بسم الله الرحمن الرحیم .
سبحان من فطم بفاطمة من أحبها من النار
السلام علیک أیتها الصدیقة الشهیدة ، السلام علیک أیتها المضطهدة المقهورة ، السلام علیک أیتها
المظلومة المغصوبة ، السلام علیک أیتها الرضیة المرضیة ، السلام علیک أیتها الفاضلة الزکیة ،
السلام علیک أیتها التقیة النقیة ، السلام علیک أیتها الحوریة الإنسیة ، السلام علیک أیتها المحدثة
العلیمة، السلام علیک یا فاطمة بنت رسول الله و رحمة الله و برکاته .
وحدت ، آرمان مشترکی است که علمای امت اسلام به دنبال آن هستند ، در این راستا ، همایش ها برگزار می شود ، سمینار ها و اجلاس هایی منعقد می شود ، بیانیه هایی صادر می شود ، توافق نامه هایی میان اعلام مذاهب مختلف اسلام امضا می شود ، ولی هیچ کدام مثمر ثمر نبوده ، و اگر نگوییم دردی دوا نکرده ، در خوشبینانه ترین حالت ، درمان موقتی بودی که اثری زودگذر داشته و پس از آن دوباره شاهد برافروزی آتش فتنه ها و اختلافات بوده ایم.
چاره کار کجاست؟
درمان بیماری تشتت و تفرقه را سیدة نساء العالمین ، صدیقه شهیده -سلام الله علیها -در خطبه بلیغش در مسجد رسول الله-صلی الله علیه و آله- در برابر جماعت مسلمین بیان فرموده اند: طاعتنا نظاما للملة و إمامتنا أمانا(لمّا) من الفرقة.(1)
خداوند پیروى ما[اهل بیت] را سبب نظم و پیشوایى ما را مانع جدایى و افتراق قرار داد.
و ظالمین با اجتماع کذایی شان بر باطل ، نه تنها خودشان بلکه سایر مسلمین در همه عصور را هم از فیض امامت محروم کردند.
دژ مستحکم در برابر تشتت و تفرقه ، امامت است . با امامت و پیروی از خط فکری آن ، اوضاع سر و سامان پیدا می کند و نظم جمعی محقق می شود و این تفرقه و مصیبت هایی که بر سر اسلام و مسلمین از سقیفه تا کنون آمده و می آید همه از آن اجتماع تفرقه انگیز است و این بلا رفع نمی شود و و اوضاع روز به روز بد و بدتر می شود جز اینکه برگردند به آن چیزی که آن را ترک کردند و به آن متمسک شوند و این رسول الله –صلی علیه و آله- است که اوضاع اسفناک امتش را اینگونه ترسیم می کند :
لم یزل أمرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا إلی ما ترکوا.(2)
پیوسته کارشان به انحطاط و تزلزل گذاشته تا هنگامى که خطایشان را جبران کنند.
امتی که مأمور به تبعیت از ولایت آل محمد –صلوات الله علیهم اجمعین-بودند چرا که ولایت آنها ضامن وحدت و عدم تفرقه بود ولی هیهات که امت به وصیت پیغمبرشان عمل نکردند.
امام باقر – سلام الله علیه – فرموده : فأمرهم أن یجتمعوا على ولایة آل محمد و لا یتفرقوا.(3)
خداوند به آنها دستور داده که بر ولایت آل محمد مجتمع شوند و پراکنده نگردند.
در حدیث علوی آمده که اشاره کردید ، فاجتمع القوم علی الفرقه(4) : یعنی برای تضییع امر امامت و سپردن زمام دین و دنیای مسلمین به دست نا اهل که نتیجه ای جز کاشتن بذر تفرقه در بین امت نداشت، همگی اتفاق نظر داشتند.و این یعنی مصیبت. امتی که برای بدبخت کردن خودشان و نسل های بعدی ، به اجماع رسیده باشند!
سلاله رسول الله –صلی الله علیه و آله- باقر علوم الأولین و الآخرین-علیه صلوات رب العالمین- در تفسیر آیه : و أن لو إستقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقا(5) فرموده : الطریقة هی الإیمان بولایة علی و الأوصیاء(6)
طریقت ، ولایت امیر المؤمنین و اوصیای بعد از اوست.
و اگر ولایت آنها را امت می پذیرفت و مطیع اوامر و نواهی آنها بود : لأشربنا قلوبهم الإیمان(7)
دل هاشان از ایمان سیراب می شد.
و در ادامه فرمایش أمیر علیه السلام در نهج البلاغه :
و أفترقوا علی(حرف جر عن ، صحیح تر به نظر می آید)الجماعة(8)
و از جماعت جدا شدند ...
و صاحب رسالت -صلوات الله علیه و آله- فرموده : جماعة أمتی اهل الحق و إن قلّوا.(9)
جماعت امت من ، اهل حق هستند هرچند شمارشان کم باشد و در اقلیت باشند چرا که معیار حق و باطل اکثریت نیست.
و أمیرالمؤمنین-صلوات الله علیه- فرموده : الفرقة أهل الباطل و إن کانوا کثیرا.(10)
مراد از تفرقه و پراکندگی ، اهل باطل اند هر چند شمارشان زیاد باشد و در اکثریت باشند...
حالا حق چیست و صاحب حق کیست ؟
حق ، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب –سلام الله علیه -است و راه او ، ملاک ومعیار حق.
علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیث دار.(11)
حق اهل بیت هستند که اوصیای مصطفی هستند و در هر حال حق به جانب آنهاست که پیامبر درباره شان فرموده :
لا تتقدموهم و لا تخلفوا عنهم فإنهم مع الحق و الحق معهم لا یزایلونه و لا یزایلهم(12)
از آنها پیشی نگیرید و از آنها عقب نیفتید چرا که آنها با حق هستند و حق ملازمشان ، حتی لحظه ای هم از حق دور نمی شوند و نه ، حق ثانیه از آن ها فاصله می گیرد.
در ادامه ، امیرالمؤمنین- علیه السلام -می فرماید :
کأنهم أئمة الکتاب و لیس الکتاب إمامهم ...(13)
گویی آن جماعت باطل خوشان رای پیشوای قرآن ناطق قرار دادند انگار نه انگار که او بر آنها ولایت دارد ..
امام قرآن ناطق است ، امام شریک قرآن است ، امام عِدل قرآن و مجری احکام و نگهبان آن از تفسیر و تأویلات مطابق هوی و هوس مبطلان کج فهمی های بی خردان است
عبارت" لا تتقدموهم" که در حدیث نبوی بالا اشاره شد ، یعنی هشداری به امت که خوتان را در مقام و رتبه عترت قرار ندهید ، جای آنها را به زور تصاحب نکنید ، ردای خلافت و امامت از تن بیرون آورید که این جامه برازنده شما نیست.
برای همین است در زیارت می گوییم :
لعن الله أمة دفعتکم عن مقامکم و أزالتکم عن مراتبکم التی رتّبکم الله فیها(14)
اصلا امامت که عهدی الهی است که به ظالم نمی رسد .
قرآن است به صراحت می فرماید :
و إذ ابتلى إبراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال إنی جاعلک للناس إماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین(15)
(به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)
برای همین می گوییم :
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلک اللهم العنهم جمیعا(16)
در ادامه ، امام – علیه السلام-در شکوائیه اش فرمود :
فلم یبق عندهم منه إلا إسمه و لا یعرفون إلا خطه و زبره(17)
از قرآن فقط اسم و رسمش در میانشان باقی ماند و فقط ظاهر قرآن(صرفا نوشته هایش) را می شناسند.
یعنی عامل به قرآن نیستند ، قرآن می گوید خود پیامبر هم در قیامت از این امت به درگاه خدای متعال شکایت می برد :
و قال الرسول یا رب إن قومی إتخذوا هذا القرآن مهجورا(18)
این مهجوریت قرآن از لحظه ای آغاز شد که در واپسین ساعات عمر شریف رسول الله ، عده ای گفتند : إن الرجل لیهجر ...(19)
پیغمبرشان که قرآن ناطق بود را مهجور داشتند و او را متهم به هذیان گوئی کردند ، وقتی آن حضرت کتف و دواتی خواستند تا مطلبى در کتف بنویسند که اگر آن را مىنوشتند احدى گمراه نمىشد و دو نفر هم اختلاف نمىکردند، ولی دریغ که ظالمین مانع شدند.
مصداق مهجوریت قرآن ، کنار گذاشتن مجری احکام قرآن و مهجوریت ثقلین بود .
إلی الله المشتکی.
منابع و مصادر :
1-دلائل الإمامه-ص 113-ح فدک
2-أمالی الطوسی- ص 560- م 20-ح 1173/9
3- تفسیر القمی - ج1 ص108- س آل عمران- آ 96 إلی 104
4-الکافی-ج 8 ص 388-خ لأمیرالمؤمنین-ح 586
5-سورة الجن-آلایة 16
6-مناقب آل أبی طالب-ج 4 ص 330-
7-الکافی- ج 1 ص 220- ب أن الطریقة التی حث على الاستقامة علیها ولایة علی-ح 1
8-نهج البلاغة-ص 205- خ 147- الزمان المقبل
9-معانی الأخبار-ص 154- ب معنى الجماعة و الفرقة و السنة و البدعة- ح1
10-بحار الأنوار-ج 2ص 266-ب 32 من تتمة أبواب العلم-ح23
11-الفصول المختاره-ص 97-فصل الدلیل على أن أمیر المؤمنین أفضل الصحابة
12-کمال الدین-ج 1 ص278-ب 24- ح25
13-الکافی-ج 8 ص 388-خ لأمیرالمؤمنین-ح 586
14-المزار-ص 179- زیارة یوم عاشوراء
15-سورة البقرة-الآیة 124
16-المزار-ص 183- زیارة یوم عاشوراء
17- نهج البلاغة-ص 205- خ 147- الزمان المقبل
18- سورة الفرقان-الایه 30
19-نهج الحق و کشف الصدق-ص 333-ق الثالث-م الخامس