، چرا که گرگ صفتى هرگز جزء سرشت بشر نبوده و نیست و از نهادهاى عرضى و قابل تغییر است، و یا حدّاقل بر سر جاى خود مى نشینند، و به جاى خوردن منافع دگران در کنار آنها از مواهب الهى بطور عادلانه بهره مى گیرند، همان گونه که «گرگ» در کنار «میش» و بر سر «چشمه»!
  در غیر این دو صورت مشمول تصفیه شده و وجودشان از میان برداشته خواهد شد!
  از جمله اشارات قابل توجّه در این زمینه، همان است که در مورد تقسیم صحیح مال در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده که آنقدر مردم غناى جسمى و روحى پیدا مى کنند که اموال اضافى مى ماند و طالبى ندارد; یعنى مردم در یک نظام صحیح حکومت آنچنان تربیت مى شوند که اموال زائد بر نیاز خود را دردسرى براى خویش مى بینند! و تمام شور و شرها و قال و غوغایى که از این رهگذر پیدا مى شود، فرو مى نشیند!
  زندگى همه تأمین و از آینده نیز هیچ گونه نگرانى نخواهند داشت تا به خاطر تأمین آن تن به آلودگى ها و مسابقه جمع ثروت بدهند.
  و نیز در حدیث دیگرى خواندیم که سطح افکار مردم در عصر حکومت او چنان بالا مى رود که به هیچ وجه با امروز قابل قیاس نیست، و طبعاً تضادها و کشمکشهائى که مولود کوته نظرى ها و تنگ چشمى ها، و پائین بودن سطح افکار و خلاصه کردن شخصیّت در میزان مال و ثروت است; برچیده خواهد شد.
  به خاطر مراقبت شدیدى که در عصر حکومت او طبق روایاتى که گذشت، اِعمال مى گردد; حتّى مجرمان در محیط خانه خود در امان نیستند، چرا که ممکن است با وسائل پیشرفته اى تحت کنترل باشند و حتّى مثلا امواج صوتى آنها بر روى دیوار قابل کنترل گردد; این خود اشاره دیگرى به وسعت ابعاد مبارزه با فساد در عصر حکومت او است.
  داورى کردن او بر طبق قانون دادرسى محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) و قانون دادرسى داوود(علیه السلام)گویا اشاره به این نکته لطیف است که او هم به موازین ظاهرى دادرسى اسلامى همچون اقرار و گواهى گواهان و مانند آن استفاده مى کند; و هم از طرق روانى و علمى براى کشف مجرمان اصلى، آنچنان که پاره اى از نمونه هاى آن از عصر داوود(علیه السلام) نقل شده است.
  بعلاوه، در عصر او به موازات پیشرفت علوم و دانشها و تکنیک و صنعت، آنقدر وسائل کشف جرم تکامل مى یابد که کمتر مجرمى مى تواند ردّپائى که با آن شناخته شود از خود به جا نگذارد.
  در یکى از مطبوعات خبرى پیرامون شگفتیهاى مغز آدمى خواندم که مغز انسان امواجى برابر با اعتقادات درونى بیرون مى فرستد که با اندازه گیرى آن مى توان به راستگویى و دروغگویى افراد در اظهاراتشان پى برد!
  مسلّماً این وسایل تکامل مى یابد و وسائل دیگرى نیز اختراع مى گردد. و با استفاده از روشهاى پیشرفته روانى، مجرمان کاملا مهار مى شوند، هر چند مجرم در چنین جامعه اى اصولا کم است (ولى همان کم نیز کاملا مهم است).
  براى چندمین بار تکرار مى کنیم:
  این اشتباه است اگر ما تصوّر کنیم که در عصر حکومت او همه این مسائل از طریق اعجاز حل مى شود، چرا که اعجاز حکم یک استثنا را دارد، و براى مواقع ضرورى، و مخصوصاً اثبات حقّانیّت دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) یا امام(علیه السلام) است، نه براى تنظیم زندگى روزمرّه و جریان عادى زندگى; که هیچ پیامبرى براى این مقصد از معجزه استفاده نکرده است.
  بنابراین، مسیر حکومت جهانى او از همان نمونه است که اشاره کردیم نه از نمونه اعجاز!
  به هر حال، آنچنان امنیّتى در سایه حکومت او جهان را فرا مى گیرد که طبق روایتى یک زن تنها مى تواند از شرق جهان به غرب عالم برود بدون این که کسى مزاحم او شود!
  اگر مسأله سادگى زندگى مهدى(علیه السلام) را ـ طبق آنچه در روایات آمده به آن بیفزائیم باز مسأله از این هم روشنتر مى شود; چرا که عمل او سرمشق و الگویى است براى مردمى که تحت پوشش حکومت او قرار دارند، یعنى براى همه مردم جهان.
  و با در نظر گرفتن این موضوع که قسمت مهمّى از جرائم و جنایات و مفاسد اجتماعى از تجمّل پرستى و پر زرق و برق شدن زندگى و تشریفات بیهوده و پر خرج و کمرشکن سرچشمه مى گیرد، یکى دیگر از دلائل برچیده شدن مفاسد در دوران حکومت او روشن مى گردد.
  در حدیثى از امام علىّ بن موسى الرّضا(علیه السلام) چنین آمده است:
 
«و ما لباس القائم(علیه السلام) الاّ الغلیظ و ماطعامه الاّ الجشب(1);
لباس قائم(علیه السلام)چیزى جز پارچه خشن نیست و غذاى او نیز تنها غذاى ساده و کم اهمّیّت است!»
  نظیر همین موضوع از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.(2)
 
پی نوشته ها :
1 و 2ـ منتخب الاثر، ص 307.
 




دسته ها : موعود ادیان
پنج شنبه 1 11 1388 22:49
ظهور مهدی از منظر قرآن و سنت
مهدی(علیه السلام) در قرآن
در بزرگ کتاب آسمانى، آیات متعدّدى است که بشارت این ظهور بزرگ را مى دهد، و ما از میان این آیات تنها به یک آیه قناعت مى کنیم:
در سوره نور، آیه 55 مى خوانیم: (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم); خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام مى دهند وعده خلافت روى زمین داده، همان گونه که افرادى را که قبل از شما بودند و ایمان و عمل صالح داشتند حکومت و خلافت داشتند».
این آیه به خوبى نشان مى دهد که سرانجام، حکومت روى زمین از دست حکام جبار و زمامداران ستمگر بیرون خواهد آمد، و مؤمنان صالح بر سراسر زمین حکومت خواهند نمود.
در دنباله همین آیه علاوه بر وعده فوق، سه وعده دیگر، نیز داده شده است; تمکین دین و نفوذ معنوى حکومت «الله» در دل ها (و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم)
مبدّل شدن هر گونه ناامنى به امنیت (و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً)
و ریشه کن شدن شرک از سراسر زمین (یعبدوننى لا یشرکون بى شیئا)
امام على بن الحسین(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود: «هم و الله شیعتنا یفعل الله ذلک بهم على یدى رجل منا و هو مهدىّ هذه الامة; این گروه به خدا سوگند همان پیروان مکتب ما هستند، خداوند به وسیله مردى از خاندان ما این موضوع را تحقّق مى بخشد و او مهدى این امّت است».(1)
مهدى در منابع حدیث
احادیث در زمینه این که حکومت جهانى توأم با صلح و عدالت به وسیله فردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نام «مهدى» تحقّق مى یابد در منابع حدیث «شیعه» و «اهل سنّت» به قدرى زیاد است که از حدّ «تواتر» نیز مى گذرد.
و احادیث در زمینه این که او دوازدهمین امام و جانشین پیامبر و نهمین فرزند امام حسین(علیه السلام)و فرزند بلافصل امام حسن عسکرى است در منابع شیعه نیز متواتر است.
در قسمت اوّل یعنى متواتر بودن احادیث ظهور مهدى از نظر منابع اهل سنّت همین قدر کافى است که دانشمندان اهل سنّت صریحاً در کتابهایشان از آن یاد کرده اند، تا آنجا که در رساله اى که از طرف «رابطة العالم اسلامى»، از بزرگ ترین مراکز دینى اهل حجاز، اخیراً انتشار یافته چنین مى خوانیم: «او آخرین خلفاى راشدین دوازده گانه است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در احادیث صحاح از آن خبر داد، و احادیث مهدى از بسیارى از صحابه از پیامبر گرامى اسلام نقل شده است».
سپس بعد از ذکر نام «بیست نفر از صحابه» که احادیثِ مهدى(علیه السلام)را از پیامبر(صلى الله علیه وآله)نقل کرده اند، چنین ادامه مى دهد: «غیر از آنها نیز گروه بسیار دیگرى احادیث را نقل کرده اند... بعضى از دانشمندان اهل سنّت کتب خاصّى پیرامون اخبار مهدى نوشته اند از جمله ابونعیم اصفهانى، ابن حجر هیثمى و شوکانى و ادریس مغربى و ابوالعبّاس ابن عبدالمؤمن هستند». سپس مى افزاید: «گروهى از بزرگان گذشته و امروز از علماى اهل سنّت تصریح به متواتر بودن اخبار مهدى کرده اند».
سپس بعد از ذکر نام گروهى از آنان گفتار خود را با این عبارت پایان مى دهد: «جمعى از حفاظ و محدثین صریحاً گفته اند که احادیث مهدى هم از نوع حدیث صحیح است و هم از نوع حدیث حسن و مجموع آن قطعاً متواتر است، و اعتقاد به قیام مهدى واجب مى باشد و این از عقاید مسلّم اهل سنّت و جماعت است و هیچ کس جز افراد جاهل و بدعت گذار آن را انکار نمى کند!»
 
امّا در مورد احادیث شیعه
همین اندازه کافى است که بدانیم صدها حدیث در این زمینه از راویان مختلف از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) نقل شده، به طورى که از حدّ تواتر گذشته، و نزد شیعه از ضروریات مذهب گردیده است، که احدى نمى تواند در میان اهل مذهب وارد شود و از اعتقاد آنها بر ظهور مهدى و بسیارى از ویژگى هاى او، و علائم ظهور و چگونگى حکومت و برنامه هاى مختلف او، با خبر نگردد.
علماى بزرگ شیعه از قرون نخستین تا به امروز کتاب هاى متعدّدى در این زمینه نگاشته و احادیث را در آن جمع آورى کرده اند.
ما به عنوان نمونه، دو سه حدیث را در این جا یادآور مى شویم و علاقمندان به مطالعه بیشتر در این زمینه را به کتاب هاى «مهدى انقلابى بزرگ»، «نوید امن و امان» و ترجمه کتاب «المهدى» تألیف عالم بزرگوار سیّد صدرالدین صدر ارجاع مى دهیم.
پیغمبر گرامى اسلام فرمود: «لو لم یبق من الدهر الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتّى یبعث رجلا من اهل بیتى یملأها قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً; اگر از احوالات عمر جهان جز یک روز باقى نماند، خداوند آن را طولانى مى کند تامردى از خاندان مرا مبعوث کند که زمین را پر از عدل و داد کند آنچنان که از ظلم و جور پر شده باشد».(2)
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «اذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع الجور فى ایامه و امنت به السبل و اخرجت الارض برکاتها، و رد کل حق الى اهله،... و حکم بین الناس بحکم داود و حکم محمّد(صلى الله علیه وآله)فحینئذ تظهر الارض کنوزها، و تبدى برکاتها، و لایجد الرجل منکم یومئذ موضعاً لصدقته و لبره، لشمول الغنى جمیع المؤمنین...;
هنگامى که قائم قیام کند، حکومت را بر اساس عدالت قرار مى دهد، ظلم و جور در دوران او برچیده مى شود، جادّه ها در پرتو وجودش امن و امان مى گردد، زمین برکاتش را خارج مى سازد، و هر حقّى به صاحبش مى رسد، در میان مردم همانند داود و محمد(صلى الله علیه وآله)داورى کند، در این هنگام زمین گنج هاى خود را آشکار مى سازد، و برکات خود را ظاهر مى کند، و کسى مستحقّى را براى انفاق و صدقه و کمک مالى نمى یابد، زیرا همه مؤمنان بى نیاز و غنى خواهند شد...»(3)
پی  نوشتها :
1. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 55، سوره نور.
2. این حدیث در غالب کتب شیعه و اهل سنّت نقل شده است.
3. بحارالانوار، ج 13 (چاپ قدیم).





دسته ها : موعود ادیان
پنج شنبه 24 10 1388 14:31
فطرت و ظهور مصلح بزرگ
الهامات باطنى که گاه امواجش از داورى هاى خرد نیرومندتر است نه تنها در مسئله خداشناسى، بلکه در تمام اعتقادات مذهبى مى تواند رهنمون ما باشد، و در این مسئله نیز رهنمون ماست.
و نشانه هاى آن:
اولا: عشق عمومى به عدالت جهانى است، زیرا همه مردم دنیا با تمام اختلاف هایى که دارند، بدون استثنا، به صلح و عدالت عشق مىورزند، ما همه فریاد مى زنیم و در این راه تلاش مى کنیم و صلح و عدالت جهانى را با تمام وجود خود مى طلبیم.
دلیلى بهتر از این براى فطرى بودن ظهور آن مصلح بزرگ پیدا نمى شود، چرا که همه جا عمومى بودن خواسته ها دلیلى بر فطرى بودن آنهاست. (دقّت کنید)
هر عشق اصیل و فطرى حاکى از وجود معشوقى در خارج و جاذبه و کشش آن است.
چگونه ممکن است خداوند این عطش را در درون جان انسان آفریده باشد و چشمه اى که او را از این نظر سیراب کند در خارج موجود نباشد؟
این جاست که مى گوییم فطرت و نهاد عدالت طلب آدمى به وضوح صدا مى زند که سرانجام صلح و عدالت همه جهان را فرا خواهد گرفت، و بساط ظلم و ستم و خودکامگى برچیده خواهد شد، و بشریّت به صورت یک کشور و در زیر یک پرچم با تفاهم و پاکى زندگى خواهد کرد.
ثانیاً: انتظار عمومى همه ادیان و مذاهب براى یک مصلح بزرگ جهانى است، تقریباً در همه ادیان فصلى جالب در این زمینه به چشم مى خورد، و مسئله ایمان به ظهور یک نجاتبخش بزرگ، براى مرهم نهادن بر زخم هاى جانکاه بشریّت، تنها در میان مسلمانان نیست، بلکه اسناد و مدارک موجود نشان مى دهد این یک اعتقاد عمومى و قدیمى است که در میان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب بوده است، اگر چه اسلام به حکم این که مذهبى است کامل تر تأکید بیشترى روى این مسئله مى کند.
* * *
در کتاب «زند» که از کتب معروف زرتشتیان است بعد از ذکر مبارزه همیشگى ایزدان و اهریمنان مى گوید: «آن گاه پیروزى بزرگ از طرف ایزدان مى شود، و اهریمنان را منقرض مى سازد...
«عالم کیهان به سعادت اصلى خود رسیده، بنى آدم بر تخت نیک بختى خواهند نشست!»
در کتاب «جاماسب نامه» از «زردشت» چنین نقل مى کند: «مردى بیرون آید از زمین تازیان... مردى بزرگ سر، و بزرگ تن، و بزرگ ساق، و بر آیین جد خویش و با سپاه بسیار... و زمین را پرداد کند».
در کتاب «وشن جوک» از کتب هندوها چنین آمده: «سرانجام دنیا به کسى برگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد».
در کتاب «باسک» از کتب هندوها چنین مى خوانیم: «دور دنیا تمام شود به پادشاهِ عادلى در آخر زمان، او پیشواى فرشتگان و پریان و آدمیان باشد، راستى حق با او باشد، و آنچه در دریاها و زمین ها و کوه ها پنهان است همه را به دست آورد. از آسمان و زمین آنچه باشد خبر مى دهد و بزرگ تر از او کسى به دنیا نیاید!»
در کتابِ «مزامیر» داود که از کتب «عهد قدیم» (تورات و ملحقات آن) است مى خوانیم: «شریران منقطع خواهند شد، امّا متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد». در همان کتاب و همان فصل آمده است: «صدیقان وارث زمین شده و همیشه در آن ساکن خواهند شد». نظیر همین سخن در کتاب «اشعیاى نبى» از کتب تورات نیز آمده است در انجیل «متى» فصلِ 24 چنین مى خوانیم: «چون برق از مشرق بیرون مى آید و تا به مغرب ظاهر مى گردد، فرزند انسان نیز چنین خواهد بود...».
و در انجیل «لوقا» فصل دوازدهم مى خوانیم: «کمرهاى خود را بسته، و چراغ هاى خود را افروخته نگهدارید، و مانند کسانى باشید که انتظار آقاىِ خود را مى کشند، تا هر وقت بیاید و در را بکوبد بى درنگ براى او باز کنند!»
در کتاب «علائم الظهور» چنین آمده است: «در کتب قدیم چینیان، و در عقائدِ هندیان، و در بین اهالىِ اسکاندیناوى، و حتى در میانِ مصریان قدیم، و بومیانِ مکزیک و نظایر آنها، عقیده به ظهور یک مصلح جهانى را مى توان یافت».




دسته ها : موعود ادیان
پنج شنبه 24 10 1388 14:21
هرکجا هستید، هرکجا می‌روید، خودتان باشید و سعی کنید مشعل فروزانی برای خدا و امام زمان (عج) باشید. پس رنگ کسی را به خود نگیرید. اگر بخواهید مانند دیگران یا هم‌رنگ آنان بشوید، مثل این است که یک لامپ صد واتی را در لجن فرو کنید. تمام نورش ناگهان تبدیل به ظلمت می‌شود.
 
برگرفته شده از کتاب نور هدایت 
دسته ها : موعود ادیان
جمعه 18 10 1388 11:55
چگونه در مسیر دین دچار لغزش نشویم؟ 
برای اینکه در مسیر دین نلغزیم باید در رفت و آمدهای روزمره، ‌چند چیز را مدام رعایت کنیم : 1 – از خدا بخواهیم در لحظات حساس آزمایش، ‌دست ما را بگیرد. 2 – اگر جائی می‌خواهیم برویم و نمی‌توانیم بر نفسمان مسلط شویم، نرویم.3 – حال اگر رفتنمان ضروری بود از خدا و امام زمان (عج) بخواهیم در آنجا که هستیم «خودمان» باشیم. حتی اگر نتوانیم ولی نیتمان اینگونه باشد بازهم خدا دست ما را می‌گیرد.
 
برگرفته شده از کتاب نور هدایت 
دسته ها : موعود ادیان
جمعه 18 10 1388 11:48
بسم الله و له الحمد...
 
1. منتظرین امام زمان (عج) چند گروه هستند :

الف- منتظرین گمراه : اینها کسانی هستند که نشسته‌اند و دست روی دست گذاشته‌اند تا حضرت تشریف بیاورند و کارها را اصلاح نمایند. 

ب – منتظرین مخرّب : اینها کسانی هستند که هم گناه می‌کنند و هم دعوت به گناه می‌کنند به امید اینکه عالم از ظلم و جور اشباع شود تا حضرت ظهور کنند !

ج – منتظرین غافل : اینها کسانی هستند که برای ظهور حضرت دعا می‌کنند، ختم می‌گیرند ولی در بند اصلاح خود و زن و و بچه و خانواده نیستند. 

د – منتظرین عاقل و عادل : اینها کسانی هستند که دائم به یاد خدا و در فکر اصلاح خود و خانواده و بندگان خدا هستند.

سه گروه اول وقتی امر ظهور واقع شود اگر خدا و امام زمان (عج) دستگیری نکنند جزء خوارج زمان خود می‌شوند، مگر دستة چهارم که دائم به فکر امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح خود، ‌خانواده و اجتماع هستند.
 
نوشته شده توسط عزیز سالمی 
دسته ها : موعود ادیان
جمعه 11 10 1388 16:12
بیا مهدی شب هجران سحر کن.....

من نشانی از تو ندارم، اما نشانی ام را برای تو می نویسم: در عصرهای انتظار،به ‏حوالی بی کسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های ‏تنهایی شو کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب ‏آرزوهای رنگی ام! در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر ‏غمش را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق عصاره ی انتظار پشت ‏دیوار دردهایم نشسته ام.

برای ظلمت شب، صبح نور نزدیک است/به قلب منتظران وقت شور نزدیک است/برای دیدن روی عزیز آل علی/بخوان دعای فرج را ظهور نزدیک است.....

مهربانا سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم تا سجاده دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنوتم از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نگاهت را بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار دگر در من تازه گردانی ...
دسته ها : موعود ادیان
جمعه 27 9 1388 9:42

حکومت درخشان امام مهدى(1)
مقدمه 
ما نمى توانیم درخشندگى حکومت جهانى حضرت قائم (عج ) را آنطور که هست نشان دهیم ، ولى شاید با ذکر چند ویژگى از ویژگیهاى این حکومت در همه زمینه هاى ، دورنمایى از این نظام بهشتى و سراسر عدل آن را توصیف نموده و در معرض دید خوانندگان قرار دهیم .
به طور کلى همانگونه که ائمه علیه السلام و امام صادق علیه السلام فرمودند:
((ان اللّه یحیى الارض بعد موتها))
))خداوند زمین را پس از مرگش زنده مى کند((
و این آیه را با ظهور امام قائم (عج ) تطبیق نمودند و فرمودند:
))خداوند زمین را به عدالت قائم (عج ) پس از مرگ رهبران ستمگرا زنده مى گرداند((
با مقایسته زمین خشک و مرده با زمین پر از گل و گیاه و میوه و سبزه و آب و مقایسه آن با حکومت مهدى (عج ) به دست مى آوریم که حکومت جهانى آن حضرت تا چه اندازه اى از عدل و صفا و امنیت و شادمانى در همه زمینه ها برخوردار است
1- توحید سراسرى در همه زمینه ها 
اکنون براى آشنایى بیشتر با این دوران سراسر درخشان که خداوند به آن سوگند یاد کرده به ویژگیهاى زیر که نمایانگر دورنمایى از آن است توجه کنیم ، تا زمینه ساز این ویژگیها باشیم :
امام صادق علیه السلام فرمود:
((وقتى که قائم (عج ) قیام کند هیچ کافر و مشرک پیدا نمى شود مگر اینکه قیام او را انکار کرده و ناپسند مى شمرد ولى کار به جایى مى رسد که اگر کافر و مشرکى در شکم سنگى سخت ، پنهان شده باشند، آن سنگ مى گوید: اى مؤ من در شکم من کافر است مرا بشکن و او را بکش ((
و در عبارت دیگر فرمود:
))قائم (عج ) همه دین را در همه عالم آشکار مى سازد((
امام باقر علیه السلام فرمود:

امام قائم (عج ) هر منافق شکاکى را به قتل مى رساند.


نیز امام باقر علیه السلام فرمود:

"حکومتهاى باطل نابود گردد، حکومتش شرق و غرب را فرا گیرد، دین خدا به وسیله قائم (عج ) زنده گردد و بدعتها و باطلها نابود شود"
امام صادق علیه السلام در ضمن روایتى به مفضل رضی الله عنه فرمود:
"به خدا سوگند! اختلاف از میان ادیان برداشته مى شود و همه دینها به صورت یک دین درمى آیند چنانکه خداوند در قرآن مى فرماید: تنها دین در نزد خدا اسلام است ."
به این ترتیب وحدت جهانى معنوى پدید مى آید.
و به این ترتیب مى بینیم توحید در حکومت و سیاست و دین و قانون و در یک کلمه توحید در تمام زمینه ها که شالوده اساسى یک حکومت درخشان است ، در حکومت حضرت مهدى (عج ) تحت رهنمودهاى آن بزرگمرد الهى پدیدار مى شود، به عبارت دیگر، نفوس مردم ، تکامل و رشد مى یابد که در این صورت پایه نخستین حکومت عدل جهانى برقرار شده است ، آن هم در سطح کل جهان ، چنانکه در ذیل روایتى از امام کاظم علیه السلام آمده است :

" در تمام نقاط مشرق و مغرب کسى باقى نمى ماند جز اینکه معتقد به یکتایى خدا است"

 . و چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:
" اذا قام قائمنا وضع اللّه یده على رؤ وس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به احلامهم ؛"
" وقتى که قائم (عج ) ما قیام کرد، خداوند دست رحمتش را بر سر بندگانش ‍ مى گذارد و به وسیله آن عقلها و اندیشه هایشان را به کمک هم گرفته و کامل مى سازد"

2- پیشرفت عجیب علوم 
شکى نیست که علم و دانش و رشد فکرى و فرهنگى نقش به سزایى در تکامل انسان دارد و بسیارى از مشکلات سر راه تکامل را رفع مى کند، در عصر انقلاب جهانى مهدى (عج ) یکى از امور، پیشرفت عجیب علوم در تمام زمینه ها است .
امام صادق علیه السلام فرمود:
" اصول علم و دانش داراى بیست و هفت (حرف (رشته است ، تمام پیامبران آنچه براى مردم تا حال آورده اند دو حرف بوده ، وقتى که قائم (عج ) ما قیام کند بیست پنج حرف دیگر عموم را نیز آشکار مى سازد و در میان مردم رواج مى دهد و ضمیمه آن دو حرف مى کند تا بیست و هفت حرف تکمیل گردد"
این پیشرفت نه تنها در علوم انسانى ، بلکه در علوم صنعتى و اقتصادى و غیره نیز پدید خواهد آمد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
"ان المؤ من فى زمان القائم و هو بالمغرب یرى اخاه بالمشرق ؛"
((مؤ من در عصر حکومت مهدى (عج ) در حالیکه در مغرب سکونت دارد، برادرش را که در مشرق است مى بیند))
خود امام قائم (عج ) نیز همچون حضرت على علیه السلام اعلام مى کند:
((سلونى قبل ان تفقدونى فان بین جوانحى علما جما))
((قبل از آنکه از میان شما بروم هر گونه سؤ ال دارید از من بپرسید چرا که سراسر وجودم سرشار از علم و دانش است ((
شخصى از امام صادق علیه السلام پرسد؛ مردم چگونه به قیام آن حضرت آگاه مى شوند؟ امام صادق علیه السلام فرمود :  هر یک از شما وقتى از بستر برخاست ، در کنار بسترش دعوتنامه اى مى بیند که در آن آیه 53 نور نوشته شده و سپس در آن آمد؛ اطاعت خالصانه نشان دهید))
مفهوم این روایت به فاکس  که از وسایل مهم مخابراتى امروز است بسیار نزدیک مى باشد.
اینها نمونه هایى از روایات است که حکایت از پیشرفت و رشد همه جانبه علوم مختلف در حکومت جهانى حضرت مهدى (عج ) مى کند.
3- پیشرفت و رشد کشاورزى و امکانات  
در تعبیرى از ائمه معصومین علیه السلام رسیده است :
"و لا یبقى فى الارض خراب الا یعمره"
"در همه زمین جاى خرابى نماند بلکه همه را آباد خواهد ساخت "
و در عبارتى آمده پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم فرمود:
"در آن زمان زمین کبد و اشیاء گرانقیمت خود را بیرون مى فرستد و ثروت فراوان در میان مردم پخش مى شود
و دامدارى نیز در این عصر به طور چشمگیر پیشرفت مى کند ."
4- برادرى و صفا و صمیمت  
در آن زمان نه تنها مردم در جهت ظاهر مادى پیشرفت عجیبى مى کنند بلکه از لحاظ معنوى نیز که بسیار مهم و هدف اصلى است رشد شایانى دارند.
امام باقر علیه السلام فرمود:
" اذا قام القائم جائت المزلملة و اتى الرجل الى کیس اءخیه فیاءخذ حاجته لا یمنعه ."
"وقتى که قائم (عج ) قیام کرد، رفاقت و برادرى برقرار شود، به طورى که هر کس دست به جیب برادرش کرده و به قدر نیاز بدون ممانعت از آن برمى دارد."
کوتاه سخن اینکه یک اقتصاد سالم ضد طبقاتى براساس عدل و مساوات اسلامى برقرار مى گردد.

5- امنیت و برکت و وفور نعمت و عدالت  

در جهان مفاهیم ، واژه هایى بهتر از عدالت ، برکت ، امنیت و وفور نعمت نداریم .
در حکومت درخشان حضرت مهدى (عج ) تمام این مفاهیم به نحو احسن محقق مى گردد.
امام باقر علیه السلام فرمود:

"در آن زمان اگر پیر زنى از مشرق به مغرب برود کسى به او کار ندارد."

 امام صادق علیه السلام فرمود:

وقتى که قائم (عج ) قیام کرد، داورى به عدالت مى کند و ظلم و جور از میان مى رود، و راهها امن مى شود، زمین برکتهاى خود را آشکار مى سازد، و هر حقى به صاحبش برمى گردد، و همه مردم معتقد به اسلام مى شوند.

پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم در ضمن گفتارى فرمود:

تنعم فیه امتى نعمة لم ینعموا مثلها قط تؤ تى الارض اکلها (کنوزها) و لا تدخر منهم شیئا و المال یومئذ کدوس یقوم الرجل فیقول یا مهدى اعطنى فیقول خذ
"آنچنان در میان امت من وفور نعمت مى شود که مثل آن هرگز نبوده است ، زمین گنجها و میوه هاى خود را آشکار مى سازد و از آنها چیزى کم نکند، و مال و ثروت همچون چیزى است که زیر دست و پا افتاده باشد، شخصى مى آید و مى گوید: اى مهدى (عج ) از اموال به من بده امام به او مى فرماید: بگیر"
و در عبارت دیگر فرمود:
"خداوند باران را از آسمان همواره بر آنها بفرستد و از زمین چیزى از گیاه نماند مگر این که سبز گردد"
حضرت رضا علیه السلام در ضمن روایتى فرمود:
"قائم (عج ) وقتى که ظهور کرد نورش جهان را روشن مى کند، ترازوى عدالت بین مردم قرار مى دهد، هیچکس به کسى ظلم نمى کند، زمین براى او در نور دیده مى شود (یعنى به هر جاى زمین برود فورى و آسان است ) و او سایه ندارد و...))
باز نقل شده که در سال قیام آن حضرت بیست و چهار بار باران ببارد که آثار و برکات آن دیده شود"
جالب اینکه : وفور نعمت و به عبارت دیگر اقتصاد خوب و خودکفایى در حدى است که مردم بى نیاز مى شوند و کسى براى صدقه و انفاق خود، شخص نیازمندى را پیدا نمى کند، چرا که همه مردم خودکفا و بى نیازند.
علاوه بر این پیشرفتها، پیشرفتهاى دیگرى نیز در شهرسازى و راهسازى و نوسازى و توسعه نهضت سوادآموزى و پیشرفت قضایى و در یک کلمه پیشرفت در همه زمینه ها بوجود مى آید.
کوتاه سخن آنکه : یک نهضت به تمام معنى پر از صفا و صمیمیت در دنیا به وجود خواهد آمد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
"وقتى که قائم (عج ) ما قیام کند سراسر زمین به نور پروردگارش روشن مى شود، یعنى عدل و داد در سراسر زمین تا آنجا که طبیعت زمین پذیرا باشد اجرا خواهد شد("

ادامه دارد ....

نوشته شده توسط عزیز سالمی

 

دسته ها : موعود ادیان
پنج شنبه 5 9 1388 21:31
X