معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501628
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

حضرت آيت‌الله مكارم شيرازى با صدور بيانيه‌اي ضمن محكوم كردن فجايع ليبي از سكوت جهان اسلام در برابر اين جنايات انتقاد كرد و گفت: چرا كنفرانس اسلامى ساكت است، چرا اتحاديه عرب كارى نمى‌كند، چرا خاك مرده بر سر همه آنها پاشيده شده است.

در بيانيه حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي در محكوميت فجايع ليبي آمده است: فجايعى در كشور ليبى در حال رخ دادن است كه در دنيا بى‌سابقه است. مرد جنايتكار و سبك‌مغز و بيدادگرى كه ۴۲ سال حكومت ظالمانه بر كشورى داشته با تمام وسايل نظامى در حال قتل‌عام ملت خود و تخريب كشورش بوده و عجيب اينكه دنياى اسلام تماشاگر است و ساكت در برابر اين جنايات هولناك نشسته است.

در بخش ديگري از اين بيانيه آمده است: آيا قرآن مجيد دستور نمى‌دهد هرگاه در كشورهاى اسلامى گروهى بر گروه ديگرى ظلم كند با گروه متجاوز پيكار كنيد تا در برابر حكم خدا تسليم شود. (آيه ۹ سوره حجرات)، پيكار لازم نيست چرا زعماى اسلام، دانشمندان، سياستمداران ساكت نشسته‌اند، چرا كنفرانس اسلامى ساكت است، چرا اتحاديه عرب كارى نمى‌كند، چرا خاك مرده بر سر همه آنها پاشيده شده، آيا اين اتحاديه‌ها جنبه تشريفاتى دارد. در ادامه اين بيانيه تصريح شده است: حداقل كارى كه كشورهاى اسلامى مى‌توانند انجام دهند اين است كه همه آنها مانند بعضى از كشورهاى غربى انقلابيون را به رسميت بشناسند و حاكم تبهكار ليبى و هم‌دستانش را به عنوان مجرمان جنگى معرفى كرده و از دادگاه‌هاى بين‌المللى مجازات آنها را بخواهند.

در اين بيانيه اضافه شده است: اين كار پشت انقلابيون را گرم مى‌كند و به حاكم جنايتكار ليبى خبر مى‌دهد كه آينده‌اى در اين كشور ندارد و همين امر تأثير مهمى در جلوگيرى از جنايات خواهد داشت ولى به اين هم بسنده نكنند. در اين بيانيه آمده است: بديهى است حاكمى با اين همه جنايت هولناك و بى‌سابقه به فرض كه تمام شهرهاى ليبى بازپس ستاند و مردم را قتل عام كند، محال است در آينده بتواند در آنجا حكمرانى كند، پس منتظر چه هستند، آيا مى‌خواهند باز هم اين حاكم را به رسميت بشناسند. در بخش ديگري از بيانيه اين مرجع تقليد تصريح شده است: مسلمانان پيش از آنكه در يمن يا بعضى ديگر از كشورهاى اسلامى اين كار تكرار شود، بپا خيزند و خروشى برآورند. اگر غربى‌ها تماشاگرند و مشغول وقت‌گذرانى هستند دليل آن روشن است، آنها از ويران شدن و نابود شدن كشورهاى اسلامى و برطرف شدن موانع خودكامگى‌هاى آنها ضرر نمى‌كنند بلكه خشنودند، مسلمانان چرا؟ در پايان اين بيانيه تاكيد شده است: كشورهاى اسلامى بدانند اين سكوت مرگبار در برابر اين جنايات هولناك روزى دامن خودشان را نيز خواهد گرفت، اميدواريم پيش از آنكه آن روز فرا رسد بيدار شوند و به وظيفه انسانى و اسلامى خود اقدام كنند والله من وراء القصد

سم‌ الله الرحمن الرحيم

 ولا تحسبنّ الله غافلا عما يعمل الظالمون إنما يؤخرهم ليوم تشخص فيه الأبصار

آنچه امروز در بحرين رخ مي ‌دهد، در جهاني كه جوامع آن به سوي كسب آزادي ‌هاي بيشتر، تحقق كرامت انساني، بازگشت به دامان شرع مقدس و دستيابي به حقوق تضمين‌ شده در اديان آسماني براي انسان حركت مي‌كنند، تعجب‌ برانگيز است.

سرسختي رژيم در برابر تامين خواسته ‌هاي مشروع اكثريت قريب به اتفاق ملت و سركوب تظاهرات مسالمت‌ آميز پيروان اهل‌ بيت عليهم السلام به شكلي بسيار وحشيانه و خشونت‌ بار، از آينده تيره كساني خبر مي‌دهد كه بر اين ملت رنج‌ ديده تسلط يافته اند.

ما به ملت مؤمن بحرين توصيه مي‌ كنيم به مسالمت‌ آميز بودن تظاهرات براي ايجاد تغييرات ريشه ‌اي و پيروي از مشي مكتبي استوار در درخواست حقوق مشروع خود پايبند باشند و به رژيم درباره تداوم استفاده از خشونت و سركوب صداي ملت مومن آن هم در فضاي بسته ي رسانه‌اي هشدار مي ‌دهيم و آن را به گردن‌ نهادن به خواسته ‌هاي مشروع ملت، تسليم به حق، پرهيز از نقض حقوق و پيروي از منطق عقل و شرع فرا مي‌ خوانيم. و ستمگران بدانند كه خداوند در كمين آنان است..

سيد محمدتقي مدرسي

نوروز در پرتوآيات و روايات قسمت آخر

جاحظ در پايان اين مبحث مي افزايد: پس از آنها اردشير و بهرام و انوشيروان كسي را نمي شناسيم كه از آنها پيروي كرده باشد، جز عبدالله بن طاهر كه من از محمد بن حسن بن مصعب شنيدم كه گفت : عبدالله در نوروز و مهرگان چنان مي كرد و هر چه جامه در خزانه داشت مي بخشيد ويك جامه به جاي نمي گذاشت، و اين صفت از مهمترين صفات فضايلي است كه از او براي ما حكايت شده است.
جاحظ پس از آن گاه از بار عام شاهان ايراني در عيد نوروز سخن گفته و مي گويد : " ازعادات و اخلاق پادشاه يكي اين است كه يك روز در مهرگان و يك روز در نوروز بار عام دهد، و در اين دو روز هيچكش را از خرد و بزرگ و دانا و نادان و پست و شريف از بار يافتن باز ندارد. و عادت هر يك از پادشاهان بر اين بود كه چند روز پيش از بار عام فرمان مي داد تا مناديان و جارچيان مردم را آگاه سازند و براي آن روز آماده شوند، پس هر كس عرضي داشت آماده مي شد، يكي نامه خود را آماده مي نمود و يكي دليل و برهان بر مظلوميت خود را تهيه مي كرد و آن ديگري چون آگاه مي شد كه طرف دعوي به شاه شكايت خواهد برد با او به كنار مي آمد و آشتي مي كرد . پس در آن روز شاه موبد را فرمان مي داد كه مردان مورد اعتمادي از همراهان خود را مامور كند كه بر در سراي شاهي كه براي ورود افراد ملت باز است بايستند، تا هيچكس از بار يافتن به حضور شاه باز داشته نشود، و منادي از طرف شاه بانگ مي زند : هر كس شخصي را از تظلم به شاه باز دارد نسبت به خدا و آيين كشور و رسم پادشاهي نافرماني كرده و هر كس نسبت به خدا نافرماني كند، خدا و شاه دشمن اويند و با او در جنگ مي باشند.
جاحظ پس از آن در خصوص " دادخواهي از شاه به داوران " در روز نوروز را اين گونه تشريح مي كند: پس به مردم اجازه بار يافتن داده مي شود و نامه ها و داد خواست هاي آنها گرفته مي شود و به آنها رسيدگي مي شود و اگر در ميان آنها تظلمي از خود شاه شد باشد نخست از او شروع مي كنند و آن قضيه را بر هر مظلمه اي مقدم مي دارند، و در آن وقت شاه موبدان موبد و دبيربد و هيربد را حاضر مي ساخت آن گاه منادي بانگ مي داد: هر كس از شاه دادخواست داده و بر او ادعائي دارد به يك سو شود و چون آنها يك سو شدند شاه با مدعيان خود بر مي خاست و در برابر موبد به زانو مي نشست و به او مي گفت : " اي موبد هيچ گناهي به درگاه خداوند بزرگتر از گناه پادشاهان نيست، زيرا خداوند آن را بر رعيت چيره كرده تا ستم را از آنها دور كنند و مرزهاي كشور و خاك آن را از تعدي نگاهدارند و دست اندازي به اموال و ناموس را براندازند. پس اگر پادشاهان، ستمگري و دست درازي كنند، ديگران كه پي آنها هستند حق دارند آتشكده ها را ويران كنند و كفن مردگان را از گورها بربايند و اين وضع كه اكنون من در برابر تو دارم و مانند برده وبنده خواري هستم مانند همان مجلسي است كه تو هرگاه شاه را برتر و مقدم داري خداوند ترا شكنجه و عقوبت فرمايد.
آن گاه موبد به او مي گفت: هر گاه خداوند خوشبختي بندگان خود را طالب باشد بهترين مخلوق روي زمين را بر آنها مي گمارد، و چون بخواهد كه مردم بدانند آن پادشاه چه قدرو منزلتي نزد ذات پروردگاري دارد همين سخنان را كه بر زبان شاه جاري شد بر زبان او جاري فرمايد.
سپس از روي حق و داد به دعوي او و خصم رسيدگي مي كرد و اگر بر شاه حقي ثابت مي شد او را به دادن آن ملزم مي ساخت و اگر ثابت نمي شد مدعي را كه دروغ گفته بود به زندان مي انداخت و او را به سختي مجازات مي نمود و منادي مي كرد كه ادعاي باطل كرده و اين سزاي كسي است كه بدان شاه سر شكستگي كشور را بخواهد.
بعد از اين دادرسي و دادخواهي به گفته جاحظ : و چون شاه از دادرسي نسبت به خود فارغ مي شد بر مي خاست و سپاس و ستايش خداوند را به جاي مي آورد و سپس تاج را بر سر مي نهاد و بر تخت مي نشست، و روي به خويشان و فرزندان و افراد خاندان خود و خواص و مقربان مي كرد و مي گفت: من براي اين از خود شروع كردم وحق ديگران را دادم تا هيچ كس طمع در حق كسي نكند، پس هر كس از شما را حقي بر گردن باشد بايد خصم خود را با سازش يا هر راهي كه بداند و نيرومندترين آنها ضعيف تر و ناتوانتر بود. مردم از دوران اردشير پسر بابك تا هنگام پادشاهي يزدگرد بزهكار بر همين روش بودند، پس چون او بر اورنگ شاهي نشست آيين خاندان ساساني را تغيير داد و در كشور تباهكاري نمود و به رعايا ستم كرد و فساد و زورگويي را رواج داد گفت: رعايا حق ندارند كهاز شاه تاوان بخواهند، و بازاري ها را آن حق نيست كه از پادشاهان تظلم كنند، و هيچ پستي را حق نيست كه با مردم پايه و عظيم در حق يا باطل برابري كند.
اين گزارشي بود كه جاحظ در خصوص نوروز و اتفاقاتي كه در اين روز رخ مي دهد صادقانه در كتابش ثبت و ضبط كرده كه بسيار با ارزش و با اهميت مي باشد و ما اصل آن را نقل و به خوانندگان ارائه نموديم. درباره گزارش اخير جاحظ راجع به نحوه " دادخواهي از شاه" در سياست نامه خواجه نظام الملك هم مطلبي به همين مضمون آمده است و بسيار شبيه نوشته جاحظ مي باشد و چون تاريخ تدوين سياست نامه موخر از زمان جاحظ و كتاب التاج وي است احتمال دارد خواجه نظري به " التاج " داشته يا منبع هر دو كتاب يكي بوده و براي مزيد اطلاع گزارش سياست نامه را نيز نقل مي كنيم:
" دادرسي پادشاهان عجم: چنين گويند كه رسم ملكان عالم عجم چنان بوده است كه روز مهرگان و روز نوروز پادشاه مر عامه را بار دادي، و هيچ كس را باز داشت نبودي: و پيش به چند روز، منادي فرمودي كه بسازيد فلان روز را ، تا هر كسي شغل خويش بساختي و قصه خويش بنوشي و حجت به دست آوردي، و خصمان كار خويش را بساختند و چون آن روز بودي، منادي ملك از بيرون در بايستادي و بانگ كردي " اگر كسي مر كسي را باز دارد از حاجت بر داشتن دادخواهي در اين روز، ملك از خون او بيزار است. پس ملك قصه هاي مردمان بستدي و همه پيش بنهادي و يك يك مي نگريدي. اگر انجا قصه اي بودي كه از ملك بناليده بودي، موبد را بر دست راست نشانده بودي و موبد موبدان قاضي القضاه باشد به زبان ايشان پس ملك برخاستي و از تخت به زير آمدي و پيش موبد به دو زانو بنشستي گفتي : نخست از همه داوري ها، داد اين مرد از من بده و هيچ ميل و محابا مكن" . آن گاه، منادي فرمودي كردن كه " هر كه را با ملك خصومتي هست، همه به يك سو بايستند تا نخست كار شما بگزارد. پس ملك موبد را گفتي" هيچ گناهي نيست نزديك ايزد، تعالي، بزرگتر از گناه پادشاهان،و حق گزاردن پادشاهان نعمت ايزد، تعالي ، را نگاهداشتن رعيت است داد و ايشان دادن ودست ستمكاران از ايشان كوتاه كردن، پس چون ملك بيدادگر باشد، لشكر همه بيدادگر شوند و خداي را و بس روزگار بر نيايد كه جهان ويران شود و ايشان به سبب شومي گناهان همه كشته شوندو ملك از خاندان تحويل كند . اكنون اي موبد، خداي را بين، و نگر تا مرا بر خويشتن نگزيني، زيرا هر چه ايزد تعالي فردا از من پرسد، از تو پرسم و اندر گردن تو كنم پس موبد بنگريستي: اگر ميان وي و ميان خصم وي حقي درست شدي، داد آن كس به تمامي بدادي و اگر كسي بر ملك باطل دعوي كردي و حجتي نداشتي، عقوبتي بزرگ فرمودي و منادي فرمودي كردن كه " اين سزاي آن كس است كه بر ملك و مملكت وي عيب جويد و اين دليري كند . چون ملك از داوري بپرداختي باز بر تخت آمدي و تاج بر سر نهادي، و روي سوي بزرگان و كسان خود كردي و گفتي من آغاز از خويشتن بدان كردم، تا شما را طمع بريده شود از ستم كردن بر كسي، اكنون هر كه از شما خصمي دارد خشنود كنيد و هر كه به وي نزديكتر بودي، آن روز روز نوروز دورتر بودي و هر كه قويتر، ضعيفتر بودي، از وقت اردشير تا به روزگار يزدگرد بزه گر، هم بر اين جمله بودند. يزدگرد روش هاي پدران را بگردانيد، و اندر جهان بيداد كردن آيين آورد: و سنت هاي بد نهاد، و مردمان در رنج افتادند به او نفرين و دعاي بد متواتر شد .
به هر روي گزارش خواجه طوسي با جاحظ بصري بسيار شبيه و همانند بود. از اينها كه بگذريم. هنر تصوير گري جاحظ در انتقال فرهنگ و ادب و تمدن پيش از اسلام ايران بسيار جالب و حانز اهميت است به ويژه كه در آداب حكومت و مملكت و كشور داري مايه تاسي برخي از خلفاي دوره اسلامي نيز بوده است. پيداست كه براي بازنگري و باز خواني تمدن ديرينه ايران زمين راهي جز شناسايي و رگه هاي اين فرهنگ ( در گذشته تاريخي ) در فرهنگ هاي همجوار به خصوص فرهنگ و تمدن عرب پس از اسلام نخواهد بود. اميد است اين مقاله توانسته باشد گوشه اي از اداب وارزش نوروز را در يكي از كهن ترين متون دوره اسلامي نمايانده باشد.


پانوشت ها:
1- الملاحم و الفتن، سيد طاووس، ترجمه محمد جواد نجفي، ص 197

2- جهت تفصيل اسناد اين روايات به كتاب و ثايق تاليف پروفسور دكتر محمد حميد الله، ترجمه مهدوي دامغاني، ص 376-374 مراجعه شود.

3- كليات مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمي، ص 605-604، چاپ محمد حسن علمي، 1345 ش

4- همان، ص 605

5- زندگي و آثار جاحظ، عليرضا ذكاوتي قراگوزلو، ( تهران انتشارات علمي و فرهنگي 1367)، ص11

6- همان ص15

7- الجاحظ، حياته و آثار طه الحاجري ( چاپ دوم، دارالمعارف مصر) ص 100

8- تاج ابوعثمان جاحظ، ترجمه محمد علي خليلي، ص 11 ( چاپ كتابخانه ابن سينا، تهران 1343 ش)

9- همان ص 200-206

10- همان ص201

11- همان ص 202

12- همان ص 202-204

13- جامه هايي را ملحم مي گفتند كه تارشان از نخ و پودشان از ابريشم بافته شده بود.

14- تاج ابوعثمان جاحظ، ترجمه ص 204

15- محمد بن حسن بن مصعب از خاندان طاهري است و او همان كسي است كه از طرف طاهر ذواليمينين سرامين خليفه عباسي را براي مامون به خراسان برد، پس نبايد جد او مصعب را با مصعب زبيري اشتباه كرد.

16- تاج ابوعثمان جاحظ ترجمه ص 204

17- همان ص 216

18- همان ص216-219

19- همان ص 220-222

20- سياستنامه ( سيرالملوك) تصحيح دكتر جعفر شعار ، ص 60-62 تصحيح عباس اقبال، ص 49-50



سه شنبه 24 12 1389 14:54
نوروز در پرتو آيات و روايات قسمت 2
ب: در كتاب التاج جاحظ بصري
در خصوص انتقال فرهنگ و علوم ايراني به دنياي عرب و اسلام كتب و رسالات بسيار اندك است و البته مقالاتي نگاشته شده به طور پراكنده و بخشي از اين " انتقال " را در آثار و متون عربي نشان داده اند. از سوي ديگر تاثير فرهنگ اسلامي و مسلمانان و عرب بر ايرانيان نيز چشمگير بوده و تا كنون در اين حوزه كتب و رسالاتي نگاشته شده و به چاپ رسيده است. آنچه در اين مقاله در پي نگارش آن هستيم نشان دادن گوشه اي از " انتقال " فرهنگ و علوم ايراني در دوره نهضت ترجمه است كه در كتاب التاج جاحظ بصري متجلي و متبلور شده است.
جاحظ ابو عثمان عمر و بن بحرين محبوب كناني در فاصله سال هاي بين 150 تا 160 ق در بصره متولد شد و مرگش را در 255 ق نوشته اند. تولد وي مصادف با اوايل جلوس مهدي عباسي بوده و دوران كودكي و نوجواني و بلوغ عقلي و فكري و پرورش علمي و ادبيش را همزمان با خلافت مهدي ( 158 – 169 ) هادي ( 169 – 170 ) هارون الرشيد ( 170-193) امين ( 193-298 ) گذرانده است. در اين دوران، خلافت عباسيان تحكيم مي يابد و عناصر نژادي مختلف از مسلمانان اين امكان را به دست مي آورند كه شخصيت خود بنمايانند و نقش هاي برجسته در سياست، جنگ ، دانش و مديريت ايفا نمايند. در اين دوران شاهد رشد و توسعه شهر نشيني، فرهنگي، سياسي هستيم . عوامل گوناگوني در اين تحول بخشيدن فرهنگ جديد موثر افتاد كه از جمله يكي اختلاط فرهنگ هاي گوناگون وتعاطي و تقابل افكار و ايجاد وسعت انديشگي و تموج فكري در انديشمندان، دو ديگر پيدايش و مطرح شدن مضامين و موضوعات نوين زندگي شهري در شعر ونثر، سه ديگر ارتقاي شيوه تاليف و تصنيف بر اثر آشنايي مسلمانان با آثار ترجمه شده از پهلوي و سرياني و هندي و به ويژه يوناني كه روش منطقي و نظم و ترتيب و نحوه ورود و خروج در مطلب ، و اساسا" مقولات تفكر و تحقيق را در اختيار خوانندگان قرار مي داد. قرن دوم و سوم هجري يعني دوره حيات و زندگي جاحظ عصر نضج فرهنگ اسلامي و يكي از مقاطع عالي تاريخ فرهنگ انساني است و آن محصول همياري و همكاري بي نظير همه اقوام و ملل قلمر و خلافت اعم از مسلمان و ذمي بود و يكي از پرورش يافتگان عصر تجدد فرهنگي و فعالان دوره تضج فرهنگي اسلام " جاحظ " است.
جاحظ در حدود 360 تاليف از خود باقي گذاشته كه سبط ابن جوزي تقريبا" تمام آنها را در بغداد در آرامگاه امام ابوحنيفه نعمان ديده است. از آثاري كه جاحظ در آن به انعكاس فرهنگ و آداب ايرانيان پرداخته " كتاب التاج " يا " كتاب التاج في اخلاق الملوك " است. اين كتاب به " اخلاق الملوك " نيز شهرت دارد. جاحظ كتاب را در دوران و روزگاري كه بغداد مركز خلافت و دارالسلام و قبه الاسلام بود تاليف نمود. برخي در انتساب اين كتاب به جاحظ ترديد كرده اند همچنان كه رشر(Rescher) و ريختر ( Richter) و سندوبي نظر داده اند: ( آن كتاب به غلط به جاحظ بسته شد، و در واقع اثر يكي از معاصران جاحظ است كه به فتح بن خاقان ولي نعمت جاحظ تقديم كرده و از نظر سبك نوشتار و انديشگي باكار جاحظ سازگاري ندارد"
اينك ما در صدد اثبات اين كتاب به جاحظ و رد اين نظريات نيستيم زيرا در خود كتاب با كمال و وضوح ثابت مي كند كه تاليف جاحظ است و دهها دليل بر اين امر گواهي مي دهند.
جاحظ بصري قسمت مهمي از قوانين و نظامات و روسم خلافت عباسي را كه با آن معاصر بود و خود در آنها تحقيق و رسيدگي كرده و يا در آن دوره كه مي زيسته متعارف و معمول بوده است، در اين كتاب ذكر كرده است. اين كتاب را جاحظ آيينه اي قرار داده كه مجالس و منظره ها و جشن هاي رسمي و باورهاي عمومي خلفا وشاهان و بزرگان در آن با كمال و وضوح نمايان است. علاوه بر اين ، در اين كتاب بسياري از روش ها و عادات شاهانه و تزيينات و اوضاع سياسي گنجانيده شده كه پس از شروع دوران حكمفرمايي اسلام و مسلم شدن و قدرت سياسي و ديني براي مسلمين، اعراب قسمتي از آنها را از ايرانيان اقتباس كرده اند. ما به وسيله اين كتاب مي توانيم به اندازه تاثير مهمي كه تمدن ايراني در دوره عباسيان در تمدن دوره اسلامي داشته است پي ببريم. اين تاثير به حدي بوده كه خود جاحظ در اين كتاب بيشتر اوقات مقصود و روش خود را فراموش كرده و به شرح بعضي از عادات ايرانيان و رسوم و آيين هاي پيشين آنها پرداخته و به طوري از آنها ياد كرده كه گويي در آن دوران معمول و متداول بوده در صورتي كه برخي از آنها رسوم و عاداتي بودند كه ممكن نبوده تحت حكم اسلام در آيند و يا با آن موافقت داشته باشند. عبارات ومطالب اين كتاب به ما مي فهماند بر اينكه جاحظ از بعضي كتابهاي فارسي كه در اين موضوع تدوين شده بود استفاده كرده، علاوه بر اين مشاهده مي شود غالبا" بنابر اقتضاء مطلب و استمرار آن در هنگام نقل و استفاده از آن كتب به ذكر بعضي از رسوم و عادات و آيينها از ايرانيان پرداخته است، به همين جهت ظن قوي مي رود كه مولف از كتابهاي پهلوي و فارسي ( ايراني ) كه در ايام ابوجعفر منصور و خلفاي بني مروان كه پيش از او بوده اند و خلفاي هاشمي كه پس از او به نام انوشيروان تاليف شده و به وسيله اين مقفع ترجمه شده مرجعه كرده و در تاليف خود، از آن كتاب بهره كافي برده است.
اما نوروز در كتاب التاج كه موضوع مقاله است، جاحظ در دنباله بحث " روش پادشاهان ساساني در دادن جايزه و مقرري بابي را تحت عنوان " هداياي نوروز و مهرگان باز كرده و به تفصيل از آن سخن رانده است. جاحظ در شرح و معرفي دو جشن مهرگان و نوروز و آداب و رسوم مربوط بدان از جمله هديه دادن شاهان و هديه گرفتن شاهان اينگونه مي نگارد : يكي از حقوق پادشاه اين است كه نوروز و مهرگان هدايايي تقديمش شود، و علت اين است كه دو فصل سال هستند.
مهرگان عبارت از فراز رسيدن فصل زمستان و سرما است، و نوروز نشانه فرارسيدن فصل گرما است، اما در نوروز مزايايي است كه در مهرگان نيست. از جمله فرا رسيدن سال نو و آغاز موسم باج و خراج و كاشتن و عوض كردن عاملان و متصديان و سكه زدن درم و دينار و پاك كردن آتشكده ها و آبريزان و قرباني نمودن و آبادي و عمارت و غيره است. پس برتري نوروز و بر مهرگان همين مزايا مي باشد. و در چنين مواقعي از حقوق پادشاه اين است كه خاصان و افراد خاندان شاه هدايايي تقديم كنند.
جاحظ پس از اين مقدمه به نحوه هديه دادن طبقات گوناگون جامعه به شاه مي پردازد و مي نويسد: رسم و آيين ايرانيان اين بود كه هر كس آنچه را دوست دارد به شاه هديه كند. مثلا" اگر از طبقه عالي كشور و دربار باشد و مشك را دوست بدارد بايد هديه او به شاه جز مشك چيز ديگري نباشد، و اگر عنبر را دوست داشته باشد بايد همان را هديه كند، و اگر به جامه و لباس توجه داشته باشد هديه اش بايد جامه و پارچه باشد. و اگر از دليران و جنگجويان و سواركاران باشد، عادت و رسم اين است كه اسبي يا نيزه اي يا شمشيري هديه كند، و اگر ازتيراندازان باشد رسم آن بود كه تيره هديه بفرستد و اگر توانگر و مالدار باشد رسم چنانست كه زر و سيم پيشكش نمايد، و اگر از عاملان و متصديان باشد و ماليات يا خراج مانده اي از سال پيش بر او باشد بايد ماليات گرد آورد و در كيسه هاي ابريشم بافته چين گذارد و با نوارهاي سيمين و نخ هاي ابريشمين ببندد و با عنبر آنها را مهر كنند و سپس به درگاه شاه فرستد.
و هر كس از عاملان و متصديان كه مايل بودند از پس انداز خود و يا باقيمانده از حق العمل خود پيشكشي دهد و امانت و درستكاري خود را نمايان سازد چنين مي كردند.


اما شاعران شعر، خطيبان خطبه هديه مي كردند، و نديمان تحفه يا چيز طرفه زيبا و كميابي و يا نوبري هديه مي نمودند
اما بر زنان و بردگيان و كنيزكان خاص شاه لازم است هر چه را عزيز و گرامي مي دارند و به چيزهاي ديگر ترجيح مي دهند يعني همان طور كه دوباره مردان گفته شد، به شاه هديه كنند، و بر هر يك از زنان و همسران شاه لازم است كه اگر كنيزكي داشته باشد بداند كه شاه او را دوست دارد و از ديدارش خرسند مي شود بايد او را با بهترين وضع و آرايش هديه كند، پس اگر يكي از همسران شاه چنين كند، بر شاه حق دارد كه بر سايز زنان او را برتر دارد وبر قرب و منزلتش بيفزايد و بداند كه آن زن شاه را بر خود ترجيح داده و مقدم داشته و به او هديه اي نموده كه دادنش براي او فداكاري بوده و چيزي را مخصوص او گردانيده كه كمتر زني مي تواند اقدام به آن كند و چنين هديه اي تقديم نمايد.
و از حقوق خواص و ملازمان اين است كه هداياي آنها بر شاه عرضه شود و به طور عادلانه ارزيابي شود. هرگاه هديه ده هزار (ارزش داشته باشد در ديوان خواص ثبت مي شود، و هرگاه صاحب آن هديه از كساني باشد كه طالب فزوني و سود باشد، و بر اثر پيش آمدي گرفتار مصيبتي شود، و يا بخواهد عمارتي بسازد و يا براي مهمانان خواني بگسترده و يا سور عروسي داشته باشد كه پسر خود را داماد كند و يا به دختر خود جهيزي دهد و روانه خانه شوي كند،و به هر حال نيازي به مساعدت داشته باشد، در اين صورت به آنچه در ديوان دارد مي نگريستند، و شخصي را برگماشته بودند كه متصدي اينگونه كارها بود و به آنهارسيدگي مي نمود. پس به هديه آن شخص رسيدگي مي كرد و هرگاه ارزش آن به ده هزار مي رسيد دو برابر بهاي آن را به او مي دادند تا در نيازي كه دارد به كار برد.
و اگر آن شخص از كساني باشد كه تير يا درم يا سيب يا ترنجي هديه كرده اند، به هر حال براي آن هديه شده است كه در ديوان ثبت شود و اگر گزندي يا پيش آمدي برايش بشود بايد به شاه اطلاع دهند، و بر شاه است كه به او كمك نمايد، خصوصً اگر از سواركاران و ملازمان و هم صحبتان شاه باشد، پس چون به شاه اطلاع داده مي شد كه آن مرد در ديوان تيري يا درمي يا ترنجي يا سيبي دارد، شاه دستور مي داد سيبي يا ترنجي برگيرند و آن را با نظم و ترتيب از دينار زر آكنده نمايند و براي آن شخص بفرستند، اما رفتار آنها نسبت به كسي كه تيري هديه كرده بود اين بود كه تير را از خزانه بيرون مي آوردند و در حالي كه نام آن شخص بر آن نوشته شده بود در جايي نصب مي نمودند و در برابر آن از جامه هاي خاص شاهي و ساير جامه ها به قدري مي نهادند كه با ارتفاع تير برابر شود، و چون برابر مي شد صاحب تير را مي خواستند و آن جامه ها را به او مي دادند ( تا هر طور كه خواهد در حوايج خود به كار برد ).
و هر گاه كسي در نوروز و مهرگان هديه اي حقير يا گرانبها كم يا زيادتقديم كرده باشد و آنگاه در هنگام گرفتاري و پيش آمدي به او صله يا انعامي از طرف شاه داده نشده باشد بر او لازم است كه به ديوان شاهي برود و خود را يادآوري كند، و بر او است كه احياء سنن و عادات و پيروي از قوانين غفلت نور زد، مگر اينكه غفلت او بر اثر پيش آمد يا مانعي باشد اما اگر از روي عمد يعني دانسته غفلت كند و از يادآوري خودداري نمايد، پس آيين كشور داري به شاه حق مي دهد كه او را شش ماه از مواجب و مقرري محروم سازد، و اگر آن شخص دشمني داشته باشد مقرري او را به دشمنش بدهد، زيرا رفتاري كرده است كه براي مقام شاهي ناپسند و موجب خفت و خواري كشور بوده است. جاحظ سپس از تقسيم " جامه و پيراهن " در ايام نوروز سخن مي گويد و مي نويسد : " اردشير پسر بابك بهرام گور و انوشيروان فرمان مي دادند كه در نوروز و مهرگان آنچه در خزانه جامه و پيراهن بود در آورند و بر ملازمان و خواص شاه و بعد از آنها بر ملازمان و نزديكان آن گروه، سپس بر ساير طبقات مردم بر حسب مرتبه و مقام و درجه و اهميت قسمت كنند، اين پادشاهان مي گفتند، شاه در زمستان از جامه هاي تابستاني و همچنين در تابستان از جامه هاي زمستاني بي نياز است، و از خوي و عادت پادشاهان نيست و به آنها نمي سزد كه جامه هاي خود را در خزانه پنهان دارند، و در اين روش و كردار خود را با افراد ملت مساوي كنند. پس عادتشان بر اين بود كه در مهرگان جامه هاي نو از خز و جامههاي با نگار و ملحم مي پوشيدند و مي فرمودند تا جامه هاي تابستاني آن طور كه گفته شد به مردم داده شود. و چون عيد نوروز فرامي رسيد جامه هاي سبك و نازك بر تن مي كردند و دستور مي دادند تا جامه هاي زمستاني قسمت شود ..
ادامه دارد .
دوشنبه 23 12 1389 11:23
راه‌اندازی مغرضانه و نام‌گذاری موهن یک کلوپ شبانه در اسپانیا با واکنش جوانان مسلمان مراکشی مواجه شد.

جوانان مسلمان مراکشی در پاسخ به نام‌گذاری یک کلوپ شبانه به نام مکه، سایت اینترنتی این کلوپ را هک کرده و در صفحه اصلی سایت پیام و اشعاری نگاشته که نشان دهنده هدف آن‌ها از این اقدام است که خواستار تغییر نام موهن این مکان شده اند.

همچنین هکر‌های مراکشی در بالای صفحه هک شده این سایت آیه‌ای از سوره ال عمران را نوشته‌اند.

در صفحه اول این سایت هک شده که روزانه بیش از 130 هزار بازدیدکننده دارد خواسته شده است که اسم این کلوپ از مکه به هر نام دیگری تغییر کند چرا که این نام برای تمام مسلمانان جهان مقدس است و برای آن‌ها نمادی مذهبی است.

همچنین از آنجایی که احتمال می‌رود مسئولین این سایت برای مقابله با این اقدام سرور سایت را عوض کنند هکر ها تهدید کرده اند که تمام محتویات این سایت را از بین خواهند برد.

این گروه از هکر‌های مراکشی اعلام کرده اند بخاطر توهین‌های مکرر از سوی اسپانیا به مسلمانان سایت‌های مهم دیگری در این کشور را نیز هک خواهند کرد.

در سایت هک شده اخیر نشانه هکر کلاه قرمزی است که ستاره‌ای که نمایانگر پرچم مراکش است در آن دیده می‌شود و در وسط سایت نیز تصویری از مکه مکرمه در ایام حج آمده است.

گفتنی است چند تن از تجار اسپانیایی چند هفته پیش در شهر مورسیا یک کلوپ شبانه افتتاح کردند که طراحی آن الگو گرفته شده از معماری مساجد مسلمانان بوده و دارای گلدسته است و نام آن را نیز مکه گذاشته اند این مسئله موجب برانگیختن احساسات مذهبی مسلمانان در اروپا شده است.
دسته ها : اطلاع رسانی
سه شنبه 30 6 1389 15:59

توزیع قرآنهای تحریفی در کردستان عراق

یک چاپخانه در کشور سوریه در روزهای اخیر هزاران نسخه تحریف‌شده از قرآن کریم را به منطقه کردستان عراق ارسال ‌کرده است.     

اشتباهات فاحشی در این نسخه‌های تحریفی قرآن به چشم می‌خورد؛ از جمله اینکه بیش از 100 آیه در برخی سوره‌های این نسخ وجود ندارد.
 
در همین حال وزارت اوقاف و امور دینی کردستان عراق اعلام کرده است که پیگیر این مسئله است و از چاپخانه مذکور خواسته است فوراً تمامی این نسخه‌ها را جمع‌‌‌آوری کند.
 
عرضه این قرآنها در کردستان عراق موجب نارضایتی مردم این منطقه شده است.
 
مریوان نقشبندی مسئول روابط عمومی وزارت اوقاف و امور دینی کردستان عراق در این باره گفت: بعد از اطلاع از این مسئله شروع به تحقیق کردیم و متوجه شدیم که قرآنهای چاپ شده توسط این چاپخانه فاقد بیش از 100 آیه شریفه هستند و علاوه بر این اشتباهات زیادی در آنها به چشم می‌خورد.
 
وی درباره محل چاپ این قرآنها هم یادآور شد: قرآنها در چاپخانه "دار المحبه" در کشور سوریه چاپ شده‌اند و در سوره‌های ابراهیم، یوسف و رعد دچار کاستیهایی هستند .طوری که بیش از 100 آیه از مجموع این سه سوره را ندارند.
 
نقشبندی درباره اقدامات انجام شده برای جلوگیری از عرضه این قرآن افزود: ما طی اطلاعیه‌ای رسمی از این چاپخانه خواستیم قرآنها را جمع‌آوری کند و عذرخواهی کند. همچنین به دو وزارتخانه امور داخلی و فرهنگ اعلام کردیم که از این پس بدون اطلاع وزارت اوقاف و امور دینی اجازه ورود کتب دینی را به اقلیم کردستان ندهد.
 
وی در عین حال گفت: تا کنون مشخص نشده که این اقدام عمدی و یا برعکس ناشی از اشباهات چاپی بوده است.
 
این مقام مسئول در وزارت اوقاف و امور دینی کردستان عراق هم درباره تعداد قرآنهای یادشده را در منطقه کردستان عراق بیش از 10 هزار نسخه برآورد کرد و از مردم این منطقه خواست از خرید آنها خودداری کنند.
 
"شاره‌ زور پست" در همین زمینه نوشت: ماموستا "نیاز راغب" رئیس اتحادیه فقهای اسلامی شاخه اربیل نگرانی خود را درباره این مسئله ابراز کرد و گفت: مایه نگرانی بسیاری است که چنین اشتباه فاحشی رخ داده است و لازم است در این باره تحقیق شود و آنهایی که مرتکب این خطا شده‌اند تحویل مقامات قضایی شوند.
 
وی افزود: ما اعلام کرده‌ایم که بخشی از خطبه‌های نماز جمعه این هفته را به آگاه‌سازی مردم اختصاص بدهیم تا هموطنانمان خود را از خرید این قرآن‌ها بر حذر دارند.
 
به گزارش مهر ، عبدالرحیم ماردینی مسئول چاپخانه "دار‌المحبه" هم در این باره اعلام کرده است: ما به هر طریق این اخبار را رد می‌کنیم چرا که مدت 16 سال است که چاپخانه ما مشغول فعالیت است و تا به حال چنین اشتباهی صورت نگرفته است و به همین خاطر شنیدن این خبر ما را شوکه کرد و آنچه اتفاق افتاد کار مخالفان است.
 
وی همچنین با بیان اینکه "ما هم پیگیر موضوع خواهیم بود و لازم است به حقیقت دست یابیم" افزود: تا کنون نامه‌ای از وزارت اوقاف و امور دینی کردستان عراق در این باره دریافت نکرده‌ایم
 
پس از آشکار شدن این مسئله هیئتی از وقف اهل سنت عراق برای کسب اطلاعات بیشتر عازم اقلیم کردستان عراق شدند و با مسئولان مرتبط با موضوع در این منطقه تشکیل جلسه دادند تا به هر قیمتی که شده از عرضه قرآنهای تحریفی جلوگیری شود.
 آقا حالا ما شیعیان قرآن رو تحریف میکنیم یا شما !!!!

خودتون انصاف بدین.

لطف نظر بدین به این نوشته

دسته ها : اطلاع رسانی
دوشنبه 1 6 1389 13:41
X