معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501636
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

تقويم شمسي و مناسبت هاي مذهبي

حضرت على(عليه السلام) در نوزدهم ماه مبارك رمضان كه (مثلا) در زمستان بوده ضربت خورده است، (اين را هم مى دانيم كه سال قمرى با شمسى در حدود يازده روز تفاوت دارد) ولى حالا ملاحظه مى كنيم كه نوزده رمضان گاهى در زمستان و گاهى در تابستان و گاهى در پاييز و بهار واقع مى شود، پس در اين صورت ماه قمرى صحيح نيست و تاريخ دقيق را نشان نمى دهد و همچنين در موارد ساير روزهاى سوگوارى و عيدهاى مذهبى اين اشكال پيش مى آيد كه گاهى در پاييز و گاهى در بهار و يا در فصول ديگر واقع مى شود.

در جواب بايد گفت :

 اساساً سال و ماه يك موضوع قراردادى براى منظّم شدن امور اجتماعى است، منتها براى اين كه قرارداد ريشه طبيعى هم داشته باشد و اشتباهى در آن واقع نشود آن را منطبق بر حركت كواكب آسمان كرده اند.

بعضى مقياس محاسبه سال و ماه را گردش آفتاب (يا صحيح تر گردش زمين به دور آفتاب) قرار داده اند و نتيجه آن همان «سال شمسى» است كه منطبق بر فصول چهارگانه مى باشد.

بعضى هم مبدأ آن را «گردش ماه» به دور زمين قرار داده اند كه با فصول چهارگانه كه نتيجه مستقيم گردش آفتاب است، منطبق نمى شود.

نتيجه اين كه، اگر ماههاى قمرى بر فصول سال تطبيق نكند ايرادى بر آن نيست; زيرا مقياس سنجش آن، گردش آفتاب و فصول چهارگانه نبوده است. و اگر ما در برگزارى مراسم سوگوارى و جشن، رعايت فصول را نمى كنيم براى اين است كه مقياس ما در اين مراسم همان ماههاى قمرى است كه مطابق با گردش ماه است و آنچه مورد نظر ماست اين است كه حادثه مزبور در چه روزى از ماه قمرى واقع شده است. نه فصلى كه در آن واقع شده است.

اين را هم مى دانيم كه تنظيم تمام تواريخ اسلامى بر طبق همين ماه قمرى است.

اتّفاقاً ماههاى قمرى كه ماه مذهبى ماست از جهاتى بر ماههاى شمسى امتياز دارد:

از جمله، محاسبه ماههاى قمرى است كه براى اكثر مردم از ماههاى شمسى آسان تر است، بطورى كه حتّى مردم بيابانگرد مى توانند حساب ماههاى قمرى را داشته باشند ولى براى محاسبه ماههاى شمسى حتماً «تقويم» لازم است.

به عبارت ديگر: معمولا مى توان به وسيله ماههاى قمرى آغاز و پايان و حدود تقريبى هرماه را تعيين نمود بطورى كه اگر به قرص ماه نگاه كنيم تقريباً مى توانيم بدانيم چند شب از ماه گذشته است، ولى در ماههاى شمسى (برجها) تعيين ايّام ماه براى كسانى كه تقويم ندارند به هيچ وجه ممكن نيست حتّى آغاز و پايان ماه نيز بدون آن، امكان ندارد; فقط محاسبات نجومى از عهده اين كار برمى آيد; در حالى كه تقويم ماههاى قمرى صفحه آسمان است و مطالعه طلوع و غروب ماه و هلال و تربيع و بدر براى همگان ممكن است و اگر اين ماهها بر فصول سال تطبيق نمى كند، در برابر آن همه مزايا، ايرادى بر آن نمى تواند باشد.

چهارشنبه 26 4 1392 15:48

احكام روزه در قرآن و سنت

در آيات 183 ـ 185 سوره «بقره» بيان شده است، خداى متعال در اين آيات به بيان يكى از مهم ترين عبادات مى پردازد و با لحن تأكيدآميز مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته شده است آن گونه كه بر امت هاى قبل از شما، نوشته شده بود» (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ).

و بلافاصله فلسفه اين عبادت انسان ساز و تربيت آفرين را در يك جمله كوتاه، اما بسيار پرمحتوا چنين بيان مى كند: «تا پرهيزكار شويد» (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).

آرى، روزه عامل مؤثرى است براى پرورش روحِ تقوا و پرهيزگارى در تمام زمينه ها و همه ابعاد.

از آنجا كه انجام اين عبادت با محروميت از لذائذ مادى و مشكلاتى ـ مخصوصاً در فصل تابستان ـ همراه است، تعبيرات مختلفى در آيه فوق به كار رفته كه روح انسان را براى پذيرش اين حكم آماده سازد.

نخست با خطاب يا أَيُّهَا الَّذِيْنَ آمَنُوا: «اى مؤمنان»!

آنگاه، با بيان اين حقيقت كه روزه اختصاص به شما ندارد، بلكه در امت هاى پيشين نيز بوده است.

و سرانجام با بيان فلسفه آن و اين كه اثرات پربار اين فريضه الهى صد در صد عائد خود شما مى شود، آن را يك موضوع دوست داشتنى و گوارا مى سازد.

در حديثى از امام صادق(عليه السلام) نقل شد كه: لَذَّةُ ما فِى النِّداءِ أَزالَ تَعَبَ الْعِبادَةِ وَ الْعَناءِ!: «لذت خطاب يا أَيُّهَا الَّذِيْنَ آمَنُوا آن چنان است كه سختى و مشقت اين عبادت را از بين برده است»!.

در آيه بعد، براى اين كه باز از سنگينى روزه كاسته شود، چند دستور ديگر را در اين زمينه بيان كرده، نخست مى فرمايد: «چند روز معدودى را بايد روزه بداريد» (أَيّاماً مَعْدُودات).

چنان نيست كه مجبور باشيد تمام سال، يا قسمت مهمى از آن را روزه بگيريد، بلكه روزه تنها بخش كوچكى از آن را اشغال مى كند.

ديگر اين كه: «كسانى كه از شما بيمار يا مسافر باشند و روزه گرفتن براى آنها مشقت داشته باشد، از اين حكم معافند و بايد روزهاى ديگرى را به جاى آن روزه بگيرند» (فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَيّام أُخَرَ).

سوم: «كسانى كه با نهايت زحمت بايد روزه بگيرند (مانند پيرمردان و پيرزنان و بيماران مزمن كه بهبودى براى آنها نيست) مطلقاً لازم نيست روزه بگيرند، بلكه بايد به جاى آن كفاره بدهند، مسكينى را اطعام كنند» (وَ عَلَى الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكين).

 

«و آن كس كه مايل باشد بيش از اين در راه خدا اطعام كند براى او بهتر است» (فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ).

و بالاخره در پايان آيه اين واقعيت را بازگو مى كند كه: «روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانيد» (وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

گر چه بعضى خواسته اند اين جمله را دليل بر اين بگيرند كه روزه در آغاز تشريع، واجب تخييرى بوده و مسلمانان مى توانستند روزه بگيرند يا به جاى آن «فديه» بدهند تا تدريجاً به روزه گرفتن عادت كنند و بعد، اين حكم نسخ شده و صورت وجوب عينى پيدا كرده است.

ولى ظاهر اين است: اين جمله تأكيد ديگرى بر فلسفه روزه است، و اين كه اين عبادت ـ همانند سائر عبادات ـ چيزى بر جاه و جلال خدا نمى افزايد بلكه تمام سود و فائده آن عائد عبادت كنندگان مى شود.

شاهد اين سخن تعبيرهاى مشابه آن است كه در آيات ديگر قرآن به چشم مى خورد، مانند: «ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» كه بعد از حكم وجوب نماز جمعه ذكر شده است.(1)

و در آيه 16 سوره «عنكبوت» مى خوانيم: وَ إِبْراهيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ: «او به بت پرستان گفت: خدا را پرستش كنيد و تقواى او را پيشه كنيد، اين براى شما بهتر است اگر بدانيد».

و به اين ترتيب، روشن مى شود: جمله «أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ» خطاب به همه روزه داران است نه گروه خاصى از آنها.

آخرين آيه مورد بحث، زمان روزه و قسمتى از احكام و فلسفه هاى آن را شرح مى دهد، نخست مى گويد: «آن چند روز معدود را كه بايد روزه بداريد ماه رمضان است» (شَهْرُ رَمَضانَ).

«همان ماهى كه قرآن در آن نازل شده» (الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ).

«همان قرآنى كه مايه هدايت مردم، و داراى نشانه هاى هدايت، و معيارهاى سنجش حق و باطل است» (هُدىً لِلنّاسِ وَ بَيِّنات مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ).

سپس بار ديگر حكم مسافران و بيماران را به عنوان تأكيد بازگو كرده مى گويد: «كسانى كه در ماه رمضان در حضر باشند بايد روزه بگيرند، اما آنها كه بيمار يا مسافرند روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه مى گيرند» (فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَيّام أُخَرَ).

تكرار حكم مسافر و بيمار در اين آيه و آيه قبل، ممكن است از اين نظر باشد كه بعضى به گمان اين كه خوردن روزه مطلقاً كار خوبى نيست به هنگام بيمارى و سفر اصرار داشته باشند روزه بگيرند، لذا قرآن با تكرار اين حكم مى خواهد به مسلمانان بفهماند همان گونه كه روزه گرفتن براى افراد سالم يك فريضه الهى است، افطار كردن هم براى بيماران و مسافران يك فرمان الهى مى باشد كه مخالفت با آن گناه است.

در قسمت ديگر آيه بار ديگر به فلسفه تشريع روزه پرداخته، مى گويد: «خداوند راحتى شما را مى خواهد و زحمت شما را نمى خواهد» (يُريدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لايُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ).

اشاره به اين كه روزه داشتن، گر چه در ظاهر يك نوع سختگيرى و محدوديت است، اما سرانجامش راحتى و آسايش انسان مى باشد، هم از نظر معنوى و هم از لحاظ مادى (چنان كه در بحث فلسفه روزه خواهد آمد).

اين جمله ممكن است به اين نكته نيز اشاره باشد كه: فرمان هاى الهى مانند فرمان حاكمان ستمگر نيست، بلكه در مواردى كه انجام آن مشقت شديد داشته باشد، وظيفه آسان ترى قائل مى شود، لذا حكم روزه را با تمام اهميتى كه دارد از بيماران، مسافران و افراد ناتوان برداشته است.

سپس اضافه مى كند: «هدف آن است كه شما تعداد اين روزها را كامل كنيد» (وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ).

يعنى بر هر انسان سالمى لازم است در سال يك ماه روزه بدارد; چرا كه براى پرورش جسم و جان او لازم است، به همين دليل، اگر ماه رمضان بيمار يا در سفر بوديد، بايد به تعداد اين ايام روزه را قضا كنيد تا عدد مزبور كامل گردد، حتى زنان حائض كه از قضاى نماز معافند از قضاى روزه معاف نيستند.

و در آخرين جمله مى فرمايد: «تا خدا را به خاطر اين كه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد، و شايد شكر نعمت هاى او را بگذاريد» (وَ لِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).

آرى، شما بايد به خاطر آن همه هدايت در مقام تعظيم پروردگار بر آئيد، و در مقابل آن همه نعمت ها كه به شما بخشيده شكرگزارى كنيد.

قابل توجه اين كه: مسأله شكرگزارى را با كلمه «لَعَلَّ» آورده است، ولى مسأله بزرگداشت پروردگار را به طور قاطع ذكر كرده، اين تفاوت تعبير، ممكن است به خاطر اين باشد كه انجام اين عبادت (روزه) به هر حال تعظيم مقام پروردگار است، اما شكر، كه همان صرف كردن نعمت ها در جاى خود و بهره گيرى از آثار و فلسفه هاى عملى روزه است، شرائطى دارد كه تا آن شرائط حاصل نشود انجام نمى گيرد، و مهم ترين آن شرائط، اخلاص كامل و شناخت حقيقت روزه و آگاهى از فلسفه هاى آن است.(2)

 1 ـ جمعه، آيه 9.

2. تفسير نمونه، جلد 1، صفحه 703.

 

چهارشنبه 26 4 1392 15:46
X