معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 499492
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله و کفی

ضمن عرض تبریک به مناسبت حلول شهر الله الاعظم ، شهر الطاعة و الغفران ، شهر نزول القرآن به تمام مسلمانان ، از جمله مسائلی که در چند سال اخیر بسیار محل بحث و اختلاف بین عوام و حتی خواص است و آن مسأله رؤیت هلال ماه مبارک رمضان و همچنین رویت هلال شوال است که این مسأله متاسفانه احیانا موجب برخی ناهماهنگی ها و تشتت در صفوف اهل اسلام شده لذا برای این منظور به دنبال یافتن منبعی برای مطالعه و اطلاع از علت این امور می گشتم با مراجعه به وبسایت  مرجع بزرگوار آیت الله العظمی شیخ ناصر مکارم شیرازی (حفظه الله) رساله ای کوتاه در باب استهلال و امور مربوط به آن به نام (چند نکته مهم درباره رؤیت هلال) به زبان ساده و قابل فهم برای عموم نظرم را جلب کرد  که حاوی مطالب بسیار مفیدی بود اینک متن آن رساله را در اختیار دوستان قرار می دهیم که خواندن آن و اطلاع از امور مربوط به استهلال خالی از لطف نیست.

چند نکته مهم درباره رؤیت هلال

"حضرت آیت الله مکارم شیرازی : جمعى از برادران روحانى از اینجانب خواستند که نظر خود را درباره مسائل مربوط به رؤیت هلال با ذکر دلیل کوتاه و مختصر بیان کنم.

این نوشتار به عنوان اجابت دعوت این عزیزان و انجام وظیفه در این شرایط خاص، تنظیم شده است، و عمدتاً به اصل مسأله «رؤیت هلال» سپس به «مسأله رؤیت هلال با تلسکوپ» و بعد به «مسأله اتّحاد افق» مربوط مى شود.

ولى قبل از همه به مسأله اى که شاید مهمتر از اینها باشد مى پردازم و آن اختلاف اسفناکى است که بارها در طىّ سال هاى اخیر، در امر «رؤیت هلال شوّال» رخ داد و شهد شیرین عید را در کام همه تلخ کرد.

گروهى امروز نماز عید مى خواندند و مى گفتند «اسئلک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیداً...» و فردا گروه دیگرى در همان شهر و گاه در همان مسجد، عین همین عبارت را مى گفتند و معلوم نبود منظور از «المسلمین» در این عبارات کیست؟!

عدّه اى به هم تبریک عید مى گفتند و جماعتى در حال روزه بودند و دعاى یا على یا عظیم... و هذا شهر عظمته و کرمته... و هو شهر رمضان... مى خواندند و گاه در یک لحظه و حتّى یک خانه این اختلاف جانکاه دیده مى شد، در حالى که اسلام دین «توحید» در تمام زمینه هاست و خواهیم دید حتّى با وجود اختلاف فتاوى هیچ موجبى براى این اختلاف ها نیست.

مردم از این بیم دارند که در سال هاى بعد نیز این امر تکرار شود، و در نتیجه بعضى از ناآگاهان تعلیمات اسلام را زیر سؤال ببرند.

این امر هنگامى نگران کننده تر مى شود که مى بینیم در اغلب کشورهاى اسلامى مسأله رؤیت هلال حل شده و لااقل اهل یک کشور با یکدیگر هماهنگ هستند، ولى در کشور ما چگونه است؟

شاید تنها ما هستیم که این مسأله را حل نکرده ایم، با این که فقهاى قوى و آگاهى داریم.

مشکل اصلى در این است که ما با مسأله رؤیت هلال که از «موضوعات» است مانند یک مسأله فقهى و «حکمى از احکام شرع» برخورد مى کنیم.

در حالى که مى دانیم مردم هر چند در مسائل و احکام فقهى یا باید مجتهد باشند یا از مجتهدى پیروى کنند، ولى در موضوعات (مانند رؤیت هلال) هر کس مى تواند به یقین و اطمینان خود عمل کند.

توضیح این که وجوب روزه ماه مبارک رمضان از ضروریّات اسلام و واضحات قرآن است و هیچ کس در آن تردید ندارد، و چون اصل وجوب از ضروریّات دین است، طبعاً تقلید هم در آن راه ندارد; ولى در احکام، جزئیّات، شرایط و موانع روزه باید یا مجتهد بود یا از مجتهدان آگاه تبعیّت کرد.

امّا این که امروز ماه مبارک رمضان است، یا نیست، از موضوعات است که هر کس مى تواند در آن به تشخیص خود عمل کند، یعنى هر گاه بر کسى ثابت شد که روز اوّل ماه رمضان است مى تواند روزه بگیرد و اگر عید ثابت شد، افطار کند.

گرچه مردم روى اعتمادى که به مراجع دارند در این گونه موضوعات مهم نیز به سراغ مراجع مى روند تا بهتر تشخیص دهند، امّا مراجع از نظر شرعى هیچ الزامى به نظر دادن درباره این موضوع ندارند و مى توانند بگویند این مسأله از موضوعات است و خودتان تحقیق کرده و عمل کنید.

از سوى دیگر اگر هر یک از مردم در این مسأله که جنبه عمومى و اجتماعى دارد، جداگانه به تحقیق پردازد اختلافات زیادى، به خاطر تعدّد منابع تحقیق، به وجود مى آید که با روح اسلام سازگار نیست.

همان گونه که رجوع به مراجع به طور جداگانه نیز از این مشکل دور نخواهد بود، زیرا ممکن است چند نفر از شهود نزد یک مرجع بزرگوار به گونه اى گواهى دهند و چند نفر به شکل دیگر نزد مرجع بزرگوار دیگرى، یا شهودى که نزد یک مرجع گواهى مى دهند، ممکن است

مورد اعتماد دیگرى نباشند، یا اصلا شهودى که نزد این مرجع مى روند، موفّق به درک محضر مرجع دیگر نشوند.

این امور سبب مى شود هلال ماه بر یکى ثابت شود، و بر دیگرى ثابت نگردد، و اختلاف جانکاه و نگران کننده اى میان مردم پیدا شود و عظمت عید و ماه مبارک و شعائر مربوط به آن زیر سؤال رود و حتّى به یک شهر و در یک خانه نیز کشیده شود.

 شوراى رؤیت هلال

در این جا راه روشنى وجود دارد که مى تواند به این اختلافات پایان دهد و لااقل اهل یک کشور، مسیر واحدى را طى کنند و عظمت و شکوه این برنامه هاى اسلامى را حفظ کنند و آن این که شورایى براى مسأله رؤیت هلال از آگاهان این فن و نمایندگان مراجع تشکیل گردد و تمام اطّلاعاتى که درباره رؤیت هلال از هر طرف مى رسد، چه از طریق شهود عینى یا خبرگان فنّ نجوم ـ که ممکن است نظرات آنها به عنوان مؤیّد مورد توجّه قرار گیرد ـ گردآورى کنند و از جمع بندى آنها، نظر واحدى ابراز دارند.

ممکن است گفته شود هر گاه اعضاى شوراى رؤیت هلال نظر واحدى نداشته باشند (خواه به خاطر جرح و تعدیل شهود باشد، یا غیر آن) چه خواهد شد؟

پاسخ این است که نظر اکثریّت مى تواند معیار باشد چرا که براى غالب مردم اطمینان بخش تر خواهد بود و به یقین «اقربیّت به واقع» دارد و چون همان طور که اشاره شد، بحث تشخیص موضوع است نه تشخیص حکم، مشکلى ایجاد نمى کند.

سؤال دیگرى که ممکن است مطرح گردد این که گاه مراجع در پاره اى از احکام مربوط به رؤیت هلال اختلاف فتوى دارند که در مسأله تأثیرگذار است.

به عقیده ما این نیز مشکل مهمّى ایجاد نمى کند و ما راه حلّ آن را نیز یافته ایم، که شرح آن از عهده این مختصر بیرون است.

در هر صورت شرعاً مى توان نظر اکثریّت شوراى رؤیت هلال را که با دقّت کامل همراه باشد، پذیرفت و به آن اعتماد کرد.

به یقین حضرت ولى عصر(ارواحنا فداه) راضى نیست که پیروان او در یک چنین امر مهمّى گرفتار تشتّت و تفرقه حتّى در یک شهر و یک خانه شوند و قدرت و قوّت آنها به ضعف گراید و در برابر دشمنان سرشکسته گردند.

هنگامى که ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) براى حفظ شوکت مسلمین اجازه مى دهند پیروان آنها در نماز جماعت اهل سنّت شرکت جویند، با این که اختلافاتى در بسیارى از فروع نماز با آنها دارند، چگونه راضى مى شوند مسأله رؤیت هلال موجب آن همه تشتّت گردد؟ آن هم در جهان امروز که اخبار به سرعت از نقطه اى به نقاط دیگر منتقل مى گردد.

و از عجایب روزگار این که به خاطر نبودن یک شوراى متمرکز دقیق براى رؤیت ماه و اعتماد بر شهود غیر خبره، سالهاست که مردم ماه مبارک را 29 روز روزه مى گیرند و کمتر کسى به خاطرش مى آید که ماه مبارک را 30 روز روزه گرفته باشد (جز در موارد بسیارنادر) و این از نظر علمى غیر ممکن است و معلوم نیست چه کسى در برابر این امر مسؤول است؟

امید است صاحب نظران به مسأله «شوراى رؤیت هلال» بیشتر بیندیشند و راهکارهاى آن را روشن تر سازند.

آیا رؤیت ماه با تلسکوپ کافى است؟

«مشهور» در میان مراجع این است که رؤیت هلال، باید با چشم غیر مسلّح باشد ولى بعضى از فقهاى معاصر قائل به کفایت مشاهده با تلسکوپ شده اند.

با دقّت در ادلّه ثابت مى شود که ـ با احترامى که به همه آراء مجتهدین مى گذاریم ـ این رأى موافق با ادلّه و قواعد فقه نیست زیرا

اولا: در روایات متواتره معیار ثبوت ماه، رؤیت ذکر شده از جمله در باب سوم از ابواب شهر رمضان وسائل الشیعة 28 روایت نقل شده که غالباً همین مضمون را دارد. «اذا رأیت الهلال فصم و اذا رأیته فافطر» یا «صم للرؤیة و افطر للرؤیة» ; هنگامى که ماه را دیدى روزه بگیر و هنگامى که آن را (در پایان رمضان) دیدى افطار کن.

در ابواب بعد از آن نیز روایاتى در این زمینه دیده مى شود. و هنگامى که سخن از رؤیت به میان مى آید منصرف به رؤیت متعارف است که رؤیت با چشم غیر مسلّح مى باشد، زیرا فقها در تمام ابواب فقه اطلاقات را منصرف به افراد متعارف مى دانند، مثلا:

1 ـ در باب وضو مى گویند حدّ صورت که باید شسته شود آن مقدارى است که میان رستنگاه مو و چانه (از طرف طول) و آن مقدارى که میان انگشت شست و انگشت «میانه» قرار مى گیرد، از طرف عرض است.

سپس تصریح مى کنند که مدار بر افراد متعارف از نظر طول انگشت ها و محلّ روییدن موى سر و مانند آن است، و افراد غیر متعارف باید مطابق افراد عادى عمل کنند.

2 ـ در باب مقدار کر که آن را به وجب تعیین مى کنند، مدار وجب هاى متعارف است و آنچه خارج از متعارف مى باشد از نظر فقها معیار نیست.

3 ـ در باب مقدار مسافت هایى که در فقه با قدم تعیین مى شود، مدار بر قدم متعارف است.

4 ـ در نماز و روزه در مناطق قطبى یا نزدیک به قطب که روزها یا شب ها بسیار کوتاه و غیر متعارف است، بسیارى از فقها مدار را بر مناطق متعارف مى گذارند.

5 ـ در مسأله حدّ ترخّص (دیدن دیوارهاى شهر، یا شنیدن اذان) تصریح مى کنند معیار چشم هاى متوسّط (نه زیاد تیزبین نه فوق العاده ضعیف) و صداهاى متعارف و گوش هاى متعارف است و آنچه خارج از متعارف باشد معیار نیست(1) و بزرگان فقهاى معاصر با متن کاملا موافق هستند.

6 ـ در مورد منکراتى که حدّ آن جلد (شلاّق) است گفته اند شلاّق باید متعارف باشد و از شلاّق هاى سنگین و پرفشار و غیر متعارف بپرهیزند، همچنین از شلاّق هاى بى اثر یا کم اثر.

7 ـ در ابواب نجاسات مى گویند اگر جرم نجاست (مثلا خون) ظاهراً زایل شود ولى رنگ یا بوى آن بماند پاک است، حال اگر کسى با میکروسکوپ ذرّات کوچکى از خون را ببیند که حتماً مى بیند (چون رنگ و بو با اجزاء همراه است)، چون این مشاهده خارج از متعارف است مدار احکام نیست.

8 ـ هر گاه مادّه نجس (مانند خون) در آب کر مستهلک شود همه مى گویند پاک است با این که با میکروسکوپ مى توان ذرات خون را در آب مشاهده کرد.

علاوه بر این «هشت مورد» موارد متعدّد دیگرى در سراسر ابواب فقه وجود دارد که کلام شارع و لسان آیه یا روایت مطلق است و فقها آن را منصرف به «فرد متعارف» مى دانند.

به یقین در مورد رؤیت هلال که در روایات متواتره وارد شده نیز معیار رؤیت متعارف است یعنى چشم غیر مسلّح، و چشم هاى مسلّح خارج از متعارف است و مقبول نیست.

ما نمى توانیم همه جا در فقه در مطلقات ادلّه به سراغ افراد متعارف برویم، ولى در رؤیت هلال فرد کاملا غیر متعارفى را ملاک حکم قرار دهیم.

ثانیاً: بعضى مى گویند معیار در آغاز ماه، «تولّد ماه در واقع» است و رؤیت و مشاهده جنبه «طریقى» دارد نه «موضوعى». بنابر این اگر با وسیله غیر متعارف از تولّد ماه آگاه شویم، کافى است.

در پاسخ مى گوییم به یقین ظاهر روایات این است که قابلیّت رؤیت با چشم عادّى، جنبه موضوعى دارد (تکرار مى کنم قابلیت رؤیت با چشم عادى) زیرا:

اگر معیار تولّد واقعى ماه باشد مشکل مهمّى پیش مى آید که نمى توان به آن تن در داد و آن این که غالباً تولّد ماه قبل از امکان رؤیت با چشم عادى صورت مى گیرد، و به عبارت دیگر در بسیارى از موارد ماه در آسمان ظاهر مى شود و هیچ کس با چشم عادى آن را نمى بیند و شب بعد قابل رؤیت است.

بنابراین باید قبول کرد که ماه واقعاً در بسیارى از موارد یک شب جلوتر متولّد شده منتها چون مردم با چشم عادى آن را ندیده اند، شب دوم ماه را شب اول ماه پنداشته اند.

درست است که بر اثر ندیدن و ندانستن معذور بوده اند ولى آیا مى توان قبول کرد که مسلمین جهان از آغاز بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله)تاکنون و حتّى در عصر آن حضرت(علیه السلام) مکرّر بر مکرّر اوّل ماه را اشتباه گرفته اند، و از فضل شب هاى قدر محروم بوده و روز عید را روزه گرفته و به خاطر نداشتن تلسکوپ روز بعد نماز خوانده اند (چون ماه قبلا متولّد شده امّا با چشم غیر مسلح قابل رؤیت نبوده).

حتّى کسانى که فعلا تلسکوپ را براى رؤیت ماه کافى مى دانند باید بپذیرند که در بسیارى از سال هاى گذشته، خود آنان و مقلّدانشان دوّم ماه مبارک را آغاز ماه و دوم شوّال را اوّل شوّال حساب کرده اند، زیرا از تلسکوپ بهره نگرفته اند و اگر مى گرفتند مى دانستند اوّل ماه یک روز جلوتر بوده و شب هاى قدر نیز در جاى خود قرار نگرفته و از دست رفته است.

این ها همه گواهى مى دهد که معیار تولّد واقعى ماه نیست، بلکه معیار قابلیّت رؤیت با چشم عادى است.

اساساً در علم اصول گفته ایم «اماره» و «طریق» شرعى نمى تواند کثیرالخطا باشد، زیرا مردم از درک واقع محروم خواهند شد. در مواردى که اماره کثیرالخطا باشد باید گفت خود اماره موضوعیّت دارد (دقّت کنید).

این باورکردنى نیست که در گذشته حتّى در زمان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و سایر معصومین(علیهم السلام)مردم از درک عید و لیالى قدر محروم بوده اند، بلکه به عکس ما معتقدیم استفاده از تلسکوپ براى رؤیت ماه سبب مى شود که مردم از آغاز و پایان ماه محروم شوند! زیرا معیار واقعى چشم غیر مسلّح است.

ممکن است بعضى تصوّر کنند که با استفاده از تلسکوپ بساط اختلافات برچیده مى شود در حالى که این کار هیچ اثرى در این امر ندارد، چرا که قدرت تلسکوپ ها کاملا با هم فرق دارد و مناطقى که در آن نصب مى شود از حیث وجود غبار و بخار آب در افق متفاوتند. بنابراین ممکن است بعضى با تلسکوپ خود آن را ببینند و بعضى نبینند و انکار کنند و سفره اختلاف دگربار گسترده مى شود.

آیا وحدت افق شرط است؟

هر گاه در نقطه اى از جهان هلال ماه رؤیت شود آیا براى سایر نقاط کافى است؟

مشهور در میان فقهاى گرامى اهل بیت(علیهم السلام) این است که اتّحاد افق شرط است. مرحوم محقّق یزدى مسأله را در عروه مطرح کرده و تقارب بلاد یا وحدت افق را شرط دانسته و اکثریّت قریب به اتّفاق مُحشّین، آن را پذیرفته اند.

ولى بعضى از بزرگان پیشین و معاصر آن را شرط ندانسته و رؤیت هلال را در یک نقطه از جهان کافى براى مناطق دیگر دانسته اند (مشروط بر این که لااقل در جزئى از شب با هم مشترک باشند).

آغازگر این فتوا در عصر ما مرحوم آیة الله العظمى خوئى(رحمه الله)بود، سپس جمعى دیگر از شاگردان ایشان به ایشان تأسّى جستند.

عمده دلیلى که بر آن اعتماد مى کنند دو چیز است:

1ـ طلوع ماه و تولّد آن (و خروج از تحت الشعاع) یک پدیده آسمانى است که مربوط به مقابله خورشید با ماه است. هر گاه آن نیمى از کره ماه که دائماً مقابل ما قرار گرفته از تاریکى خارج شود و کمى از آن در برابر خورشید قرار گیرد، ماه نو آغاز شده است و ارتباطى با مناطق مختلف زمین ندارد و این یک امر آسمانى است نه زمینى.

در تقریرات درس حضرت آیة الله خوئى آمده است: «تکوّن الهلال عبارة عن خروجه عن تحت الشعاع بمقدار یکون قابلا للرؤیة و لو فى الجملة و هذا کماترى امر واقعى وحدانى لا یختلف فیه بلد عن بلد و لا صقع عن صقع لانه کما عرفت نسبة بین القمر و الشمس لا بینه و بین الارض فلا تأثیر لاختلاف بقاعها فى حدوث هذه الظاهرة الکونیّة فى جوّ الفضاء».

ولى این سخن موافق با مسطّح بودن زمین و نفى کرویّت آن است. در حالى که امروز کرویّت زمین از امور محسوسه است. اگر در گذشته مى بایست با ادلّه نظرى کرویّت زمین اثبات شود، امروز ماهواره ها از تمام زمین عکسبردارى کرده و براى ما مى فرستند و مسافران فضا نیز زمین را کروى مى بینند و کاملا یک امر محسوس است.

به عبارت دیگر، تکوّن و تولّد ماه مربوط به سه چیز است: «ماه»، «خورشید» و «زمین»، زیرا تولّد ماه به این است که خطّ باریکى از بخش نورانى ماه در برابر اهل زمین قرار گیرد، به یقین این بخش نورانى را کسانى که در بخشى از کره زمین که محاذى با آن است، زودتر مشاهده مى کنند. این مطلب را مى توان با یک آزمایش حسّى نشان داد. سه کره تهیّه کنیم یکى نورانى مانند یک لامپ روشن و دو کره غیر نورانى. به خوبى ملاحظه مى کنیم که اگر کره اوّل ظلمانى را چنان در مقابل کره نورانى قرار دهیم که فقط یک نوار باریک نورانى به طرف کره سوّم باشد، کسانى که در بخش محاذى آن نقطه نورانى قرار دارند، آن را مى بینند و کسانى که محاذى نیستند نمى بینند.

چیزى که با تجربه حسّى قابل درک است، نیاز به توضیح بیشترى ندارد، آرى اگر زمین مسطّح بود گفتار بالا صحیح بود، ولى قطعاً مسطّح نیست.

ایراد دیگرى که بر این سخن وارد مى شود این که آنها مى گویند تمام بلادى که در قسمتى از شب با نقطه رؤیت ماه مشترک هستند، اوّل ماه آنها یکى است.

مفهوم این سخن آن است که اگر مثلا هنگام غروب آفتاب در مکّه ماه تولّد یابد، و مشاهده شود، مناطقى که در شرق آن قرار دارد و چندین ساعت از شب آنها گذشته یا حتّى نیمه شب یا اواخر شب آنهاست، ماه براى آنها عوض مى شود یعنى تا نیمه شب یا اواخر شب، براى آنها شب آخر ماه رمضان بوده چون ماه شوّال متولّد نشده بوده و دعاهاى شب آخر را مى خواندند. ناگهان از نیمه شب، شب اوّل ماه شوّال مى شود، چون به هنگام غروب آفتاب «مکّه» ماه در آن ساعت تولّد یافته است!

این امر عجیب و غیر قابل قبول است، زیرا قبل از آن

ساعت (غروب آفتاب مکّه در مفروض بحث) قطعاً ماه از تحت الشعاع خارج نشده بود و پس از خروج، اوّل ماه شروع شده، یعنى براى بعضى مناطق از نیمه شب یا آخر شب، ماه شوّال شروع مى شود، و قسمت مهمّى از شب آنها، شب آخر ماه رمضان بوده است.

اگر گفته شود از اوّل شب براى همه این مناطق ماه شوّال بوده، قابل قبول نیست، چون فرض بر این است که تا آن ساعت ماه از تحت الشعاع خارج نشده بوده و قطعاً ماه شوّال نبوده است. پس از خروج و تولّد ماه، براى تمام این مناطق اوّل ماه است، یعنى واقعاً نیمى از شب، شب آخر رمضان و نیمى از آن واقعاً شوّال است. بدیهى است براى مناطق دورتر که در شب با آنجا اشتراک ندارند (مانند کانادا و آمریکا) اوّل ماه یک روز بعد از آن خواهد بود. (دقّت فرمائید).

دلیل دوم طرفداران عدم اختلاف آفاق، اطلاق روایات، مخصوصاً صحیح هشام بن حکم است که نشان مى دهد اگر در یک منطقه ماه رؤیت شود براى همه مناطق کافى است.

روایت چنین است: «هشام بن الحکم عن ابى عبدالله(علیه السلام) انّه قال فى من صام تسعة و عشرین قال: إن کانت له بینّة عادلة على اهل مصر انّهم صاموا ثلاثین على رؤیته قضى یوماً».

آنها معتقدند اطلاق روایت دلالت دارد در هر شهرى از شهرهاى دنیا ماه دیده شود، براى شهرهاى دیگر کافى است خواه بسیار دور باشد یا نزدیک.

همچنین بعضى روایات دیگر.

پاسخ: این سخن قابل مناقشه است، زیرا اطلاق این روایات منصرف به بلادى است که اطّلاع رسانى در آن زمان نسبت به آن معمول بوده است نه بلادى که چندین ماه با آنها دور بوده است و کمتر خبرى از آن مى رسیده است.

به عبارت دیگر این روایات ناظر به بلاد متقاربه از نظر افق است که گاه با وسایل آن زمان یک هفته یا یک ماه طول مى کشید تا از یکى به دیگرى مسافرت کنند، ولى «بلاد غیر هم افق» را که گاه چندین ماه با وسایل آن زمان طول مى کشید تا خبرش برسد شامل نمى شود، زیرا کمتر اتّفاق مى افتاد کسى بعد از چند ماه به فکر خبررسانى و فحص و بحث درباره ماه رمضان گذشته بیفتد.

حتّى اگر شک در اطلاق (و تحقّق مقدّمات حکمت) در اینجا داشته باشیم، مساوى با عدم اطلاق است. (همان گونه که در اصول آمده است).

بنابراین با این گونه روایات جز حجیّت شهادت به رؤیت در بلاد نزدیک و هم افق را نمى توان اثبات کرد.

جالب این که بعضى از گذشتگان به لزوم وحدت شب قدر و تعیین مقدّرات در یک شب معیّن و فضیلت آن، استناد جسته اند در حالى که طرفداران این عقیده، وحدت اوّل ماه را تنها در مناطقى پذیرفته اند که در مقدارى از شب با منطقه رؤیت هلال مشترک باشد، یعنى براى مناطق دیگر زمین که به هنگام رؤیت هلال روز است (مانند کشورهاى کانادا، آمریکاى شمالى و جنوبى) به ناچار شب قدر دیگرى قائل هستند و اوّل ماه آن مناطق را یک روز متفاوت مى دانند!

و از آن جالب تر قول کسانى است که مى گویند کشورهاى اسلامى در منطقه اى قرار دارند که در مقدارى از شب با هم مشترکند.

در حالى که در کشورهاى دور دست میلیونها مسلمان زندگى مى کنند، به علاوه ما معتقدیم که اسلام و احکام آن سرانجام تمام کره زمین را فرا خواهد گرفت، تکلیف مسلمانان در آن زمان چه خواهد بود؟

کوتاه سخن این که همان گونه که مشهور فقهاى ما پذیرفته اند و دلایل مختلف نیز گواهى مى دهد، اتّحاد افق در رؤیت هلال شرط است، و این امر نتیجه کرویّت زمین است، همان گونه که اختلاف در اوقات نماز و شب و روز ناشى از آن است و اگر منظور، حفظ وحدت میان مسلمین است (با وجود کرویّت زمین)، وحدت تنها در یک منطقه امکان پذیر است نه در تمام دنیاى اسلام، زیرا مسلمانانى در نیم کره دیگر زمین زندگى مى کنند که حتّى مطابق قول «عدم لزوم وحدت افق» عید جداگانه اى دارند. (البتّه شرح مسائل فوق مجال و بحث وسیع ترى را مى طلبد). (والله العالم بحقائق احکامه) "

پایان

نوشته شده توسط عزیز سالمی

دسته ها :
شنبه 31 5 1388 17:29

بسم الله الرحمن الرحیم

حلول ماه پرفضیلت رمضان،  ماه عفو و غفران ، ماه میهمانی خداوند را به تمامی مسمانان در سرتاسر این پهنه خاکی تبریک و تهنیت عرض می نمایم و از خداوند قادر مقتدر برای همه برادران و خواهران ایمانی طلب بهترین ها را دارم و از خداوند می خواهم این ماه عظیم را ، ماهی پربرکت و سبب دوستی و محبت بین مسمانان قرار دهد و از شما خوبان  انتظار می رود ما را از دعای خیرتان فراموش نفرمایید.

نوشته شده توسط عزیز سالمی

دسته ها : مطالب روزانه
شنبه 31 5 1388 17:26

آیا صحیح است که حضرت آیت الله العظمی بهجت «ره» فرموده اند : نمی دانم بمانم و ظهور را ببینم و یا بروم و فتنه را نبینم ؟

 پاسخ دفتر معظم له :  کذب محض است.

شنبه 24 5 1388 11:10

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه ساعه وفی کل ساعه ولیا وحافظا وقائداو ناصرا ودلیلا وعیناحتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا

صلی الله علیک یا صاحب الزمان

اللّهم صلّ علی محمّد نبیّک و رسولک و خِیَرَتِکَ من خَلقک و اَمینک علی وحیک البشیر النذیر السّراج المنیر الذّی انعمت به علی المسلمین و جَعلْتهِ رَحْمةً لِلْعالمین و علی اله المُنْتَجبین الطَّیِّبین الطّاهرین اَئِمّة الهدی وَ مَصابیحِ الدُّجی و اعلامِ التّقی و کَهْفِ الْوری و حُجَجِ اللهِ الْمَعصومین المُتّقین الصّادقین المُطیعینَ لِلّه سِیُّماَ الامامُ المُبین صاحبِ الامرِ والزَّمان مُجَلّیِ الظُّلْمَةِ و مُنیر الحَقّ نُورَ اللهِ الَّذی یَهتَدی بِهِ المُهتَدوُن، الحجة القائم المنتظر المُحمّد المهدی (ارواحنا فداه)

از تو آغاز می کنم!

تو که همراه منی! و غریب و تنها در میان ما!

تو که سال ها در پرده ی غیبت یار و یاورم بوده ای!

می خوانمت ...

و می دانم که صدایم را می شنوی

و پاسخم می گویی

به نامی که نیکان عالم تو را به آن خوانده اند:

" السلام علیک یا بقیه الله "

" السلام علیک یا اباصالح المهدی "

" السلام علیک یا صاحب الزمان

چهل حدیث گرانبها حضرت حجة بن الحسن ارواحنا فداه

 

1- توجّه امام مهدى(علیه السلام) به شیعیان خویش

«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا»

ما در رعایت حال شما کوتاهى نمىکنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود گرفتارى ها به شما روى مىآورد و دشمنان، شما را ریشه کن مىکردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید.

2- عمل صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام)

«فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة»

هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مىسازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مىگیرد، در وقتى که توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمىدهد.

3- تسلیم در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام)

«فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَة»
از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما قرار دهید.

4- تحقّق حتمى حقّ

«أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْکُرُهُ»
خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین رود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.

5- خلقت هدفدار و هدایت پایدار

«إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِکَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ»
خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانىاش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمىدانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى که بر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.

6- ظهور حقّ

«إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْکُمْ»
هرگاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.

7- تفتیش ناروا

«مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَکَ.»
حضرت مهدى(علیه السلام) در خصوص کسانى که در جستجوى او بوده اند تا به حاکم جور تحویلش دهند فرموده است: آن که بکاود، بجوید و آن که بجوید دلالت دهد و آن که دلالت دهد به هدف رسد و هر که [در مورد من] چنین کند، شرک ورزیده است.

8- ظهور حقّ به اذن حقّ

«فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِکْرُهُ وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا»
ظهورىنیست، مگر به اجازه خداوندمتعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دلها و فراگیر شدن زمین از جور و ستم.

9- مدّعیان دروغگو

«سَیَأْتى إلى شیعَتى مَنْ یَدَّعِى المُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانى وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیم»
آگاه باشید به زودى کسانى ادّعاى مشاهده (نیابت خاصّه) مرا خواهند کرد. آگاه باشید هر کس قبل از «خروج سفیانى» و شنیدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است; حرکت و نیرویى جز به خداى بزرگ نیست.

10- دنیا در سراشیبى زوال

«إِنَّ الدُّنْیا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوکُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِکِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْیاءِ السُّنَّةِ»
دنیا فنا و زوالش نزدیک گردیده و در حال وداع است، و من شما را به سوى خدا و پیامبرش ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل به قرآنش و میراندن باطل و زنده کردن سنّت، دعوت مىکنم.

11- ذخیره بزرگ

«أَنَا بَقِیَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخیرَةٌ مِنْ نُوح وَ مُصْطَفى مِنْ إِبْراهیمَ وَ صَفْوَة مِنْ مُحَمَّد(صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِمْ أَجْمَعینَ»
من باقیمانده از آدم و ذخیره نوح و برگزیده ابراهیم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.

12- حجّت خدا

«زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْکَلامِ لَزالَ الشَّکُّ.»

ستمگران پنداشتند که حجّت خدا از بین رفته است، در حالى که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مىشد، هر آینه تمام شکّ ها را از بین مىبردیم.

13- عطسه، نشانه سلامت

أَلا أُبَشِّرُکَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَیّام.»
نسیم، خدمتکار حضرت مهدى(علیه السلام) گوید: آن حضرت به من فرمود:آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.

14- نماز، طردکننده شیطان

«ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوةِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطانِ»
هیچ چیز مثل نماز، بینى شیطان را به خاک نمىمالد، پس نماز بخوان و بینى شیطان را به خاک بمال.

15- اذن مالک

«لا یَحِلُّ لاَِحَد أَنْ یَتَصَرَّفَ فى مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ»
تصرّف در مال هیچ کس بدون اجازه او جایز نیست.

16- استعاذه به خدا

«أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِیاتِ الْفِتَنِ»
پناه به خدا می برم از نابینایى بعد از بینایى و از گمراهى بعد از راهیابى و از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنه ها.
17- اسوه هاى حقیقت

«إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فینا، لا یَقُولُ ذلِکَ سِوانا إِلاّ کَذّابٌ مُفْتَر.»
حقّ با ما و در میان ماست، کسى جز ما چنین نگوید، مگر آن که دروغگو و افترا زننده باشد.

18- ظهور فَرَج به اذن خدا

«وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، کَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ الْحُسَیْنَ(علیه السلام) لَمْ یُقْتَلْ، فَکُفْرٌ وَ تَکْذیبٌ وَ ضَلالٌ»
امّا ظهور فرج، موکول به اراده خداوند متعال است و هر کس براى ظهور ما وقت تعیین کند دروغگوست. و امّا گفته کسانى که پنداشته اند امام حسین(علیه السلام) کشته نشده، کفر و دروغ و گمراهى است.

19- شناخت خدا

«إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ الَّذى خَلَقَ الاَْجْسامَ وَ قَسَّمَ الاَْرْزاقَ لاَِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْم وَلا حالّ فىجِسْم«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ وَ هُوَالسَّمیعُ الْعَلیمُ»

همانا خداوند متعال، کسى است که اجسام را آفریده و ارزاق را تقسیم فرموده، او جسم نیست و در جسمى هم حلول نکرده، «چیزى مثل او نیست و شنوا و داناست».

20- ائمّه(علیهم السلام) دست پرورده هاى پروردگار

« إِنَّ اللّه مَعَنا و لا فاقَةَ بِنا إِلى غَیْرِهِ وَ الْحَقَّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا»
خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به چیزى نیاز نداریم، و حقّ با ماست. اگر کسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ایجاد نمىشود، ما دست پرورده هاى پروردگارمان، و مردمان، دستپرورده هاى ما هستند.

21- دانش حقیقى

«أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَىْءَ عَلَیْکُمْ مِنْ کُفْرِ مَنْ کَفَرَ»

دانش، دانشِ ماست، از کفرِ کافر، گزندى بر شما نیست.

22-  اتّفاق و وفاى به عهد

«لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا»
اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد واتّفاق مىداشتند و عهد و پیمان را محترم مىشمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمىافتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مىشدند.

23- پیروان نادان

« قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دینُهُ جَناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ»
حضرت مهدى(علیه السلام) به محمّد بن على بن هلال کرخى فرموده اند : نادانان و کم خردان شیعه و کسانى که بال پشه از دیندارى آنان محکمتر است، ما را آزردند.

24- بیزارى از غالیان

 «أَنـَا بَرىءٌ إِلَىاللّهِ وَ إِلىرَسُولِهِ مِمَّنْ یَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ نُشارِکُهُ فىمُلْکِهِ أَوْ یُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَى الَْمحَلِّ الَّذى رَضِیَهُ اللّهُ لَنا»

من از افرادى که مىگویند: ما اهل بیت [مستقلاًّ از پیش خود و بدون دریافت از جانب خداوند] غیب مىدانیم و در سلطنت و آفرینش موجودات با خدا شریکیم، ما را از مقامى که خداوند براى ما پسندیده بالاتر مىبرند، نزد خدا و رسولش، بیزارى مىجویم.

25- سجده شکر

«سَجْدَةُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِها»
سجده شکر از لازمترین و واجبترین مستحبّات است.

26- فضیلت تعقیبات نماز

«إِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ.»
فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبّات است.

27- سجده، مخصوص خداست

«فَأَمّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ فَلا یَجُوزُ.»
سجده بر قبر جایز نیست.

28- راه اندازى کار مردم

«أَرْخِصْ نَفْسَکَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَکَ فِىَ الدِّهْلیزِ وَ اقْضِ حَوائِجَ النّاسِ»
خودت را [براى خدمت] در اختیار مردم بگذار، و محلّ نشستن خویش را درِ ورودى خانه قرار بده، و حوائج مردم را برآور.

29- امنیّت بخش زمین

«إِنّى أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ کَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ»
وجود من براى اهل زمین، سبب امان و آسایش است، همچنان که ستارگان سبب امان آسماناند

30- رجوع به راویان حدیث

«وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إِلى رُواةِ حَدیثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُم وَ أَنـَا حُجَّةُاللّهِ عَلَیْهِمْ.»
در پیشامدهاى مهمّ اجتماعى به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا که آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.

31- مطاع، نه مطیع کسى بودن

«إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ آبائى إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطاغِیَةِ زَمانِهِ وَ إِنّى أَخْرُجُ حینَ أَخْرُجُ وَ لا بَیْعَةَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغیتِ فى عُنُقى»
هریک از پدرانم بیعت یکى از طاغوت هاى زمان به گردنشان بود، ولى من در حالى قیام خواهم کرد که بیعت هیچ طاغوتى به گردنم نباشد.

32- آفتاب پشت ابر

«وَ أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بى فى غَیْبَتى فَکَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَیَّبَها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ.»
کیفیّت بهره ورى از من در دوران غیبت، مانند کیفیّت بهره ورى از آفتاب است هنگامى که ابر آن را از چشم ها پنهان سازد.

33- سبقت اراده خدا بر همه چیز

«وَ لکِنَّ اَقْدارَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لاتُغالَبُ، وَ إِرادَتُهُ لاتُرَدُّ، وَ تَوْفیقُهُ لایُسْبَقُبه »
راستى که مقدّرات خداوند متعال، مغلوب نشود و اراده الهى مردود نگردد و چیزى بر توفیق او پیشى نگیرد.

34- علّت اصلى غیبت امام(علیه السلام)

«وَ أَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَلَکُمْ تَسُؤْکُمْ.»
امّا علّت و فلسفه آنچه از دوران غیبت اتّفاق افتاده [که درک آن براى شما سنگین است] آن است که خداوند در قرآن فرموده: «اى مؤمنان از چیزهایى نپرسید که اگر آشکارتان شود، بدتان آید»

35- آگاهى هاى امام(علیه السلام)

«إِنّا یُحیطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِکُمْ، وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَىْءٌ مِنْ أَخْبارِکُمْ.»
علم و دانش ما به خبرهاى شما احاطه دارد و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نمىماند.

36-  دعاى فراوان

«أَکْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ»
براى تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.

37- سؤال نامطلوب

«فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا یَعْنیکُمْ»
درهاى سؤال را از آنچه که مطلوب شما نیست ببندید.

38- آخرین اوصیا

«أَنَا خاتَمُ الأَوْصِیاءِ وَ بى یَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شیعَتى»
من آخرین نفر از اوصیا هستم، خداوند به وسیله من بلا را از خانواده و شیعیانم برطرف مىگرداند.

39-  حجّت خدا در زمین

«إَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورًا.»
زمین خالى از حجّت خدا نیست، یا آشکار است و یا نهان.

40- علمدار هدایت در هر زمان

«کُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»
هرگاه عَلَم و نشانه اى پنهان شود، عَلَم دیگرى آشکارگردد، و هر زمان که ستاره اى افول کند، ستاره اى دیگر طلوع نماید.

منبع : وبلاگ تخصصی مهدویت ، ابراهیم محمودزاده   

ویرایش شده توسط عزیز سالمی

 

   

شنبه 24 5 1388 10:54

 اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی ابائهفی هذه ساعه وفی کل ساعهولیا وحافظا وقائداو ناصراودلیلا وعیناحتی تسکنهارضک  طوعا وتمتعه فیها طویلا

صلی الله علیک یا صاحب الزمان اللّهم صلّ علی محمّد نبیّک و رسولک و خِیَرَتِکَ من خَلقک و اَمینک علی وحیک البشیر النذیر السّراج المنیر الذّی انعمت به علی المسلمین و جَعلْتهِ رَحْمةً لِلْعالمین و علی اله المُنْتَجبین الطَّیِّبین الطّاهرین اَئِمّة الهدی وَ مَصابیحِ الدُّجی و اعلامِ التّقی و کَهْفِ الْوری و حُجَجِ اللهِ الْمَعصومین المُتّقین الصّادقین المُطیعینَ لِلّه سِیُّماَ الامامُ المُبین صاحبِ الامرِ والزَّمان مُجَلّیِ الظُّلْمَةِ و مُنیر الحَقّ نُورَ اللهِ الَّذی یَهتَدی بِهِ المُهتَدوُن، الحجة القائم المنتظر المُحمّد المهدی (ارواحنا فداه)  

از تو آغاز می کنم!تو که همراه منی! و غریب و تنها در میان ما!تو که سال ها در پرده ی غیبت یار و یاورم بوده ای!می خوانمت ...و می دانم که صدایم را می شنویو پاسخم می گوییبه نامی که نیکان عالم تو را به آن خوانده اند:" السلام علیک یا بقیه الله "" السلام علیک یا اباصالح المهدی "" السلام علیک یا صاحب الزمان « السلام علیک یا ابا صالح المهدی »« السلام علیک فی اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی »

 مقدمه

 سلام بر صاحب سلام بر آل یاسین .سلام بر فریاد خدا و پرونده آیات خدا.سلام بر تالی قرآن و مبین علوم آن .سلام بر صاحب اسرار ربانی و مجرای اراده ی الهی . علوم آن .سلام بر تو ای میثاق موکد.وای میعاد مسلم .ای پرچم افراشته و ای دانش انباشته.ای مظهر رحمت بی کران و ای فریاد رس درماندگان !سلا بر تو در همه شب ها وروزها همه هنگامها و لحظه ها …درآن هنگامها که نماز می گزاری یا دعا می خوانی یا رکوع سجود می کنی !سلام برتو در بامدادان روشن و در شبان تیره ! سلام بر توای پیشوای آرمانها و ای امید جانها !سلام بر وصی اوصیا وگزیده اولیاء. سلا بر فرزند انوار تابان و درفشهای نمایان .سلام برنور بی پایان الهی حجت ناپنهان خدایی. سلام برزنده کننده مومنان ونابودسازنده ی کافران .سلام بر مهدی امتها و یکی کننده ملتها . سلام بر قائم منتظر و عدل همه جا گستر . سلام بر شمشیر بران وماه  تابان  . سلام بر بهار زندگی و روح سرور و پایندگی . سلام بر مهدی که خدا به امتها آمدن او را نوید داده است تا به دست او همه را تابع یک دین سازد .طرح اتفاق در همه جهان در اندازد… 

  انتظار؟! 

شاید آنان که خوب درک می کنند بتوانندمبشر کسی باشند که مارا وصول به پایه اونیست و راه ظهور او را آماده سازند          

 انتطار:کلمه ای ژرف و معنایی ژرفتر…

انتطار:باوری شور آور و شوری در باور…

انتطار:امیدی به نوید و نویدی به امید…

انتطار:خروشی در گسترش وگسترشی در خروش…

انتطار:فجری در حماسه و حماسه ای در فجر…

انتطار:آفاقی در تحرک و تحرکی در آفاق…

انتطار:ایمانی به مقاومت و مقاومتی در ایمان …

انتطار:تواضعی در برابر حق و تکبری در برابرباطل…

انتظار : نفی ارزشهای واهی و تحقیر شوکت های پوچ …

انتظار:نقض حکم ها و حکومت ها و ابطال سلطه ها وحاکمیت ها…

انتظار:سرکشی در برابرستم و بیدادو راهگشایی برای حکومت عدل و داد…انتظار:دست رو به سینه هر چه باطل و داغ باطله برچهره هر چه ظلم …
انتظار:شعار پایداری و درفش عصیان و بیداری …

انتظار:خط بطلان بر همه کفرها و نفاقها و ظلمهاوتطاولها …

انتظار:تفسیری بر خون فجر و شفق ودستی به سوی فلق …

انتظار : آتشفشانی در اعصار و غریوی در آفاق

انتظار:تبر ابراهیم . عصای موسی . شمشیر داوودو فریاد محمد…

انتظار: خروش علی  خون عاشورا و جاری امامت …

انتظار:خط خونین حماسه ها در جام زرین خورشید …

انتظار : …..   

در دون تاریکی ها وسردی ها به دمیدن سپیده چشم داشت و به امید طلوع خورشید زیستن درتراکم هواهای کشنده اختناقها به وزیدن نسیم های حیات بخش رهایی امید بستن. وبه آرزوی پدیدار گشتن روزهای طلایی ارزشهای جاوید زنده ماندن. درغروب های تاریک گون نومیدی بارغرق بودن ونوید طلوع فجرشکافنده آفاقرادردل پروردن. درجهان آکنده ازستم وبیداد دست وپازدن وازشادمانی طلوعطلیع جهان آکنده ازدادودادگری سرشاربودن.درحضورحکومت های جباروخونخوارزندگی کردن ولحظه ای سرتسلیم فرود نیاوردن. درزیرسیل خروشان تباهی وفسادقرارگرفتن وآنی قدخم نکردن.درسیاهیهای دوران ظلم وظلمت وگناه گرفتارآمدنوهمواره منتظرطلوع خورشیدخونین رهایی بودن.شمشیرهاوشهادتها را پذیرا شدنوخطها وشهامتهارا پاس داشتن. دربرابرکوه مشکلات زمانه قرار گرفتن وچون کوهمقاوم بودن درمسیر جاری کوبنده زمان ایستادن وآری ها را خوارشمردن ونه گفتنونه گفتن.... این است انتظارشعار شورآورمنتظران مقاومان پایداران صلابت پشگانشیعیان مهدی طلبان تاریخ این است انتظار...  

 انتظارآفاق مقاومت: 

 درزیراین طاق بلند درطول تاریخ انسان سخن از عدا لت بسیارگفته اند. آنچه مصلحانبزرگ وحقو قدانان با اخلاص گفته اند همه سخنن ازعدا لت آجتماعی است.معینی اجرای عدا لت درمیان اجتماعات بشرودرحقوق اجتماع لیکن عدا لت واقعیتعظیم دیگری است که همواره موردغفلت بوده است.مگردرتعالیم پیامبران.عدا لت پیش از اینکه درمرحله اجتماع مطرح باشد باید درپدید آورده باشد. وما اینمرحله را "عدا لت انفسی" می نامیم.عدا لت انفسی هنگامی به تمام معنی تحقق خواهد یافت که انسان عدا لت را درهمهجهان وبرای همه چیزها حتی جانوران وگیاهان ودیگر مظاهر طبیعت بخواهد ودرهمه آنها مجری دارد.ومااین مرحله عدا لت آفاقی می نامیم پس باید همواره برای تحقق عدا لت آفاقی وانفسی کوشید. زیرا هنگامی که عدا لت آفاقی و عدا لت انفسیتحقق پذیرد تحقق عدا لت اجتماعی (که بشریت همه پیشرفت های خویش نتوانستهاست خود را به آن نزدیک سازد بلکه روز به روزاز آن دورتر شده است)امری است حاصل شد. وپیش پا افتاد.. چون عدا لت انفسی وعدا لت آفاقی کمال بزرگ بشر یت است به دست آوردن آن نیز مشکل است وهمواره موانع بر سرراه آن بسیار است. هم موانع درونی : امیا ل وخواسته ها.... وهم موانع بیرونی: قدرتهاوفسادها....چون چنین است بشر کمتر موفق شده است تا آن عدا لت جامع را به چنگآورد وخود به آن معنی عادل باشد.عدا لت یا د شده فقط وفقط از سوی پیامبران پشینهاد شده است وهمواره بامقاومت روبرو وگشته است. بویژه از سوی قدرت های فاسد وجبار طاغوت. که نمی خواسته ا ند انسان آزاد باشد . آن عدا لت آزادی می آورد وقید بندها وبرد گی ها از میان می برد واین همان چیزی است که قدرتمندان وبرده طلبان نمی خواستند ونمیخواهند.آنان می خواهند که بر دوش آزرده بشر سوار باشنده نمی خواهند انسان به خود آید آزاد گردد عادل شود وباظلم ستیزه کند. منتظران مهدی (عج)اکنون ودر طول تاریخانتظار در طلب چنان آرمانی که یاد شد یعنی تحقق عدالت جامع عدالت انفسی وآفاتی عدالتی که پیامبران خواسته اند وامامان تعلیم داده اندبنابراین انتظار آنان هر  چه به طول انجامد و پایداری بخواهد و هر چه آفاق مقاومت در راه این آرمان بزرگ و گسترده باشد بجاست و بجا .از هجرت پیامبر به سوی مدینه تا شمشیر زدن های علی در صفین و نهروان تا حماسه خورشیدی عاشورا و تا همه جهادها و شهادتها در طول همه قرن های انتظار همه و همه آرمان بلوغ انسان و طلوع خورشیدو نشر عدالت جامع را به گونه ای نوید داده اند.این است آفاق وسیع مقاومت در آستان شکوهمند انتظار در راه تحقق ابراهیم و موسی و محمد و علی و....   انتظار دعوت به حماسه و اقدام   نباید پنداشت که انتظار ظهور و چشم به راه مهدی موعود بودن به گونه ای موجب از دست رفتن حرکت های اصلا حی و حماسه های دینی و اجتماعی است هرگز چنین نیست .انتظار دعوت به نپذیرفت است نه ((پذیرفتن ))نپذیرفتن باطل .نپذیرفتن ستم .نپذیرفتن بردگی و ذلت .انتظار درفش بناینگر مقاومت است در برابر هر نا حقی و هر ستمی و هر ستمگری.مجاهدات خستگی نا پذیر و فورانهای خونین شیعه در طول تاریخ همواره گواه این مطلب است که در این مکتب هیچ سازشی وهیچ سیستمی راه ندارد.شیعه با حضور د حوزه انتظار غلبه حق بر باطل و غلبه داد بر بیداد و غلبه علم بر جهل و غلبه تقوی بر گناه و غلبه آگاهی در کوربینی همواره آمادگی خود را برای مشارکت در نهضتهای پاک و مقدس تجدید می نماید .و بیاید تاریخ سرلسر خون وحماسه سربازان فداکار تشیع شعله خونین مبارزات عظیم را بر سر دست حمل می کند .شیعه به عنوان منتظر دستور داده اند که سلاح خود را همیشه آماده داشته باشدو چنین هم باید باشد .شما اگر منتظرید که کسی بیاید و عدالت وداد را بگستراند .معلوم می شود به عدالت وداد عقیده دارید .وهرکس نسبت به هرچه عقیده دارد تعهد نیز دارد . بنابراین چگونه انسان مومن و معتقد به عدالت وداد  متعهد به اجرای عدالت و داد خود در سالهای سال دوران عمر خویش ساکت می نشیند. و هر ظلم وناحقی را تحمل می کند وآرمان اعتقادی و تعهدی خویش را به کنار می نهد تا پس از سالها و صدها ظهور تحقق یابد و(مصلح) موعود بیایدو عقاید تعهدات او را تحقق ببخشد چگونه انسان معتقد چنین خواهد کرد و چگونه جامعه مومن و متعهد چنین خواهد زیست .آنچه مصلح او و یاران او انجام می دهند .تکلیف خود آنان است در روزگار ظهور تکلیف امروزما چه خواهد شد و اگر انجام ندهیم چگونه خواهد شد . نه سستی  ونه سکوت پذیرفته نیست .انتظار دعوت به حماسه واقدام است و هدایت به حرکت و قیام .  

 انتظار نام ((قائم)) و قیام  

چگونه کسانی که به خود اجازه می دهند پاره ای از تعالیموالاهی تشیع مقاوم و خونین نگاره را نا متعهدانه تفسیر کنند. وا از تشعشع الاهی این مکتب خون و قیام بکاهند .آنانکه مرد میدان حماسه و مبارزات نیستند خوب است بگویند ما اهل اقدامات نیستیم .نه که بگویند اینها تکلیف نیست .کجا و کی تکلیف مسلمان قعود و ذلت بوده است و کجا تکلیف مسلمان این بوده که بنشیند تا همه چیزش بر بادو بر باد رود حتی دین و ناموسش .کجا تکلیف مسلمان بوده است که زیر سلطه ی کافران و از خدا بی خبران درآید با ینکه قرآن کریم فریاد می زند و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا . [سوره نساء آیه 14]ملتی که منتظر پیشوایی است که بیاید و ستمگران را بر اندازد و از جمله القاب این پیشوا(( قائم)) است و انسان منتظر هر گاه این اسم را می شنود قیام می کند .اینگونه ملتی و امتی را برخی به قعود و ذلت پذیری سوق داده بودند ؟!و اکنون نیز برخی چگونه می خواهند به قعود و ذلت پذیری سوق دهند .چگونه ؟!درباره قیام به هنگام ذکر نام قائم مطالبی ذکر کرده انداز جمله که اینکه این احترام مورد توجه خاص این امام یه قیام کننده می شود لیکن حکمت اجتماعی و اقدام آن نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد .آمادگی افراد در هر آن برای قیام مبارز وجهاد در راه تحکیم عدالت جهانی و حفظ حقوق انسانها واجد اهمیت بسزاست .شیعه منتظر بلکه هر مسلمانان در عصر غیبت باید همواره دارای چنین هدفی باشد و در راه تحقق آن به وسایل گونگون بکوشد و تا آنجا این آمادگی را داشته باشد و ارباز دارد که هر گاه نام پیشوای قیام ((قائم ))ذکر می شود به پا خیزد وآمادگی همه جانبه اش را نشان دهد و این آمادگی را همیشه به خود ودیگران تلقین و در خود ودیگران تحکیم کند .در اینجا خوب است به سخنان آیت الله سید محمود طالقانی رحمه الله علیه توجه کنیم .این دستور قیام شاید برای احترام نباشد والا باید برای خدا و رسول خدا و اولیای مکرم دیگر هم به احترام قیام کرد .بلکه دستور آمادگی و فراهم کردن مقدمات نهضت جهانی و در صف ایستادن برای پشتیبانی این حقیقت است .کوچکترین اثر بدبینی بی رغبتی به خدمات اجتماعی از اقدام به کارهای عام المنفعه و نیکوست .پس توجه دادن مردم به آینده ای درخشان ودولت حق و نوید دادن به اجرای کامل عدالت اجتماعی تاسیس حکومت اسلام وظهور یک شخصیت خدا ساخته بارز که موسس و سرپرست آن حکومت و دولت است از تعالیم موسسین ادیان است .ودر مکتب تشیع که کتب حق اسلام وو حافظ اصلی معنویات آن است جزء قرار دادشده است و درباره ی خصوصیات چنین دولتی توضیحات بیشتری داده اندو پیروان خود را به انتظار چنین روزی ترغیب نموده اند و حتی انتظار ظهور را عبادت دانسته اند تا مسلمانان  حق پرست در برابر ظلم وتعدی زمامداران خودپرست وتسلط دولت های باطل  و تحولات اجتماعی بزرگ و حکومت ملل ماده پرست اعم از شرقی و غربی خود را نبازند ودل قوی دارند وجمعیت را آماده کنند .همین عقیده است که مسلمانان را وفعال نگاه داشته است .اینهمه فشار از آغاز دو زمان دنائت ورذالت اموری تا جنگهای صلیبی  و حمله مغول و اختناق  وتعد یهای دولت های استعماری بر سر هر ملتی وارد می آمد خاکسترش به باد فنا رفته بود .لیکن دینی که پیشوایان حق  آن دستور می دهند که چون اسم صریح ((قائم))موسس دولت حقه اسلام برد .می شود به پا بایستید وآمادگی خود را برای انجام تمام دستورات اعلام کنید .... 

                                                                                                                                                                                                   بار خدایا توفیق همه را برای ایجاد یک زندگی سعادتمند اخلاقی و یک محیط نورانیانسانی در خواست می کنیم و هم از درگاه تو می خواهیم فرج قائم آل محمد(ص) را نزدیک گردانی و او را از نهان جهان درآوری .تا برکهنه ترین معبد توحید تکیه زند وبانگ دلبری خویش را به گوش توده های بشری برساند و به رسم ستم وستگری پایان دهدو بنای عدل و داد ودانایی وشایستگی را پی نهد.....  

 قال علی علیه السلام انتظرو الفرج و لاتیاسوامن روح الله فانًّ احبَّ الاعمال عزوجل انتظارُ الفَرَجُ مادامَ علیه العبد المومن[1]1 کتاب الخصال  منتظر فرج و گشایش باشید و از رحمت الهی ناامید می شوید که محبوبترین اعمال نزد خدای عزوجل انتظار فرج است. هنگامیکه بنده با ایمان بر آن مداومت ورزد.غیبت امام زمان (ع) بدو بخش تقسیم می شود 1- غیبت صغری که از سال 260 هجری سال شهادت امام حسن عسکری ( ع) شروع و در سال 329 پایان یافته است که حدود 69 سال می باشد در دوران غیبت صغری ارتباط با امام بکلی قطع نبود و آنان بگونه ای خاص و محدود با امام در ارتباط بودند که این دوره را می توان دوران آماده سازی  شیعیان برای غیبت کبری د انست که طی آن ارتباط با امام فقط در حد با نواب خاص بود که با سپری شدن دوران غیبت صغری از سال 329 هجری قمری که سال انقضای نیابت نواب خاص بود غیبت شروع شد که امام ( ع) به چهارمین و آخرین نائبشان که علی ابن محمد سیمری بود نوشت و فرمود : تو آخرین نائب خاص من هستی و دیگر کسی را نباید بجای خود معرفی کنی و چند روز قبل از وفاتش توقیعی از ناحیه مقدسه به این شرح صادر شد . بسم الله الرحمن الرحیمای علی ابن محمد سمری خداوند در سوگ فقدان تو پاداشی عظیم را به بردارانت اعطا کند تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت کارهایت را مرتب کن و هیچ کس را به جای خود منسوب مکن دوران غیبت کامل فرا رسیده است و من جزء با اجازه خداوند متعال ظهور نخواهم کرد و من پس از گشت مدتی طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم خواهم آمد .افرادی نزد شیعیان من مدعی مشاهده من و ارتباط با من به عنوان نیابت خاصه خواهند کرد آگاه باشید که هرکسی پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعائی کند دروغگو و افترا زنده است و هیچ حرکتی و نیرویی جزء بدستور خداوند عظیم نخواهد بود.[2] پس از وفات چهارمین نائب حضرت غیبت کبری شروه شد اگر غیبت کبری یکباره و ناگهانی رخ مید اد ممکن بود موجب انحراف افکار شود و اذهان آماده پذیرش نمی شد اما گذشته از زمینه سازی های مدبرانه امامان پیشین در طول غیبت صغری بتدریج ذهنها آماده شد و سپس مرحله غیبت کامل آغاز گردید که از آن زمان به بعد امور شیعیان به نائبان عام حضرت یعنی فقهای واجد الشرائط و آشنای به احکام دین محول گردید در این رابطه پاسخ حضرت ولیعصر (ع) به اسحاق ابن یعقوب این موضوع را تائید می کند که راجع به فقها فرمود: واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حد ثینافانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم .2  بحار الانونار ج 5 ص 361  هر چیزی که تازه رخ داد به دانشمندان و روایان ما رجوع کنید و خاطر شما جمع باشد که آنها نماینده من هستید و من نماینده خدا ، دست حق روی سر من و دست من و روی سر علمای راستین و دست آنها بر سر شیعیان ماست . پس فقهای شیعه نائبان عام آن حضرت محسوب می شوند و شیعیان در امور دینی به آنها مراجعه کنند.از غیبت صغری و کبری بارها از لسان ائمه معصومین ( ع) مطالبی رسیده است و سفارشاتی فرمخوده اند پیغمبر اکرم از وقوع این دو غیبت خبر داد .اسحاق ابن عمار می گوید از حضرت صادق)ع) شنیدم که فرمود قائم مادارای دو غیبت است : یکی کوتاه و دیگری طولانی می باشد که در غیبت اول شیعیان خاص مکان حضرت را می دانند ولی در دومی جز خواص دوستان دینی او کسی از مکان او اطلاع ندارد.امام صادق (ع) فرمود : حضرت صاحب الامر دو غیبت دارد که یکی از آنها بقدری طولانی می شود که گروهی می گویند مرده است و گروهی می گویند کشته شده است و گروهی می گویند رفته است فقط عده ای معدوده ی به وجود آن حضرت عقیده دارند و در ایمانشان ثابت هستند .شکی نیست که رهبری پیشوایان الهی بمنظور هدایت مردم بسر منزل کمال مطلوب است و این امر در صورتی میسر است که آنها آمادگی بهره برداری از این هدف الهی را داشته باشند اگر چنین شرائط مساعدی در مردم وجود نداشته باشد حضور پیشوایان آسمانی در بین مردم ثمری نخواهد داشت متاسفانه فشارها و تضیقاتی که از زمان امام جواد (ع) به بعد برامامان وارد شد و محدودیتهای فوق العاده ای بر قرار گردید بطوریکه فعالیتهای امام دهم و یازدهم را به حداقل رسانید این امر نشان داد که زمینه مساعد جهت بهره مندی از هدایتهای اما دهم و امامان در جامعه در حد نصاب لازم وجود ندراد از این رو حکمت الهی اقتضاء کرد که پیشوای دوازدهم غیبت اختیار کند تا وقتی که آمادگی لازم در جامعه بوجواد آید البته باید گفت همه اسرار غیبت بر ما روشن نیست ولی شاید نکته ای که گفته شد رمز اساسی غیبت باشد در روایات ما زمینه و علل و اسباب غیبت بر چند موضوع تکیه شده است. 1-     آزمایش مردم از نقشهای ثابت بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان – صحنه زندگی همواره صحنه آزمایش است تا بندگان از این دو در پرتو ایمان و صبر تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت یافته و به کمال برسند و استعدادهای نهفته سکوفا گردد و در اثر غیبت حضرت مهدی (ع) مردم آزمایش شوند و گروهی که ایمان ندارند. باطنشان ظاهر گردد و دستخوش شک و تریدد قرار گیرند و خداوند بواسطه غیبت بندگان خویش را آزمایش خواهد کرد.[3] 2-     حفظ جان امام :خداوند بوسیله غیبت امام مهدی (ع) را از قتل حفظ کرده است زیرا اگر او از اول زندگی بین مردم بود آنها او رابقتل می رساندند. زرارخ از امام صادق (ع) نقل می کند که امام فرمود : منتظر پیش از قیام خویش مدتی از چشمها غایب خواهد شد ، عرض کردم چرا فرمود : به جان خویش بیم ناک خواهد بود[4] 3-حضرت هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نشناخته و نمی شناسد اما مامور به تقیه از هیچ حاکم و سلطانی نیست و تحت حکومت و سلطنت هیچ ستمگری در نیامده و در نخواهد آمد چرا که مطابق وظیفه خود عمل می کند و دین خدا را بدون بیم و هیچ ملاحظه ای اجرا می کند.3- بحار الانوار ج 1 5 ص 1504- اصول کافی ج 1 ص 337 حسن بن فضال می گوید : امام هشتم فرمود : گویی شیعیان را می بینم که بعد از مرگ سومین فرزندم امام حسن عسگری (ع) در جستجوی امام خود همه جا را می کردند اما او را نمی یابند. عرض کردم چرا غایب می شود فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیر قیام می کند کسی را در گردن خود نمی بیند.[5]خود حضرت می فرذماید : و اکثر و الدعا بتعجیل الفرج فان ذالک فرجکمبسیاری دعا کنید برای تعجیل فرج زیرا که همان گشایش شماست.پس استفاده می شود مهمترین ویژگی منتظر انتظار فرج از خدای بزرگ است  انتار به معنای امید و آینده درخشان و ایمان و اعتقاد به امام غائب سبب امیدواری مسلمانان نسبت به آینده پر مهر و صفای خویش در عصر ظهور امامشان می گردد. چنانکه خود حضرت می فرماید:اما غیر لمراعاتکم ولاتاسین لذکرکم واولا ذلک تنزل بکم الاواء و اصطلکم الامرا[6]ما در رسیدگی بوضع شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از ظاهر نمی بریم و اگر چنین نبود سختی شدید بر شما وارد می شد و دشمنان شما را ریشه کن5- بحار الانوار ج 1 ص 152 1-کمالدین ج 2 ص 485   می ساختند. حال که ساعت مقدس حضرت صاحب (ع) به شیعیانش لطف و عنایت دارد برای اینکگه ما منتظر حضرتش باشیم چند ویژگیهایی باید داشته باشیم . از جمله آنها :

 1-     شناخت و معرفت : یکی از وظایف شیعه نسبت به آن حضرت است بدست آوردن شناخت از صفات و آداب و ویژگیهای آن جناب و علائم حتمی او می باشد زیرا آن حضرت امامی واجب الظاعه است و هر کسی که اطاعتش واجب است باید صفاتش را شناخت تا با شخص دیگری که مقام او را به دروغ و ستم ادعا می کند اشتباه نگردد بنابراین شناخت نسبت به آن حضرت واجب و لازم است.

2-     سعی در اصلاح جامعه و امر به معروف و نهی از منکر : از جمله ویژگیهای منتظران است که در اصلاح جامعه کوشا باشند و بوسیله انجام امر به معروف و نهی از منکر زمینه فرج حضرتش را فراهم آورپند.

3-تزکیه و خودسازی که امام صادق ( ع) فرمود : هر کسی که دوست می دارد از اصحاب قائم باشد می بایست منتظر باشد پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم بپاخیزد، پاداش او همچون پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است.

4-دعا برای حفظ ایمان: در عصر غیبت کبری خطرات بسیار و امواج خطرناکی خانه دل انسان را تهدید می کند لازم است که ضمن تلاش برای تخلق به اخلاق الهی دست به دعا بلند کرده و از خداوند استمداد نمود . 5

5-مخزون بودن از فراق حضرت

 6-صدقه دادن به نیابت از حضرت

7-حج رفتن به نیابت از حضرت

 8-خواندن دعائیکه از ناحیه مقدسه وارد شده است

9-خواندن دعای ندبه

 10- خواندن دعای عهد

 11-خواندن زیارت آل یاسین و دعای حضرت مهدی (ع)

12-توسل به ذیل عنایت آن حضرت

در خاتمه امید داریم خداوند همه ما را در زمره شیعیان و منتظران آن حضرت قرار دهد.

 سلام  بر تو سلام بر تو ای منتظر ، سلام بر تو ای قائم و بالاخره سلام بر تو ای مهدی ، ای که پیامبر فرمود بهترین اعمال انتظار فرج توست و ای که علی فرمود منتظر فرج و گشایش او باشید و از رحمت الهی نومید نشوید، ای که پیامبر فرمود که تو از فرزندان فاطمه ای ، ای یادگار حلم و صبر حسن (ع) ، ای از سلاله پاک حسین خون خدا ای که سجاد فرمود زمست طول عمر نوح به تو رسیده است ای که باقر مورد این مردم آماده وی مریراق باشید برای امامتان ای که صادق فرمود اگر تو را درک کرده بود خدا قسم که کسانی که غیبت قائم ما به ریسمان ما تمسک جویند در روز قیامت با مادر درجات ما باشند ای که رضا فرمود خداوند به واسطه تو زمین را از هر ستمی پاک گرداند و آن را از هر ظلمی منزه سازد ای که جواد فرمود در زمان غیبت انتظار فرجت و در زمان ظهورت اطاعت از تو واجب می باشد ، ای نواده زیبای هادی (ع) ، ای که عسکری فرمود دلهای مردمان طاعت پیشه و با اخلاص بسان پرندگانی که به سوی آشیانه پر می کشند ، مشتاقانه به سوی تو پر می زنند، بدان و باور داشته باش ای مهدی که پدرت راست و درست گرفته است چرا که دلمان برای دیدنت بال و پر می زند ، برگهای درختان دیگر به خاطر فراق و هجرانت در پاییز زرد و در زمستان می ریزند اما نوبهار باز هم به امید وصال و دیدنت شعبان برون حضور تو دیگر زیایی و نورایی ندارند ، دیگر چشمهایمان اشک گریست . اما تو ای مهدی اگر ما گناهکاریم ، حتی اگر ما فرج را به عقب می اندازیم و هزار اگر و امای دیگر اما تو را به خدا برای انتقام خون پاک مادرت و جد بزرگوارت حسین بیا منتظران را به لب آمد نفس                         

  ای تو به فریاد به فریاد رس، .... 

نقش انتظار در جامعه

 قال الله:ان الارض یرثها عبادی الصالحون    

 سلامی گرم از سینه ای سوزان بر آن پاک پاکان و سلیمان زمان و امید مستضعفان و محبوب دل منتظران ، روشنی بخش جهان و جهانیان ، عزت بخش اهل ایمان و منتقم مظلومان یعنی مولود نیمه شعبان.امید آنکه این ارادت بی پایان در این سپیده دم بهاران مقبول افتد .(آمین) موضوع گفتار پیشین انتظار بود و اینک ادامه آن .ارکان انتظار :

مبتنی بر مثلثی زیباست

 1- معرفت

2-علاقه روحی

3-حرکت عملی ؛

گواینکه شناخت شخص و شخصیت او در تمام ابعاد آرزوئی است غیر ممکن لیک گفته اند:«مالا یدرک کله لایترک کله»

آب دریا را اگر نتوان کشید                     هم بقدر تشنگی باید چشید  

 لازمه لاینفک انتظار معرفت و شناخت نسبت به امری است که در انتظار اوست و سپس علاقه درونی به آن و در مرحله اخیر حرکت وتلاش و کوشش در جهت رسید ن به آن ؛ زیرا پذیرش فکری و پسند ذهنی کافی نیست.اگرشیخ صدوق دعایش مستجاب می گرددو شیخ مفیداز حضرتش نامه دریافت می کند و اگررضی الدین بن طاووس دعا و مناجاتش را می شنود ؛ اگر علامه بحرالعلوم به خدمتش شرفیاب می شود و اگر میرزا مهدی اصفهانی به اشاره او به سرچشمه زلال معارف هدایت می گردد،اینها همه بر اثر طی آن مراحل سه گانه است.تاریخ و حوادث روزگار خود بهترین دلیل بر مدعای ماست آن فتوای تاریخی میرزای شیرازی که کمر حکومت را شکست همانا توجه دادن مردم به وجود امام زمان و منتظر حقیقی شان بود ؛زیرا فرمودند:«الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان است»در حقیقت این مرجع بزرگوار با بینش الهی خود دست روی حساسترین بخش روح وجان شیعه می گذارد ؛نامی را برکاغذ نگاشت که همواره در دل منتظران جوش وخروش و موج و توفان و شور و انقلاب می آفریند.در زمان معاصر که این نهضت عظیم اسلامی رخ داد و همه حتی مخوف ترین سازمانهای جاسوسی شرق و غرب را غافلگیر و حیران ساخت ،تنها یک انقلاب ساده نبودکه قلدر ستم پیشه ای را از کار بیندازد و نظام پوسیده را فروریزد و دژخیمان فرومایه ای را به دست عدالت بسپارد.بلکه فریاد زمانه مابود که از اعماق درون مردمی منتظر،بینوا،محروم برخاست و دنیای بیدادگرو مغرور رایکباره به لرزه انداخت،و . 

 و چه زیباست که دراین انقلاب سیاست و مذهب پیوستگی و همبستگی متبلور گشت دعا و نماز؛عید و عزا؛محراب و منبر؛تظاهر و اعتراض؛مبارزه و اعتصاب؛وبالاخره مقاومت و شهادت در هم آمیخت.در حقیقت خط بطلانی شد بر بسیاری از فلسفه بافی ها و فرضیه سازیهای مسلکها که همه جوششها و جنبشهای تاریخی را براساس تضاد و اقتصاد توجیه می کنند و از تصور اینکه می شود "عقیده و مذهب زیر بنای انقلاب شود"عاجز بودند زیرا توجه به لنین و مائوو گاندی و نهرو و کاسترو و غیره این حقیقت را از آنها پوشیده داشته بود.سازمانهائی چون سی.آی.ا وکا.گ.ب وموساد چه می فهمند که حساب فقیه و مرجع با حساب کشیش مسیحی و خاخام یهودی تفاوت دارد آنها اعتقاد به امام زمان(ع)و مسأله سازندهانتظار سبز را درک نکرده اندتاچه رسد به رابطه بین حضرت و نائب عام و نیز ارتباط مردم با نائب عام و این عدم درک موجب گیجی و سردرگمی آنها شد.بیجا نبود که مقام رهبری انقلاب (ره)در گرماگرم نهضت در برابر همافران و افسران نیروی هوایی آنها را «سربازان امام زمان» خطاب نمودند.بیگانگان کوردل اثر عاطفی و روانی این لقب را نمی توانند هضم کنند ،لذا دیدیم پس از سه روز چنان اثر کرد که دولت ظلم سرنگون شد.اینها همه ناشی از اعتقاد به حضرت و انتظار ظهور اوست،آری نه فقط پیروان راستین منتظرند بلکه حضرات ائمه معصومین و اجدادشان هم درصدرمنتظران قرار گرفته انداین شما و این بیان امیرالمؤمنین علی (ع)که آهی کشیده و به سینه اشاره  وفرمودند:هاه شوقأالی رویته«بحار 51/115»در اینجا به یاد اشعار زیبای فصیح الزمان رضوانی افتادم:

همه هست آرزویم که بینم از تو روئی        چه زیان ترا که منهم برسم به آرزوئی به کسی جمال خود راننموده ای و بینم       همه جا به هرزبانی بود از تو گفتگوئی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی   چه شود که کام جوید زلب تو کامجوئی

همه موسم تفرج به چمن روندوصحرا      تو قدم به چشم من نه  بنشین کنار جوئی

سبحان الله این چه عظمتی است برای آنحضرت که همه مشتاق زیارت علی(ع)وحضرتش مشتاق دیدار حضرت مهدی(عج).   

امام صادق(ع)به خلاد بن قصار که سئوال کرد آیا قائم متولد شده ؟فرمودند نه «لو ادرکته لخدمته ایام حیوتی»(بحارالانوار51/148)

اگر اورادرک کنم تمام عمر باوخدمت می کنم .او کیست که منتظرش مشمول بشارت گشته آنجا که رئیس مذهب فرمودند:«طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته» (اکمال لدین ص357)

خوشا بحال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش انتظار ظهورش را می برند.  وهم آنهایند که اجر هزار شهید مثل شهداءبدر و احد دارند طبق فرمایش امام سجاد(ع)«من ثبت علی و لایتنافی غیبته قائمنا اعطاه الله اجرالف شهید مثل شهداءبدر و احد(بحارالانوار52/125)نکته قابل دقت اینکه اجر صابر و منتظر درلسان روایات مختلف نقل شده حتی فرمودند:فان مات و قام القائم بعده کان له مثل اجرمن ادرکه فجدواوانتظرواهنیئأ لکم ایتها العصابة المرحومه(غیبت نعمانی200)منتظر اگر پیش از قیام بمیردپاداشش مانند کسی است که او را درک کرده(امام سجاد)جهت آن اینکه منتظرین در کوشش ،صبر،استواری ایمان متفاوت می باشندچکیده سخن آنکه انتظار رزمی است تدافعی ،نبردی فرسایشی پیکاری پارتیزانی که به عنوان مقدمه جنگ بزرگ باید تا قیام قائم تداوم یابد؛رزم آوران این برد طولانی منتظران حقیقی که پیوسته بیدار و هوشیار در درون کمینگاه صبر پشت سنکر تقیه وزیر پوشش کتمان و سکوت به پیکار مقدس خویش ادامه می دهند بدون یک لحظه توقف ؛چرا که شاید همان روز ،روز ظهور باشد این قسمت بحث انتظار رابا اشعارمرحوم فیض پایان داده و در آینده ادمه بحث از منظر دیگر بخواست او.

گر بتو افتادم نظرچهره به چهره روبرو      شرح دهم غم ترانکته به نکته موبه مو

می رود از فراق تو خون دل از دو دیده ام      دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه مو به مو

مهرترا دل حزین بافته با قماش جان    رشته به رشته نخ به نخ تار به تار موبه  مو   

 والسلام برای ظهور اقا مون صلوات بفرستید وبرای سلامتیش بسیار دعا کنید

 اللهم ارنا الطلعه الرشیدهوالغره الخمیدهاللهم نرغب الیکفی دوله کریمهتعزبها الاسلامواهله ....

والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

  نوشته شده توسط ابراهیم محمودزاده   

  برگرفته شده از وبلاگ تخصصی مهدویت  



1 کتاب الخصال 2  بحار الانونار ج 5 ص 361 3- بحار الانوار ج 1 5 ص 1504- اصول کافی ج 1 ص 3375- بحار الانوار ج 1 ص 152 1-کمالدین ج 2 ص 485
چهارشنبه 14 5 1388 11:41
 در ماه پر فضیلت شعبان ، شاهد درخشش ستاره هایی پر نور از خاندان عصمت و طهارت هستیم که گام نهادنشان بر عرصه گیتی ، بسی افتخار و شکوه به آن داده است و هر کدامشان  جلوه ای از حق و حقیقت هستند . میلاد این اختران سعد و همچنین اعیاد شعبانیه را به تمام مسلمانان جهان ، خصوصا رهروان راستین خاندان پیامبر اکرم تبریک و تهنیت عرض می نمایم  و برای تمامی خوبان آرزوی بهروزی و کامیابی دارم و ان شاء الله بیش از پیش سیره نیک اهل بیت را در زندگیمان پرورش دهیم. نوشته شده توسط عزیز سالمی
دسته ها : مطالب روزانه
چهارشنبه 14 5 1388 11:23

اس ام اس های عارفانه (3)

مغزها در تفکر بده بستان ، دل ها دلواپس سود و زیان روز تار و شب پر از ظلمت ، نه دستی به نوازش ، نه قلبی به نیایش

***************

در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف سبز و گل سرخ یکی است  

***************

همه دوست دارند به بهش بروند ولی کسی دوست نداره بمیره ***************

هرگ از کسی که همیشه با من موافق بود ، چیزی یاد نگرفتم ( زنده یاد دکتر علی شریعتی)

***************

یا سخنی داشته باش دلپذیر ،یا دلی داشته باش سخن پذیر

***************

دریای طوفانی ، ناخدادی لایق می سازد ، پس همیشه ممنون لحظات سخت زندگی باش

***************

مهم ترین اصل در طول زندگی ، خودسازیست، نه اصلاح دیگران

***************

هدف یا تیک می خوره یا ضربدر پس مراقب اعداف خود باشید چرا که هر هدفی تاریخ مصرفی داره                                                             ***************

این اشتباه شما نیست که فقیر به دنیا بیاید ، اما اگر فقیر بمانید این اشتباه شماست

***************

نامم را پدرم انتخاب کرد و نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم ، دیگر بس است راهم را خودم انتخاب خواهم کرد ( زنده یاد دکتر شریعتی)

***************

یه هیزم شکن وقتی خسته می شه که تبرش کند بشه نه اینکه هیزمش زیاد بشه ، تبر ما انسان ها باورهامونه نه آرزوهامون

***************

دسته ها : پيامك
سه شنبه 13 5 1388 18:54

اس ام اس های عارفانه (2)

کاش می دانستم چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است ؟

***************

در دعا کردن باید مثل کودکی باشی که شب را به راحتی می خوابد چون اطمینان دارد چیزی را که از پدرش خواسته آماده است (اسکوال شین)***************

بهتر است دهان خود را ببندید و ابله به نظر برسید تا اینکه آن را باز کنید و همه تردید ها را از میان بردارید

 ***************

با گرگ ها که زندگی می کنی زوزه کشیدن را بیاموزید مالکیت آسمان را به نام کسانی نوشته اند که به زمین دل نبسته اند

***************

آدرس موفقیت : بزرگراه توکل ، بلوار آرامش ، خیابان آزاده ، میدان عمل ، مجتمع نشاط ، واحد تلاش ، پلاک 20، منزل خوشبختی

***************

مهم نیست که چند بهار زندگی می کنیم مهم این است که بهاری زندگی کنیم

***************

تو ویترین زندگی ، به عروسکس نگاه نکن که مال تو نیست اون فقط وسوسه ات می کنی تا اونی که داری رو از دست بدی

 ***************

دل که رنجد از کسی ، خرسند کردن ،مشکل استشیشه ی بشکسته را پیوند زدن مشکل است

***************

بهترین پیروزی پیروزی بر نفس است اما با عوض کردن خود

***************

می توانیم تمام زندگی و گرایش های اطراف خود را به سادگی عوض کنیم

***************

اغلب فکر می کنیم چون خیلی گرفتارم به خدا نمی رسیماما واقعیت این است چون به خدا نمی رسیم خیلی گرفتاریم

 ***************

دسته ها : پيامك
سه شنبه 13 5 1388 18:51

اس ام اس های عارفانه (1)

برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرأت لازم است و گر نه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف جریان آب حرکت کند. ( زنده یاد دکتر علی شریعتی )

***************

من نه عاشق بودم ، نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من من خودم بودم و یک حس غریب که به عشق و هوس می ارزد

***************

دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم ، چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج

***************

من زندگی را از درختان آموختم ، شکست را پذیرفتم و بار دیگر چون آن جوانه زدم 

***************

خوشبختی پروانه است اگر آن را دنبال از شما می گریزد ولی اگر بنشیند روی سر شما خواهد نشست

***************

عده ای مثل قرص جوشانند در لیوان آب که بیندازیشان طوری غلیان کرده و کف میکنند که سر می روند اما کافی است کمی صبر کنی بعد می بینی که از کف لیوان هم کمتر اند. ( زنده یاد دکتر علی شریعتی )

***************

روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او نیست(همیلتون)

***************

کسی که به کسی حسد می ورزد دلیل بر آن است که به برتری او اعتراف کرده است ( هراس وال پول)

***************

اگر در اولین قدم موفقیت نصیبمان می شد سعی و عمل دیگر معنی نداشت ( موریس مترلینگ)

***************

همان غاری که از وارد شدن به آن واهمه دارید می تواند سرچشمه آن گنجب باشد که به دنبالش می گشتید

 

دسته ها : پيامك
سه شنبه 13 5 1388 18:46
می پرسند ( پروفسور هانری کربن) :مطلب اساسی تصور امام غایب چه اثری در تفکر فلسفی و اخلاق و روی هم رفته در تمام زندگی معنوی انسان دارد؟پاسخ (علامه طباطبایی)  :با وجود ایمان به یک چنین حقیقتی دیگر تصور مغلوبیت و خسارت سعی ، برای یک فرد مسلمان محال است زیرا وی می داند اگر چنین روزی را درک نماید غرق سعادت گردیده کام دنیوی و اخروی خود را خواهدگرفت واگر درک نکندجامعه اش که باز از نظر واقع بینی و فکر اجتماعی همان "خودش"می باشد با درک آن روز سربلند است و او بشخصه جزو روندگان این راه و فداییان این مقصود بوده و پاداش عمل وی پیش خدای دانا و بینا هدر نخواهد رفتمى پرسند:  
غیبت طولانى امام مهدى (عج ) و عدم دسترسى ما به او، چه سودى دارد؟
پاسخ :  
امام قائم (عج ) بخاطر عدم پذیرش جامعه ، از نظرها پنهان است ، او همچون امامان معصوم علیه السلام دیگر اگر آشکار بود، مردم همان که با آن امامان کردند با او مى کردند، اما او غائب است تا مردم آمادگى پذیرش او را در طول زمان و با برنامه ریزیهاى دراز مدت و تکامل معنوى و مادى پیدا کنند.
غیبت او چنانکه در روایات آمده همچون پنهان شدن خورشید پشت ابرها است ، گر چه ابرها از تابش مستقیم خورشید ممانعت مى کنند، ولى هرگز نمى توانند تابش خورشید را بطور کلى محو سازند.
غیبت امام قائم (عج ) دهها فایده دارد که در اینجا به طور اختصار به چند فایده آن اشاره مى کنیم .
1- غیبت او به پیروانش امید مى بخشد و آنها را دلگرم مى کند که داراى چنین رهبرى هستند، با توجه به اینکه امید، آن هم امیدى این چنین ، سازنده است .
2-غیبت آن حضرت پیروانش را قدم به قدم آماده مى سازد تا آن حضرت را از عزلت بیرون آورند.
3-آن حضرت در عین اینکه غائب است گاه در مسائل مهم با فقهاء و بزرگان اسلام تماس مى گیرد و آنها را راهنمایى مى کند (چنانکه شواهد آن بسیار است و بعضى از آنها در این کتاب آمده است)
4- گفتگو درباره قیام مهدى  و تشکیل کنگره ها و کنفرانسها و تنظیم نوشته ها و مقالات در طول زمان با فرصت کافى موجب پرورش نفوس و آمادگى ، در اندیشه انقلاب جهانى بودن و هدف دارى و... مى شود، در نتیجه آمادگیهاى فرهنگى ، سیاسى ، اجتماعى ، صنعتى ، اقتصادى و بالاخره نظامى در همه جا پیدا مى شود و به این ترتیب زمینه سازى ظهور آن حضرت مهیا مى گردد.
5-شناخت موانع یک انقلاب جهانى در تمام ابعاد و براندازى آن موانع نیاز به طول زمان و کمک فکرى بسیار در سطح جهان دارد، این نیز یکى از فوائد غیبت امام قائم (عج ) مى باشد.
6-از طرفى طول غیبت و دورى مردم از رهبر مصلح و عادل موجب فساد در تمام زمینه ها شده ، و همین فساد موجب خستگى و ناراحتى و نارضایتى مردم مى شود و در دل این فساد، جرقه هاى انقلاب بروز مى کند و مردم ، تشنه مصلح واقعى و عدالت مى شوند، چرا که تا همه ، رنج ظلم و فساد را نبرند آماده درک لذت عدالت و اصلاح نخواهند شد، چنانکه در روایات مربوط به حضرت مهدى (عج ) بسیار آمده که :
((یملاء الارض قسطا و عدلا و نورا کما ملئت ظلما و جورا و شرا؛))
((آن حضرت زمین را پر از قسط و عدل و نور خواهد کرد همان گونه که پر از ظلم و جور و بدى شده باشد))
و انقلاب واقعى ، انقلابى است که طبیعى و خودجوش و از متن توده ها برخیزد، و همگان به خوبى آن را درک کنند.
البته این سخن به این معنى نیست که ما تن به ظلم و فساد دهیم ، و مبارزه با ظلم و فساد نکنیم که شرع و عقل چنین اجازه اى به ما داده ، بلکه این سخن خبر از آینده مى دهد، و حاکى است که مردم بر اثر دورى از یک مصلح عادل و آگاه چگونه در لجن فساد فرو مى روند، در این صورت باید براى یافتن آن مصلح به پاخاست و خود گرفتارى مردم ، آنها را براى یافتن راه حل برمى انگیزاند.
آرى باید مدتها بگذرد، تا مردم تکامل یابند و حقائق برایشان کشف گردد، و با تجربیات تلخ خود روى حکومتهاى باطل از آنها روگردان گردند و تشنه وجود امام قائم (عج ) شوند.
در قرآن کریم مى خوانیم :
((سنریهم آیاتنا فى الآفاق و فى انفسهم حتى یتبین لهم انه الحق ))
بزودى آیات خود را از هر سوى جهان و در وجود خود مردم نشان مى دهیم تا براى آنها آشکار گردد که او حق است .))
در مورد اینکه منظور از ضمیر ((او)) به کجا بازگشت مى کند)) امام صادق علیه السلام در ضمن روایتى فرمود:
منظور خروج اما علیه السلام است که او حق است و حقانیتش آشکار مى گردد.(1)مى پرسند:  حضرت قائم (عج ) هنگام شهادت پدر در سال 260 هجرى قمرى پنج سال داشت و پس از پدر امام بر مردم بود ، آیا یک نفر پنج ساله مى تواند امامت کند؟پاسخ :  اگر کودکى ، بخاطر استعدادهاى فوق العاده که خدا به او داده ، در اوج کمال بود، چه مانعى دارد امام مردم  شود، مانند حضرت عیسى علیه السلام که به فرموده قرآن در سن کودکى ، پیغمبر و حجت خدا شد و مانند بوعلى سینا و امثال او و در دنیا گاهى کودکان استثنائى و نابغه بسیارند مانند: سید محمد طباطبایى قمى در عصر ما که در پنج و نیم سالگى حافظ همه قرآن شد، و و آن چنان بر معناى آیات قرآن ، مسلط است ، که در گفتگو، با آیات قرآن سخن مى گوید و به سؤ الات جواب مى دهد و مانند توماس یونگ و امثال او که در دو سالگى خواندن و نوشتن را مى دانست و در هشت سالگى به تنهائى به آموختن ریاضیات پرداخت بسیارند و اینها حکایت از آن مى کند که چنین چیزى محال نیست وقتى محال نبود قدرت خدا به آن تعلق خواهد گرفت .ما امامان دیگرى مانند امام جواد و امام هادى علیه السلام نیز داریم که قبل از بلوغ به امامت رسیده اند.(3)مى پرسند:  
چرا از حضرت مهدى (عج ) آن همه سخن به میان آمده پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم و همه ائمه علیهم السلام در فرصتهاى مختلف از آن حضرت سخن گفته اند، حتى به جزئیات و شمائل و خصوصیات مربوط به آن حضرت تصریح کرده اند... که درباره هیچ یک از ائمه علیهم السلام چنین نیست ؟
پاسخ :  
این همه توجه پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم و امامان به حضرت مهدى (عج ) و ذکر ویژگیهاى شخص آن حضرت و قیام او... به خاطر چند جهت است
:
1-مردم در طول زمان ، خود را آماده ، ظهور آن حضرت کنند و با داشتن هدف مشخص ، دنبال آن حضرت را بگیرند تا حکومت جهانى از دست استکبار جهانى بیرون آید و بدست صالحان قرار گیرد و این کار با نهضتهاى اسلامى عمیق و پى گیر قابل اجرا است .
2-ذکر خصوصیات براى آن است که افراد دروغگو که از معتقدات مذهبى مردم سوء استفاده کرده و در طول تاریخ خود را همان مهدى موعود خوانده اند، شناخته شوند و رسوا گردند.
3-اهمیت مهدى (عج ) و انقلابش که امید همه در همه جهان در تاریخ است ، نیز عاملى است که قبل از ظهورش از آن حضرت سخن بسیار به میان آید و قلبها و روحها بنام نام آن حضرت سرشار از امید و توجه به آینده روشن گردد، و مؤ منان و مستضعفان بدانند که خداوند آنها را به خودشان واگذار نکرده ، آنها حجت بر حق دارند، رهبرى معصوم ، پشتیبان آنها است ، با چنین پشتیبانى از هیچ چیز و هیچ کس نهراسند و تحت رهبرى او به پیش ‍ روند.
و در طول زمان غیبت ، با توجه به اوصاف او، دریابند که چه کسى مى تواند به نیابت عام آن حضرت ، زمام امور و رهبرى را بدست گیرد، دریابند که باید نزدیکترین فرد به این خصوصیات و اوصاف ، بر مسند نیابت عام آن حضرت بنشیند و به عنوان ولایت فقیه مردم را رهبرى کند.
اما اگر این خصوصیات ذکر نمى شد و این همه اهمیت به آن داده نمى شد، مردم در بسیارى از امور سیاسى و اجتماعى و معنوى ، راه را گم مى کردند و از صراط مستقیم به سوى شرق و غرب پناه مى بردند.(2)

مى پرسند:  
آیا عقیده به ظهور حضرت مهدى در آخرالزمان مخصوص شیعه است یا ادیان دیگر نیز به آن معتقدند؟
پاسخ :  
این عقیده حتى در کتب زرتشتیان ، هندیان و تورات و انجیل و در میان مصریها و چینیها و حتى در میان غربیها وجود دارد و در منافع اهل تسنن ، روایات متواتر و بسیار زیاد آمده است ، به عنوان نمونه به کتابهاى :
1-نورالابصار صفحه 157.
2-التاج الجامع الاصول (تاءلیف شیخ منصور على ناسف )
3-کتاب الصواعق المحرقه .
4-کتاب منتخب الاثر (تاءلیف آیة اللّه صافى )
5-اثباة الهداة ، ج 7، از صفحه 179 به بعد.
6- المجالس السنیه نوشته سید محسن جبل عاملى (ره ) جلد 5 صفحه 713 تا 743 مراجعه فرمائید.(3)

نوشته شده توسط عزیز سالمی

پس نوشت ها1-حضرت مهدى (ع) فروغ تابان ولایت2-حضرت مهدى (ع) فروغ تابان ولایت3-حضرت مهدى (ع) فروغ تابان ولایت
سه شنبه 13 5 1388 18:43
X