معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501623
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
متأسفانه برخی از صاحب نظران از برادران اهل تسنن بخاطر اینکه شیعیان حقایقی را در مورد خلیفه دوم بیان می کنند، به مقابله برخاسته اند و سعی می کنند که عمر را بلند مرتبه نشان دهند. اما مراجعه به برخی از کتب اهل تسنن، بسیار عجیب نشان می دهد. 
اینان حقایقی را پنهان می کنند که بزرگان آنان، تمام و کمال آن حقایق را بیان می کنند. نگاهی به کتب اهل تسنن می کنیم. ((هر چند که می دانیم، برخی ازبرادران اهل تسنن، به جای تحقیق، لقب دروغگو را برای شیعیان بیان می کنند!!!))
امام ذهبی (رحمه الله)در تاریخ الاسلام (الخلفاء) صفحه 494 در مورد اسلام عمر می نویسد: «حضرت عمر رضی الله عنه  از حذیفة بن الیمان عاجزانه مى خواست که به او بگوید: آیا جزء منافقان هستم یا نه؟» بسیار جالب است که در البدایه النهایه جلد 5 صفحه 25 نیز این موضوع را تأیید نموده است.
بسیار جالب است که امام ذهبی در همان کتاب تاریخ الاسلام (الخلفاء) صفحه 267 عمر را شخصی کند ذهن و دیر فهم معرفی می کند. به گونه ای که عنوان می کند که عمر طی 12 سال سوره بقره را یاد گرفت و به شکرانه آن یک شتر قربانی کرد. «قال ابن عمر: تعلّم عمر البقرة فی اثنتی عشرة سنة، فلمّا تعلّمها نحر جزوراً.» جالبتر اینکه در کتب کنزالعمال جلد11 صفحه 79، الدرالمنثور جلد2 صفحه249، احکام القران، جصاص حنفى جلد 2 صفحه 110 نیز بیان شده است: «عن سعید بن المسیب أن عمر سأل رسول الله: کیف یورث الکلالة؟ قال: اولیس قد بیّن الله ذلک ثم قرآ: و ان کان رجل یورث کلالة او امراة، الى آخر الایة، فکان عمر لم یفهم، فانزل الله... یستفتونک قل الله یفتیکم فى الکلالة» الى اخر الایه، فکان عمر لم یفهم، فقال لحفصة: اذا ارایت من رسول الله طیب نفس. فاسألیه عنها! فقال: أبوک ذکر لک هذا ما آرى اباک یعلمها ابداً! فکان یقول: ما أرانى اعلمها ابداً و قد قال رسول الله، ما قال.» منظور آن است که آیه کلالة را درک نمی کرد.
از نکات جالب توجه این است که عمر، حکم تیمم را نمی دانست. اگر کسى از او مى پرسید در صورت جنابت و نبودن آب تکلیف چیست؟ در جواب مى گفت: نماز را ترک کن تا آب پیدا شود! و اگر تا دو ماه هم آب نمى یافت حضرت خلیفه نماز نمى خواند!!!!! امام نسائى در سنن نسائی جلد1 صفحه 168 چنین روایت مى کند: «کنا عند عمر فأتاه رجل، فقال: یا أمیر المؤمنین رُبّما نمکُثُ الشهر والشهرین ولا نجد الماء؟ فقال عمر: أمّا أنا فاذا لم أجد الماء لم أکن لأُصلی حتى أجدَ الماء..» امام بخارى همین حدیث را در صحیح بخارى جلد1صفحه 70 باب المتیمم هل ینفخ فیهما آورده ولى آنجا که عمر مى گوید: «اگر جنب باشم و آب یافت نشود نماز نمى خوانم» را به احترام آبروى عمر(رضی الله عنه)، حذف مى کند. تا مبادا متهم به ناآگاهى از احکام اسلام. و سبک شمردن نماز و ترک آن بشود.
عمر و فرزندش حتی از مسائل ساده اسلامی هم آگاهی نداشتند. به گونه ای که امام مالک در کتاب الموطا جلد1صفحه 60 بیان می کند که «عن عبداللّه بن دینار، قال: رأیت عبداللّه بن عمر یبول قائماً» یعنى عبداللّه بن عمر را دیدم که ایستاده بول مى کرد. امام ترمذى هم در سنن الترمذی جلد1صفحه18 مى گوید: عن عمر: رآنی النبی و أنا أبول قائماً فقال: یا عمر لا تبل قائماً...» یعنى هنگامى که پیامبر اکرمـ صلى الله علیه و سلّم ـ مرا دید که ایستاده بول مى کنم، فرمود: اى عمر، ایستاده بول نکن. و امام عسقلانى در توجیه کار عمر(رضی الله عنه) مى فرماید: البول قائماً أحفظ للدبر. یعنى ایستاده بول کردن براى حفظ نشیمن خوب است. و همو مى گوید: ثابت شده که عدّه اى از صحابه کرام پیامبرـ صلى الله علیه و سلّم ـ از جمله حضرت عمر بن الخطاب ایستاده بول مى کردند. فقط سؤال اینجاست: اهل تسنن طبق حدیث اقتدوا باللذین من بعدى که در سنن ترمذی جلد5 صفحه 63 آْمده، آیا از پیامبر که طبق اعترافات بالا آمده، تبعیت می کنند و نشسته بول می کنند یا از عمر که تقلید می نمایند و ایستاده بول می کنند؟
بسیار جالب است با این همه نادانی که از عمر دیدیم و شنیدیم و تمام آنها را کتب اهل سنت بیان نمودند، اهل تسنن ادعای فراتر از پیامبری برای عمر دارند و در این میان خودآگاه یا ناخودآگاه به ساحت مقدس پیامبر(ص) نیز توهین می کنند.
در صحیح بخارى کتاب التعبیرصفحه 2982 کتاب الانبیاء 3392 کتاب التفسیر 4953. الامام البخارى 142 بیان شده است که پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلّم ـ هر زمان که آمدن وحى برایشان به تأخیر مى افتاد; یا قصد خودکشى مى کرد، و کراراً مى خواست خود را از فراز قلّه پرت کند و یا در نبوت خود به شک افتاده و گمان مى کرد که وحى به خانه عمر بن الخطاب(رضی الله عنه)انتقال یافته و ایشان از این پس پیامبر شده است!!!
امام بخارى مى گوید: «وفَتَر الوحی فترة، حتى حزن النبی فیما بلغنا حزناً غدا منه مراراً، کی یتردّى من رؤوس شواهق الجبال، فکلما اوفى بذروة جبل، لکی یلقی منه نفسه، تبدّى له جبرئیل فقال: یا محمد انک رسول اللّه حقاً. فیسکن لذلک جأشه، وتقَر نفسه، فیرجع فاِذا طالت علیه فترة الوحی غدا لمثل ذلک...» و نیز الارشاد: 319 ـ شرح نهج البلاغه جلد12صفحه 178 ـ ما أبطأ عنی جبرئیل إلاّ ظننتُ أنه بعث الى عمر بیان شده: به پیامبر ـ صلى الله علیه و سلّم ـ نسبت داده شد که فرمود: ما احتبس عنی الوحی قط إلا ظننته قد نزل على آل الخطاب!!!! 
آیا به راستی کسی که این همه خطا و اشتباه داشته است، می توانسته پیامبری نماید؟؟؟ یعنی واقعاً اهل سنت، عمر را برتر از خاتم الانبیا می دانند؟ آیا این خود شک به رسالت پیامبر نیست که یک شخص پر اشتباه و خطاکار را بالاتر از پیامبر اسلام می دانند؟ آیا غیرمسلمانان چنین چیزی را بشنوند، به اسلام و پیامبرش با تعجب نگاه نخواهند کرد؟؟؟



ولا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
دسته ها : پاسخ به شبهات
چهارشنبه 30 10 1388 22:44
آیا این کودک دجال است؟
پایگاه خبری شیعه «پخش»، پس از انتشار عکس کودکی که با یک چشم به دنیا آمده است، اقدام به درخواست استفتاء از مراجع عظام در مورد اینکه «آیا این کودک می تواند همان دجال باشد؟» نمود. 
پاسخ دو تن از مراجع به سؤال این پایگاه خبری به شرح زیر است:

دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی

 بسم الله الرحمن الرحیم

:: با اهداء سلام و تحیت؛ 

جواب : این سخنان اعتباری ندارد.

همیشه موفق باشید  

دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی: / بخش استفتاءات


دفتر آیت الله العظمی مظاهری مدظله العالی

بسمه تعالی

این گونه حرفها که زیاد هم شده است خرافت است و باید ترتیب اثر نداد.

حسین المظاهری





چهارشنبه 30 10 1388 22:30
گزارش پخش به نقل از شیعه آنلاین، پایگاه خبری الراصد وابسته به شیعیان عربستان سعودی در خبری نوشت: "محمد العریفی" از چهره های سرشناس وهابیت در عربستان سعودی طی خطبه نماز جمعه این هفته خود در شهر ریاض پایتخت عربستان، با اهانت شدید به حضرت آیت الله سیستانی، ایشان را فاجر و زندیق توصیف کرد. در همین راستا شیخ "حسن صفار" از چهره های سرشناس شیعیان عربستان طی اظهاراتی خواستار عذرخواهی فوری و رسمی مقامات عربستانی به خاطر اهانت چهره سرشناس وهابیت به مرجع عالیقدر جهان تشیع، حضرت آیت الله سید علی سیستانی شد. شیخ "حسن صفار" که به مناسبت دهه دوم ماه محرم الحرام در حال سخنرانی در یکی از حسینیه‌های شهر شیعه نشین قطیف در شرق عربستان سعودی بود، در ادامه گفت: مقامات رسمی عربستان باید پاسخگوی این اهانت باشند و مسئولیت آن را بر عهده بگیرند زیرا این اهانت به فرد نبوده بلکه اهانت به تمام پیروان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و بلکه اهانت به تمام مسلمانان بوده است. شیخ "حسن صفار" در ادامه افزود: جایگاه و شأن حضرت آیت الله سیستانی بالاتر از آن است که چنین اهانت‌هایی بر آن تأثیر بگذارد و بدون شک این گونه اهانت‌ها لایق اهانت کننده آن است و به هیچ کسی به جز اهانت کننده ضرری وارد نمی کند. این چهره سرشناس شیعیان عربستان همچنین گفت: این گونه اهانت‌ها در راستای دروغ‌‌ها و اتهاماتی است که همواره علیه پیروان مکتب تشیع و چهره های آن زده می‌شود. من مطمئنم که "العریفی" برای اینکه مجبور نشود به خاطر اهانتش عذرخواهی کند، طی چند روز آینده پیروان و رهبران ادیان دیگر از جمله مسیحیت و یهود را نیز مورد اهانت قرار خواهد داد.
 
دسته ها : مطالب روزانه
چهارشنبه 30 10 1388 22:1
ظهور مهدی از منظر قرآن و سنت
مهدی(علیه السلام) در قرآن
در بزرگ کتاب آسمانى، آیات متعدّدى است که بشارت این ظهور بزرگ را مى دهد، و ما از میان این آیات تنها به یک آیه قناعت مى کنیم:
در سوره نور، آیه 55 مى خوانیم: (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم); خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام مى دهند وعده خلافت روى زمین داده، همان گونه که افرادى را که قبل از شما بودند و ایمان و عمل صالح داشتند حکومت و خلافت داشتند».
این آیه به خوبى نشان مى دهد که سرانجام، حکومت روى زمین از دست حکام جبار و زمامداران ستمگر بیرون خواهد آمد، و مؤمنان صالح بر سراسر زمین حکومت خواهند نمود.
در دنباله همین آیه علاوه بر وعده فوق، سه وعده دیگر، نیز داده شده است; تمکین دین و نفوذ معنوى حکومت «الله» در دل ها (و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم)
مبدّل شدن هر گونه ناامنى به امنیت (و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً)
و ریشه کن شدن شرک از سراسر زمین (یعبدوننى لا یشرکون بى شیئا)
امام على بن الحسین(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود: «هم و الله شیعتنا یفعل الله ذلک بهم على یدى رجل منا و هو مهدىّ هذه الامة; این گروه به خدا سوگند همان پیروان مکتب ما هستند، خداوند به وسیله مردى از خاندان ما این موضوع را تحقّق مى بخشد و او مهدى این امّت است».(1)
مهدى در منابع حدیث
احادیث در زمینه این که حکومت جهانى توأم با صلح و عدالت به وسیله فردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نام «مهدى» تحقّق مى یابد در منابع حدیث «شیعه» و «اهل سنّت» به قدرى زیاد است که از حدّ «تواتر» نیز مى گذرد.
و احادیث در زمینه این که او دوازدهمین امام و جانشین پیامبر و نهمین فرزند امام حسین(علیه السلام)و فرزند بلافصل امام حسن عسکرى است در منابع شیعه نیز متواتر است.
در قسمت اوّل یعنى متواتر بودن احادیث ظهور مهدى از نظر منابع اهل سنّت همین قدر کافى است که دانشمندان اهل سنّت صریحاً در کتابهایشان از آن یاد کرده اند، تا آنجا که در رساله اى که از طرف «رابطة العالم اسلامى»، از بزرگ ترین مراکز دینى اهل حجاز، اخیراً انتشار یافته چنین مى خوانیم: «او آخرین خلفاى راشدین دوازده گانه است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در احادیث صحاح از آن خبر داد، و احادیث مهدى از بسیارى از صحابه از پیامبر گرامى اسلام نقل شده است».
سپس بعد از ذکر نام «بیست نفر از صحابه» که احادیثِ مهدى(علیه السلام)را از پیامبر(صلى الله علیه وآله)نقل کرده اند، چنین ادامه مى دهد: «غیر از آنها نیز گروه بسیار دیگرى احادیث را نقل کرده اند... بعضى از دانشمندان اهل سنّت کتب خاصّى پیرامون اخبار مهدى نوشته اند از جمله ابونعیم اصفهانى، ابن حجر هیثمى و شوکانى و ادریس مغربى و ابوالعبّاس ابن عبدالمؤمن هستند». سپس مى افزاید: «گروهى از بزرگان گذشته و امروز از علماى اهل سنّت تصریح به متواتر بودن اخبار مهدى کرده اند».
سپس بعد از ذکر نام گروهى از آنان گفتار خود را با این عبارت پایان مى دهد: «جمعى از حفاظ و محدثین صریحاً گفته اند که احادیث مهدى هم از نوع حدیث صحیح است و هم از نوع حدیث حسن و مجموع آن قطعاً متواتر است، و اعتقاد به قیام مهدى واجب مى باشد و این از عقاید مسلّم اهل سنّت و جماعت است و هیچ کس جز افراد جاهل و بدعت گذار آن را انکار نمى کند!»
 
امّا در مورد احادیث شیعه
همین اندازه کافى است که بدانیم صدها حدیث در این زمینه از راویان مختلف از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) نقل شده، به طورى که از حدّ تواتر گذشته، و نزد شیعه از ضروریات مذهب گردیده است، که احدى نمى تواند در میان اهل مذهب وارد شود و از اعتقاد آنها بر ظهور مهدى و بسیارى از ویژگى هاى او، و علائم ظهور و چگونگى حکومت و برنامه هاى مختلف او، با خبر نگردد.
علماى بزرگ شیعه از قرون نخستین تا به امروز کتاب هاى متعدّدى در این زمینه نگاشته و احادیث را در آن جمع آورى کرده اند.
ما به عنوان نمونه، دو سه حدیث را در این جا یادآور مى شویم و علاقمندان به مطالعه بیشتر در این زمینه را به کتاب هاى «مهدى انقلابى بزرگ»، «نوید امن و امان» و ترجمه کتاب «المهدى» تألیف عالم بزرگوار سیّد صدرالدین صدر ارجاع مى دهیم.
پیغمبر گرامى اسلام فرمود: «لو لم یبق من الدهر الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتّى یبعث رجلا من اهل بیتى یملأها قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً; اگر از احوالات عمر جهان جز یک روز باقى نماند، خداوند آن را طولانى مى کند تامردى از خاندان مرا مبعوث کند که زمین را پر از عدل و داد کند آنچنان که از ظلم و جور پر شده باشد».(2)
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «اذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع الجور فى ایامه و امنت به السبل و اخرجت الارض برکاتها، و رد کل حق الى اهله،... و حکم بین الناس بحکم داود و حکم محمّد(صلى الله علیه وآله)فحینئذ تظهر الارض کنوزها، و تبدى برکاتها، و لایجد الرجل منکم یومئذ موضعاً لصدقته و لبره، لشمول الغنى جمیع المؤمنین...;
هنگامى که قائم قیام کند، حکومت را بر اساس عدالت قرار مى دهد، ظلم و جور در دوران او برچیده مى شود، جادّه ها در پرتو وجودش امن و امان مى گردد، زمین برکاتش را خارج مى سازد، و هر حقّى به صاحبش مى رسد، در میان مردم همانند داود و محمد(صلى الله علیه وآله)داورى کند، در این هنگام زمین گنج هاى خود را آشکار مى سازد، و برکات خود را ظاهر مى کند، و کسى مستحقّى را براى انفاق و صدقه و کمک مالى نمى یابد، زیرا همه مؤمنان بى نیاز و غنى خواهند شد...»(3)
پی  نوشتها :
1. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 55، سوره نور.
2. این حدیث در غالب کتب شیعه و اهل سنّت نقل شده است.
3. بحارالانوار، ج 13 (چاپ قدیم).





دسته ها : موعود ادیان
پنج شنبه 24 10 1388 14:31
فطرت و ظهور مصلح بزرگ
الهامات باطنى که گاه امواجش از داورى هاى خرد نیرومندتر است نه تنها در مسئله خداشناسى، بلکه در تمام اعتقادات مذهبى مى تواند رهنمون ما باشد، و در این مسئله نیز رهنمون ماست.
و نشانه هاى آن:
اولا: عشق عمومى به عدالت جهانى است، زیرا همه مردم دنیا با تمام اختلاف هایى که دارند، بدون استثنا، به صلح و عدالت عشق مىورزند، ما همه فریاد مى زنیم و در این راه تلاش مى کنیم و صلح و عدالت جهانى را با تمام وجود خود مى طلبیم.
دلیلى بهتر از این براى فطرى بودن ظهور آن مصلح بزرگ پیدا نمى شود، چرا که همه جا عمومى بودن خواسته ها دلیلى بر فطرى بودن آنهاست. (دقّت کنید)
هر عشق اصیل و فطرى حاکى از وجود معشوقى در خارج و جاذبه و کشش آن است.
چگونه ممکن است خداوند این عطش را در درون جان انسان آفریده باشد و چشمه اى که او را از این نظر سیراب کند در خارج موجود نباشد؟
این جاست که مى گوییم فطرت و نهاد عدالت طلب آدمى به وضوح صدا مى زند که سرانجام صلح و عدالت همه جهان را فرا خواهد گرفت، و بساط ظلم و ستم و خودکامگى برچیده خواهد شد، و بشریّت به صورت یک کشور و در زیر یک پرچم با تفاهم و پاکى زندگى خواهد کرد.
ثانیاً: انتظار عمومى همه ادیان و مذاهب براى یک مصلح بزرگ جهانى است، تقریباً در همه ادیان فصلى جالب در این زمینه به چشم مى خورد، و مسئله ایمان به ظهور یک نجاتبخش بزرگ، براى مرهم نهادن بر زخم هاى جانکاه بشریّت، تنها در میان مسلمانان نیست، بلکه اسناد و مدارک موجود نشان مى دهد این یک اعتقاد عمومى و قدیمى است که در میان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب بوده است، اگر چه اسلام به حکم این که مذهبى است کامل تر تأکید بیشترى روى این مسئله مى کند.
* * *
در کتاب «زند» که از کتب معروف زرتشتیان است بعد از ذکر مبارزه همیشگى ایزدان و اهریمنان مى گوید: «آن گاه پیروزى بزرگ از طرف ایزدان مى شود، و اهریمنان را منقرض مى سازد...
«عالم کیهان به سعادت اصلى خود رسیده، بنى آدم بر تخت نیک بختى خواهند نشست!»
در کتاب «جاماسب نامه» از «زردشت» چنین نقل مى کند: «مردى بیرون آید از زمین تازیان... مردى بزرگ سر، و بزرگ تن، و بزرگ ساق، و بر آیین جد خویش و با سپاه بسیار... و زمین را پرداد کند».
در کتاب «وشن جوک» از کتب هندوها چنین آمده: «سرانجام دنیا به کسى برگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد».
در کتاب «باسک» از کتب هندوها چنین مى خوانیم: «دور دنیا تمام شود به پادشاهِ عادلى در آخر زمان، او پیشواى فرشتگان و پریان و آدمیان باشد، راستى حق با او باشد، و آنچه در دریاها و زمین ها و کوه ها پنهان است همه را به دست آورد. از آسمان و زمین آنچه باشد خبر مى دهد و بزرگ تر از او کسى به دنیا نیاید!»
در کتابِ «مزامیر» داود که از کتب «عهد قدیم» (تورات و ملحقات آن) است مى خوانیم: «شریران منقطع خواهند شد، امّا متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد». در همان کتاب و همان فصل آمده است: «صدیقان وارث زمین شده و همیشه در آن ساکن خواهند شد». نظیر همین سخن در کتاب «اشعیاى نبى» از کتب تورات نیز آمده است در انجیل «متى» فصلِ 24 چنین مى خوانیم: «چون برق از مشرق بیرون مى آید و تا به مغرب ظاهر مى گردد، فرزند انسان نیز چنین خواهد بود...».
و در انجیل «لوقا» فصل دوازدهم مى خوانیم: «کمرهاى خود را بسته، و چراغ هاى خود را افروخته نگهدارید، و مانند کسانى باشید که انتظار آقاىِ خود را مى کشند، تا هر وقت بیاید و در را بکوبد بى درنگ براى او باز کنند!»
در کتاب «علائم الظهور» چنین آمده است: «در کتب قدیم چینیان، و در عقائدِ هندیان، و در بین اهالىِ اسکاندیناوى، و حتى در میانِ مصریان قدیم، و بومیانِ مکزیک و نظایر آنها، عقیده به ظهور یک مصلح جهانى را مى توان یافت».




دسته ها : موعود ادیان
پنج شنبه 24 10 1388 14:21
پیامبر اسلام (ص) قبل از نبوت چه آئینى داشت؟

‏در اینکه پیغمبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) قبل از بعثت هرگز براى بت سجده نکرد و از خط توحید منحرف نشد شکى نیست، و تاریخ زندگى او نیز به خوبى این معنى را منعکس مى کند اما در اینکه بر کدام آئین بوده؟ در میان علما گفتگو است.
بعضى او را پیرو آئین مسیح (علیه السلام) مى دانند، چرا که قبل از بعثت پیامبر (صلى الله علیه وآله)، آئین رسمى و غیر منسوخ، آئین او بوده است.
بعضى دیگر او را پیرو آئین ابراهیم (علیه السلام) مى دانند، چرا که «شیخ الانبیاء» و پدر پیامبران است و در بعضى از آیات قرآن آئین اسلام به عنوان آئین ابراهیم معرفى شده «ملة ابیکم ابراهیم» (حج ـ 78).
بعضى نیز اظهار بى اطلاعى کرده و گفته اند: مى دانیم آئینى داشته، اما کدام آئین؟ بر ما روشن نیست!
گرچه هر یک از این اقوال وجهى دارد، اما هیچکدام مسلم نیست، و مناسب تر از اینها قول چهارمى است و آن اینکه: پیامبر (صلى الله علیه وآله) شخصاً برنامه خاصى از سوى خداوند داشته که بر طبق آن عمل مى کرده، و در حقیقت، آئین مخصوص خودش بوده، تا زمانى که اسلام بر او نازل گشت.
شاهد این سخن حدیثى است که در نهج البلاغه آمده، که مى گوید: «خداوند از آن زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد بزرگ ترین فرشته اش را قرین وى ساخت، تا شب و روز او را به راههاى مکارم، و طرق اخلاق نیک سوق دهد».
مأموریت چنین فرشته اى دلیل بر وجود یک برنامه اختصاصى است.
شاهد دیگر اینکه در هیچ تاریخى نقل نشده است که پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) در معابد یهود یا نصارى یا مذهب دیگر مشغول عبادت شده باشد، نه در کنار کفار در بتخانه بود، و نه در کنار اهل کتاب در معابد آنان، در عین حال پیوسته خط و طریق توحید را ادامه مى داد، و به اصول اخلاق و عبادت الهى سخت پایبند بود.
روایات متعددى نیز ـ طبق نقل علامه مجلسى در بحار الانوار ـ در منابع اسلامى آمده است که پیامبر (صلى الله علیه وآله) از آغاز عمرش مؤید به روح القدس بود و با چنین تأییدى مسلماً بر اساس الهام روح القدس عمل مى کرد.
«علامه مجلسى» شخصاً معتقد است که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)قبل از مقام رسالت داراى مقام نبوت بوده، گاه فرشتگان با او سخن مى گفتند، و صداى آنها را مى شنید، و گاه در رؤیاى صادقه به او الهام الهى مى شد، و بعد از چهل سال به مقام رسالت رسید، و قرآن و اسلام رسماً بر او نازل شد، او شش دلیل بر این معنى ذکر مى کند که بعضى از آنها با آنچه در بالا آوردیم هماهنگ است (توضیح بیشتر را مى توانید در جلد 18 بحارالانوار صفحه 277 به بعد مطالعه کنید).(1)
پی نوشتها: 
 1 ـ تفسیر نمونه جلد 20 صفحه 507



دسته ها : پرسش و پاسخ
چهارشنبه 23 10 1388 20:54
چرا خداوند شیطان را آفرید؟
بسیارى سؤال مى کنند که اگر انسان براى تکامل و نائل شدن به سعادت از طریق بندگى خدا آفریده شده، وجود شیطان که یک موجود ویرانگر ضد تکاملى است چه دلیلى مى تواند داشته باشد؟ آنهم موجودى هوشیار، کینه توز، مکار، پرفریب و مصمم!
‏اگر اندکى بیندیشیم خواهیم دانست که وجود این دشمن کمکى است به پیشرفت تکامل انسانها.
راه دور نرویم همیشه نیروهاى مقاوم در برابر دشمنان سرسخت جان مى گیرند، و سیر تکاملى خود را مى پیمایند.
فرماندهان و سربازان ورزیده و نیرومند کسانى هستند که در جنگهاى بزرگ با دشمنان سرسخت درگیر بوده اند.
سیاستمداران با تجربه و پر قدرت آنها هستند که در کوره هاى سخت بحرانهاى سیاسى با دشمنان نیرومندى دست و پنجه نرم کرده اند.
قهرمانان بزرگ کشتى آنها هستند که با حریفهاى پرقدرت و سرسخت زورآزمائى کرده اند.
بنابراین چه جاى تعجب که بندگان بزرگ خدا با مبارزه مستمر و پى گیر در برابر «شیطان» روز به روز قویتر و نیرومندتر شوند!
دانشمندان امروز در مورد فلسفه وجود میکربهاى مزاحم مى گویند: اگر آنها نبودند سلولهاى بدن انسان در یک حالت سستى و کرخى فرو مى رفتند، و احتمالاً نمو بدن انسانها از 80 سانتیمتر تجاوز نمى کرد، همگى به صورت آدمهاى کوتوله بودند، و به این ترتیب انسانهاى کنونى با مبارزه جسمانى با میکربهاى مزاحم نیرو و نمو بیشترى کسب کرده اند.
و چنین است روح انسان در مبارزه با شیطان و هواى نفس.
اما این بدان معنا نیست که شیطان وظیفه دارد بندگان خدا را اغوا کند، شیطان از روز اول خلقتى پاک داشت، مانند همه موجودات دیگر، انحراف و انحطاط و بدبختى و شیطنت با اراده و خواست خودش به سراغش آمد، بنابراین خداوند ابلیس را از روز اول شیطان نیافرید، او خودش خواست شیطان باشد ولى در عین حال شیطنت او نه تنها زیانى به بندگان حق طلب نمى رساند بلکه نردبان ترقى آنها است .
منتها این سؤال باقى مى ماند که چرا خداوند درخواست او را درباره ادامه حیاتش پذیرفت، و چرا فوراً نابودش نکرد؟!
پاسخ این سؤال همان است که در بالا گفته شد و به تعبیر دیگر:
عالم دنیا میدان آزمایش و امتحان است (آزمایشى که وسیله پرورش و تکامل انسانها است). و مى دانیم آزمایش جز در برابر دشمنان سرسخت و طوفانها و بحرانها امکان پذیر نیست.
البته اگر شیطان هم نبود هواى نفس و وسوسه هاى نفسانى انسان را در بوته آزمایش قرار مى داد، اما با وجود شیطان این تنور آزمایش داغ تر شد، چرا که شیطان عاملى است از برون و هواى نفس عاملى است از درون!(1)
پاسخ به یک سؤال
در اینجا این سؤال پیش مى آید که چگونه ممکن است خداوند ما را در مقابل چنین دشمن بى رحم و نیرومند تنها بگذارد؟ و آیا این امر با حکمت و عدل او هماهنگ است؟
پاسخ این سؤال را از توجه به یک نکته مى توان دریافت و آن اینکه همانگونه که در قرآن مجید آمده خداوند مؤمنان را با لشگریانى از فرشتگان مجهز مى کند، و نیروهاى غیبى و معنوى جهان را با آنها که در مسیر جهاد نفس و جهاد دشمن پیکار مى کنند همراه مى سازد: «اِنَّ الَّذِیْنَ قالُوا رَبُّنا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ اَلاّتَخافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِىْ کُنْتُمْ تُوْعَدُوْنَ نَحْنُ أَوْلیائُکُمْ فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِى الآخِرَةِ»: «کسانى که گفتند: پروردگار ما خدا است، سپس استقامت کردند، فرشتگان، بر آنها نازل مى شوند که نترسید و غمگین نباشید و بشارت بر شما باد بهشتى که به آن وعده داده شده اید، و ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و در آخرت هستیم» (فصلت/30 ـ 31).
نکته مهم دیگر اینکه شیطان هرگز سرزده وارد خانه دل ما نمى شود، و از مرزهاى کشور روح ما بى گذرنامه نمى گذرد، حمله او هرگز غافلگیرانه نیست، او با اجازه خود ما وارد مى شود، آرى او از در وارد مى شود نه از روزن، و این خود ما هستیم که در را به روى او مى گشائیم، همانگونه که قرآن مى گوید: «اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِیْنَ آمَنُوا وَعَلى رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ ـ اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِیْنَ یَتَوَلَّونَهُ وَالَّذِیْنَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُوْنَ»: «او سلطه بر کسانى که ایمان دارند و توکل بر پروردگارشان مى کنند ندارد، تنها تسلط او بر کسانى است که او را به دوستى و سرپرستى خود برگزینند، و به او شرک مىورزند (و فرمانش را در برابر فرمان خدا لازم الاجراء مى دانند) (نحل/99 ـ 100).
اصولاً اعمال انسانها است که زمینه هاى نفوذ شیطان را فراهم مى سازد، چنانکه قرآن مى گوید: «اِنَّ الْمُبَذِّرِیْن کانُوا اِخْوانَ الشَّیاطِیْنِ»: «تبذیر کنندگان برادران شیاطینند» (اسراء/27).
ولى به هر حال براى نجات از دامهاى رنگارنگ او و لشگریان گوناگونش در اشکال مختلف شهوات، مراکز فساد، سیاستهاى استعمارى، مکتبهاى انحرافى و فرهنگهاى فاسد و مفسد، راهى جز پناه بردن به ایمان و تقوى و سایه لطف پروردگار و سپردن خویشتن به ذات پاک او نیست همان گونه که قرآن مى فرماید:
«وَلَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانُ اِلاَّ قَلِیْلا»: «اگر فضل و رحمت الهى نبود همه شما جز گروه اندکى، از شیطان پیروى مى کردید» (نساء / 83).(2)
پی نوشت ها:
1 ـ تفسیر نمونه 19/345
2 ـ تفسیر پیام قرآن 1/423



دسته ها : پرسش و پاسخ
چهارشنبه 23 10 1388 20:49
هرکجا هستید، هرکجا می‌روید، خودتان باشید و سعی کنید مشعل فروزانی برای خدا و امام زمان (عج) باشید. پس رنگ کسی را به خود نگیرید. اگر بخواهید مانند دیگران یا هم‌رنگ آنان بشوید، مثل این است که یک لامپ صد واتی را در لجن فرو کنید. تمام نورش ناگهان تبدیل به ظلمت می‌شود.
 
برگرفته شده از کتاب نور هدایت 
دسته ها : موعود ادیان
جمعه 18 10 1388 11:55
چگونه در مسیر دین دچار لغزش نشویم؟ 
برای اینکه در مسیر دین نلغزیم باید در رفت و آمدهای روزمره، ‌چند چیز را مدام رعایت کنیم : 1 – از خدا بخواهیم در لحظات حساس آزمایش، ‌دست ما را بگیرد. 2 – اگر جائی می‌خواهیم برویم و نمی‌توانیم بر نفسمان مسلط شویم، نرویم.3 – حال اگر رفتنمان ضروری بود از خدا و امام زمان (عج) بخواهیم در آنجا که هستیم «خودمان» باشیم. حتی اگر نتوانیم ولی نیتمان اینگونه باشد بازهم خدا دست ما را می‌گیرد.
 
برگرفته شده از کتاب نور هدایت 
دسته ها : موعود ادیان
جمعه 18 10 1388 11:48

بزرگترین مبلغ مسیحیت در کانادا مسلمان شد 
 
به گزارش شیعه آنلاین، دکتر "میلر" بزرگترین مبلغ دین مسیحیت در کانادا بود. وی به تازگی مسلمان شده است. او در مورد خود می‌گوید: عاشق ریاضی هستم برای همین منطق را نیز دوست دارم. چون منطق را دوست دارم به مسائلی چون علت و معلوم اهمیت زیادی می دهم.

وی در ادامه می افزاید: در یکی از روزها قرآن را برداشتم و شروع کردم به خواندن آن. اول فکر می کردم که موضوعات آن فقط در مورد بیابان است چون تصور می کردم با توجه به اینکه بر اعراب بیابان نشین نازل شده، پس باید درباره صحرا سخن بگوید. اما بعد فهمیدم چنین نیست. هدفم به پیدا کردن اشتباه در این کتاب تغییر کرد. پیش بینی می‌کردم که با توجه به اینکه بیش از 14 قرن از نزول آن گذشته است، بتوانم به راحتی اشتباهات زیادی در آن پیدا کنم و آن را به رخ مسلمانان بکشم.

دکتر "میلر" می‌افزاید: همچنین فکر می‌کردم مطالبی در مورد زندگی اعراب بادیه نشین در این کتاب نوشته شده باشد اما در نهایت پس از ساعت‌ها مطالعه قرآن کریم، نه تنها اشتباهی در آن پیدا نکردم، بلکه چیزهای بسیار زیادی نیز در آن یافتم. آیه ای که مرا خیلی به فکر فرو برد آیه 82 سوره نساء بود: "أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا" ترجمه: آیا به قرآن فکر نمی کنند، اگر از خداوند نبود در آن اشتباهات زیادی می یافتند.

این مسیحی مسلمان شده همچنین می گوید: نکته قابل تعجبی که بسیار مرا حیرت زده کرده این بود که یک سوره کامل به نام حضرت "مریم" در قرآن وجود دارد و در آن ایشان مورد تمجید و احترام قرار گرفته است به طوریکه این گونه تعریفی از ایشان حتی در کتب انجیل هم نیامده بود. در 25 نقطه مختلف در قرآن کریم نیز نام حضرت مسیح آمده در حالیکه نام حضرت محمد(ص) که پیامبر دین اسلام بوده تنها پنج بار در قرآن آمده است. این مسأله خیلی تعجب مرا برانگیخت و بر من و مسلمان شدنم تأثیر بسیار زیاد گذاشت




دسته ها : مطالب روزانه
سه شنبه 15 10 1388 21:50
X