معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501525
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

آيا شب قدر در تمام جهان يك شب است؟

در دين اسلام درباره اهميت و عظمت "شب قدر" مطالب زيادي وارد شده و از طرف پيشوايان ديني براي اين شب كه بنا به قول مشهور بكي از شبهاي نوزدهم يا بيست و يكم و يا بيست و سوم ماه رمضان است عبادتها و دستورات خاصي به ما رسيده است.

به نظر مى رسد كه «شب قدر» در تمام سال بيش از يك شب نيست ولى از طرفى مى دانيم كه به جهت تفاوت افق، ماه رمضان در بعضى از كشورها يكى دو روز زودتر و در بعضى ديرتر آغاز مى شود، روى اين حساب «شب قدر» اين نقاط هم يكى دو شب با هم اختلاف پيدا مى كنند و بدين ترتيب براى نقاط مختلف، شب قدرهاى متعدّدى به وجود مى آيد. اين وضع، با يكى بودن شب قدر در تمام سال و اين كه فرشتگان در اين شب مخصوص، با رحمت الهى فرود مى آيند و يا اين كه شب قدر اختصاصى به زمان پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و محيط مكّه داشت و در زمان هاى بعد شب قدر وجود ندارد، چگونه مى سازد؟

از نظر مدارك و دلايل دينى مسلّم است كه «شب قدر» اختصاص به زمان پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و محيط حجاز نداشته و در همه زمان ها و براى همه نقاط مختلف «شب قدر» با همه عظمت و اهمّيّتش وجود دارد و اين مطلب جاى بحث و گفتگو ندارد.

ايراد مذكور از اين تصوّر پيش آمده كه منظور از يكى بودن شب قدر در تمام سال اين است كه براى تمام نقاط مختلف روى زمين در هر سال، شب واحد و مشتركى، شب قدر معيّن شده بطورى كه اين شب در ساعت معيّنى در سراسر كره زمين آغاز و در ساعت معيّنى هم پايان مى پذيرد!

در حالى كه اين تصوّر اشتباه است، چون مى دانيم زمين كروى است و هميشه يك نيمكره آن در تاريكى و نيمكره ديگر آن در روشنايى قرار دارد و به اين ترتيب اصلا امكان ندارد كه در ساعت هاى معيّن و مشتركى در سراسر زمين شب باشد. منظور از اين «شب قدر» در سراسر سال يك شب است، اين است كه براى اهالى هر نقطه اى بر حسب سال قمرى خودشان، تنها يك «شب قدر» وجود دارد.

توضيح اين كه: اهالى هر نقطه، سال قمرى خود را بر حسب افق خاصّ آن نقطه از اوّل ماه محرّم آغاز مى كنند و پس از گذشتن چند ماه قمرى، ماه رمضان همان نقطه هم برحسب افق خاصّ آن جا آغاز مى شود و در اين ماه، شب نوزدهم يا بيست و يكم و يا بيست و سوّم براى اهالى آن نقطه «شب قدر» است.

اين مطلب كه اهالى هر نقطه، ايّام و اوقات مقدّس خود را بايد با افق خاصّ آن نقطه تعيين كنند اختصاص به شب قدر نداشته، در ساير روزها و اوقات مقدّس اسلامى هم همين حساب وجود دارد; مثلا روز عيد فطر و قربان در اسلام روزهاى مقدّسى است و براى آنها عبادت ها و دستورهاى خاصّى وارد شده و هر كدام از اين اعياد هم در تمام سال بيش از يك روز نيست; اين روز واحد را در كشورهاى مختلف اسلامى با تفاوت افقى كه دارند با مراجعه به افق خاصّ هر كشور تعيين مى گردد و به اين جهت در بسيارى اوقات - مثلا عيد قربان در كشور سعودى - يك روز زودتر از ايران و بعضى از كشورهاى ديگر آغاز مى شود.

بايد توجّه داشت كه اين حساب درباره «شب قدر» با مطالبى مانند اين كه فرشتگان در اين شب نازل مى شوند منافاتى ندارد، زيرا تمام اين جريان ها كه حكايت از توسعه حرمت خاصّ الهى در اين شب مى كند، براى اهالى هر نقطه اى در شب قدر خاصّ آن نقطه صورت مى گيرد.

شب قدر كدام شب است؟

در اين كه «ليلة القدر» در ماه «رمضان» است ترديدى نيست; چرا كه جمع ميان آيات قرآن، همين معنى را اقتضا مى كند.از يكسو مى گويد: «قرآن در ماه رمضان نازل شده»(1) و از سوى ديگر مى فرمايد: «در شب قدر نازل گرديده»(2). ولى در اين كه كدام شب از شب هاى ماه رمضان است؟ گفتگو بسيار است، و در اين زمينه، تفسيرهاى زيادى شده، از جمله: شب اول، شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بيست و يكم، شب بيست و سوم، شب بيست و هفتم، و شب بيست و نهم.اما مشهور و معروف در روايات اين است: در دهه آخر ماه رمضان و شب بيست و يكم يا بيست و سوم است، لذا در روايتى مى خوانيم: در دهه آخر ماه مبارك، پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) تمام شب ها را احيا مى داشت و مشغول عبادت بود.و در روايتى، از امام صادق(عليه السلام) آمده است: شب قدر، شب بيست و يكم يا بيست و سوم است، حتى هنگامى كه راوى اصرار كرد كداميك از اين دو شب است و پرسيد: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت كنم كداميك را انتخاب نمايم؟! امام(عليه السلام) تعيين نفرمود، و افزود: مَا أَيْسَرَ لَيْلَتَيْنِ فِيما تَطْلُبُ: «چه آسان است دو شب براى آنچه مى خواهى»!.ولى، در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت(عليهم السلام) رسيده است، بيشتر روى شب بيست و سوم تكيه شده، در حالى كه روايات اهل سنت بيشتر روى «شب بيست و هفتم» دور مى زند.در روايتى، از امام صادق(عليه السلام) نيز نقل شده كه فرمود: أَلتَّقْدِيْرُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ تِسْعَةُ عَشَرَ، وَ الاِبْرامُ فِى لَيْلَةِ اِحْدى وَ عِشْرِيْنَ وَ الاِمْضاءُ فِى لَيْلَةِ ثَلاثُ وَ عِشْرِيْنَ:«تقدير مقدرات، در شب نوزدهم، تحكيم آن در شب بيست و يكم، و امضاء در شب بيست و سوم است» و به اين ترتيب بين روايات جمع مى شود.ولى به هر حال، هاله اى از ابهام، شب قدر را به خاطر جهتى كه بعداً به آن اشاره مى شود، فرا گرفته است.(3)بسيارى معتقدند: مخفى بودن شب قدر در ميان شب هاى سال، يا در ميان شب هاى ماه مبارك رمضان، براى اين است كه: مردم به همه اين شب ها اهميت دهند، همان گونه كه خداوند:

رضاى خود را در ميان انواع طاعات پنهان كرده، تا مردم به همه طاعات روى آورند.

غضبش را در ميان معاصى پنهان كرده، تا از همه بپرهيزند.

دوستانش را در ميان مردم مخفى كرده، تا همه را احترام كنند.

اجابت را در ميان دعاها پنهان كرده، تا به همه دعاها رو آورند.

اسم اعظم را در ميان اسمائش مخفى ساخته، تا همه را بزرگ دارند.

و وقت مرگ را مخفى ساخته، تا در همه حال آماده باشند.و اين، فلسفه مناسبى به نظر مى رسد.(4)

1 ـ بقره، آيه 185.

2. قدر، آيه 1.

3. تفسير نمونه، جلد 27، صفحه 211.

4. تفسير نمونه، جلد 27، صفحه 213.

 

چهارشنبه 26 4 1392 15:52

تقويم شمسي و مناسبت هاي مذهبي

حضرت على(عليه السلام) در نوزدهم ماه مبارك رمضان كه (مثلا) در زمستان بوده ضربت خورده است، (اين را هم مى دانيم كه سال قمرى با شمسى در حدود يازده روز تفاوت دارد) ولى حالا ملاحظه مى كنيم كه نوزده رمضان گاهى در زمستان و گاهى در تابستان و گاهى در پاييز و بهار واقع مى شود، پس در اين صورت ماه قمرى صحيح نيست و تاريخ دقيق را نشان نمى دهد و همچنين در موارد ساير روزهاى سوگوارى و عيدهاى مذهبى اين اشكال پيش مى آيد كه گاهى در پاييز و گاهى در بهار و يا در فصول ديگر واقع مى شود.

در جواب بايد گفت :

 اساساً سال و ماه يك موضوع قراردادى براى منظّم شدن امور اجتماعى است، منتها براى اين كه قرارداد ريشه طبيعى هم داشته باشد و اشتباهى در آن واقع نشود آن را منطبق بر حركت كواكب آسمان كرده اند.

بعضى مقياس محاسبه سال و ماه را گردش آفتاب (يا صحيح تر گردش زمين به دور آفتاب) قرار داده اند و نتيجه آن همان «سال شمسى» است كه منطبق بر فصول چهارگانه مى باشد.

بعضى هم مبدأ آن را «گردش ماه» به دور زمين قرار داده اند كه با فصول چهارگانه كه نتيجه مستقيم گردش آفتاب است، منطبق نمى شود.

نتيجه اين كه، اگر ماههاى قمرى بر فصول سال تطبيق نكند ايرادى بر آن نيست; زيرا مقياس سنجش آن، گردش آفتاب و فصول چهارگانه نبوده است. و اگر ما در برگزارى مراسم سوگوارى و جشن، رعايت فصول را نمى كنيم براى اين است كه مقياس ما در اين مراسم همان ماههاى قمرى است كه مطابق با گردش ماه است و آنچه مورد نظر ماست اين است كه حادثه مزبور در چه روزى از ماه قمرى واقع شده است. نه فصلى كه در آن واقع شده است.

اين را هم مى دانيم كه تنظيم تمام تواريخ اسلامى بر طبق همين ماه قمرى است.

اتّفاقاً ماههاى قمرى كه ماه مذهبى ماست از جهاتى بر ماههاى شمسى امتياز دارد:

از جمله، محاسبه ماههاى قمرى است كه براى اكثر مردم از ماههاى شمسى آسان تر است، بطورى كه حتّى مردم بيابانگرد مى توانند حساب ماههاى قمرى را داشته باشند ولى براى محاسبه ماههاى شمسى حتماً «تقويم» لازم است.

به عبارت ديگر: معمولا مى توان به وسيله ماههاى قمرى آغاز و پايان و حدود تقريبى هرماه را تعيين نمود بطورى كه اگر به قرص ماه نگاه كنيم تقريباً مى توانيم بدانيم چند شب از ماه گذشته است، ولى در ماههاى شمسى (برجها) تعيين ايّام ماه براى كسانى كه تقويم ندارند به هيچ وجه ممكن نيست حتّى آغاز و پايان ماه نيز بدون آن، امكان ندارد; فقط محاسبات نجومى از عهده اين كار برمى آيد; در حالى كه تقويم ماههاى قمرى صفحه آسمان است و مطالعه طلوع و غروب ماه و هلال و تربيع و بدر براى همگان ممكن است و اگر اين ماهها بر فصول سال تطبيق نمى كند، در برابر آن همه مزايا، ايرادى بر آن نمى تواند باشد.

چهارشنبه 26 4 1392 15:48

احكام روزه در قرآن و سنت

در آيات 183 ـ 185 سوره «بقره» بيان شده است، خداى متعال در اين آيات به بيان يكى از مهم ترين عبادات مى پردازد و با لحن تأكيدآميز مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته شده است آن گونه كه بر امت هاى قبل از شما، نوشته شده بود» (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ).

و بلافاصله فلسفه اين عبادت انسان ساز و تربيت آفرين را در يك جمله كوتاه، اما بسيار پرمحتوا چنين بيان مى كند: «تا پرهيزكار شويد» (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).

آرى، روزه عامل مؤثرى است براى پرورش روحِ تقوا و پرهيزگارى در تمام زمينه ها و همه ابعاد.

از آنجا كه انجام اين عبادت با محروميت از لذائذ مادى و مشكلاتى ـ مخصوصاً در فصل تابستان ـ همراه است، تعبيرات مختلفى در آيه فوق به كار رفته كه روح انسان را براى پذيرش اين حكم آماده سازد.

نخست با خطاب يا أَيُّهَا الَّذِيْنَ آمَنُوا: «اى مؤمنان»!

آنگاه، با بيان اين حقيقت كه روزه اختصاص به شما ندارد، بلكه در امت هاى پيشين نيز بوده است.

و سرانجام با بيان فلسفه آن و اين كه اثرات پربار اين فريضه الهى صد در صد عائد خود شما مى شود، آن را يك موضوع دوست داشتنى و گوارا مى سازد.

در حديثى از امام صادق(عليه السلام) نقل شد كه: لَذَّةُ ما فِى النِّداءِ أَزالَ تَعَبَ الْعِبادَةِ وَ الْعَناءِ!: «لذت خطاب يا أَيُّهَا الَّذِيْنَ آمَنُوا آن چنان است كه سختى و مشقت اين عبادت را از بين برده است»!.

در آيه بعد، براى اين كه باز از سنگينى روزه كاسته شود، چند دستور ديگر را در اين زمينه بيان كرده، نخست مى فرمايد: «چند روز معدودى را بايد روزه بداريد» (أَيّاماً مَعْدُودات).

چنان نيست كه مجبور باشيد تمام سال، يا قسمت مهمى از آن را روزه بگيريد، بلكه روزه تنها بخش كوچكى از آن را اشغال مى كند.

ديگر اين كه: «كسانى كه از شما بيمار يا مسافر باشند و روزه گرفتن براى آنها مشقت داشته باشد، از اين حكم معافند و بايد روزهاى ديگرى را به جاى آن روزه بگيرند» (فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَيّام أُخَرَ).

سوم: «كسانى كه با نهايت زحمت بايد روزه بگيرند (مانند پيرمردان و پيرزنان و بيماران مزمن كه بهبودى براى آنها نيست) مطلقاً لازم نيست روزه بگيرند، بلكه بايد به جاى آن كفاره بدهند، مسكينى را اطعام كنند» (وَ عَلَى الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكين).

 

«و آن كس كه مايل باشد بيش از اين در راه خدا اطعام كند براى او بهتر است» (فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ).

و بالاخره در پايان آيه اين واقعيت را بازگو مى كند كه: «روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانيد» (وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

گر چه بعضى خواسته اند اين جمله را دليل بر اين بگيرند كه روزه در آغاز تشريع، واجب تخييرى بوده و مسلمانان مى توانستند روزه بگيرند يا به جاى آن «فديه» بدهند تا تدريجاً به روزه گرفتن عادت كنند و بعد، اين حكم نسخ شده و صورت وجوب عينى پيدا كرده است.

ولى ظاهر اين است: اين جمله تأكيد ديگرى بر فلسفه روزه است، و اين كه اين عبادت ـ همانند سائر عبادات ـ چيزى بر جاه و جلال خدا نمى افزايد بلكه تمام سود و فائده آن عائد عبادت كنندگان مى شود.

شاهد اين سخن تعبيرهاى مشابه آن است كه در آيات ديگر قرآن به چشم مى خورد، مانند: «ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» كه بعد از حكم وجوب نماز جمعه ذكر شده است.(1)

و در آيه 16 سوره «عنكبوت» مى خوانيم: وَ إِبْراهيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ: «او به بت پرستان گفت: خدا را پرستش كنيد و تقواى او را پيشه كنيد، اين براى شما بهتر است اگر بدانيد».

و به اين ترتيب، روشن مى شود: جمله «أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ» خطاب به همه روزه داران است نه گروه خاصى از آنها.

آخرين آيه مورد بحث، زمان روزه و قسمتى از احكام و فلسفه هاى آن را شرح مى دهد، نخست مى گويد: «آن چند روز معدود را كه بايد روزه بداريد ماه رمضان است» (شَهْرُ رَمَضانَ).

«همان ماهى كه قرآن در آن نازل شده» (الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ).

«همان قرآنى كه مايه هدايت مردم، و داراى نشانه هاى هدايت، و معيارهاى سنجش حق و باطل است» (هُدىً لِلنّاسِ وَ بَيِّنات مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ).

سپس بار ديگر حكم مسافران و بيماران را به عنوان تأكيد بازگو كرده مى گويد: «كسانى كه در ماه رمضان در حضر باشند بايد روزه بگيرند، اما آنها كه بيمار يا مسافرند روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه مى گيرند» (فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَيّام أُخَرَ).

تكرار حكم مسافر و بيمار در اين آيه و آيه قبل، ممكن است از اين نظر باشد كه بعضى به گمان اين كه خوردن روزه مطلقاً كار خوبى نيست به هنگام بيمارى و سفر اصرار داشته باشند روزه بگيرند، لذا قرآن با تكرار اين حكم مى خواهد به مسلمانان بفهماند همان گونه كه روزه گرفتن براى افراد سالم يك فريضه الهى است، افطار كردن هم براى بيماران و مسافران يك فرمان الهى مى باشد كه مخالفت با آن گناه است.

در قسمت ديگر آيه بار ديگر به فلسفه تشريع روزه پرداخته، مى گويد: «خداوند راحتى شما را مى خواهد و زحمت شما را نمى خواهد» (يُريدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لايُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ).

اشاره به اين كه روزه داشتن، گر چه در ظاهر يك نوع سختگيرى و محدوديت است، اما سرانجامش راحتى و آسايش انسان مى باشد، هم از نظر معنوى و هم از لحاظ مادى (چنان كه در بحث فلسفه روزه خواهد آمد).

اين جمله ممكن است به اين نكته نيز اشاره باشد كه: فرمان هاى الهى مانند فرمان حاكمان ستمگر نيست، بلكه در مواردى كه انجام آن مشقت شديد داشته باشد، وظيفه آسان ترى قائل مى شود، لذا حكم روزه را با تمام اهميتى كه دارد از بيماران، مسافران و افراد ناتوان برداشته است.

سپس اضافه مى كند: «هدف آن است كه شما تعداد اين روزها را كامل كنيد» (وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ).

يعنى بر هر انسان سالمى لازم است در سال يك ماه روزه بدارد; چرا كه براى پرورش جسم و جان او لازم است، به همين دليل، اگر ماه رمضان بيمار يا در سفر بوديد، بايد به تعداد اين ايام روزه را قضا كنيد تا عدد مزبور كامل گردد، حتى زنان حائض كه از قضاى نماز معافند از قضاى روزه معاف نيستند.

و در آخرين جمله مى فرمايد: «تا خدا را به خاطر اين كه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد، و شايد شكر نعمت هاى او را بگذاريد» (وَ لِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).

آرى، شما بايد به خاطر آن همه هدايت در مقام تعظيم پروردگار بر آئيد، و در مقابل آن همه نعمت ها كه به شما بخشيده شكرگزارى كنيد.

قابل توجه اين كه: مسأله شكرگزارى را با كلمه «لَعَلَّ» آورده است، ولى مسأله بزرگداشت پروردگار را به طور قاطع ذكر كرده، اين تفاوت تعبير، ممكن است به خاطر اين باشد كه انجام اين عبادت (روزه) به هر حال تعظيم مقام پروردگار است، اما شكر، كه همان صرف كردن نعمت ها در جاى خود و بهره گيرى از آثار و فلسفه هاى عملى روزه است، شرائطى دارد كه تا آن شرائط حاصل نشود انجام نمى گيرد، و مهم ترين آن شرائط، اخلاص كامل و شناخت حقيقت روزه و آگاهى از فلسفه هاى آن است.(2)

 1 ـ جمعه، آيه 9.

2. تفسير نمونه، جلد 1، صفحه 703.

 

چهارشنبه 26 4 1392 15:46

فلسفه روزه

عبادت و نيايش و هرگونه كارى كه براى رضاى خداوند انجام مى گيرد، داراى يك سلسله آثار گرانبهاى فردى و اجتماعى است و در حقيقت از عالى ترين مكتب هاى تربيتى و اخلاقى مى باشد زيرا:

اوّلا; پرستش خدا و عبادت وى حسّ تقدير و شكرگزارى را در انسان زنده مى كند، قدردانى از مقامى كه نعمت هاى بزرگ و پرارزشى را در اختيار انسان نهاده، نشانه لياقت و شايستگى او نسبت به الطافى است كه در حقّ او انجام گرفته است.

تشكّر و سپاسگذارى از مقام خداوند اين نتيجه را دارد كه فرد سپاسگذار با عرض تشكّر و انجام وظيفه، حق شناسى خود را در برابر نعمت هايى كه خدا در اختيار او گذاشته است آشكار و هويدا مى سازد.

ثانياً: عبادت و پرستش خدا مايه تكامل روحى انسان است; چه تكاملى بالاتر از اين كه روح و روان ما با جهان بيكران كمال مطلق «خدا» مرتبط گردد و در انجام وظايف بندگى و كارهاى زندگى، از قدرت نامتناهى و نيروى نامحدود او استمداد بطلبد و به اندازه اى شايسته و لايق گردد كه بتواند با او سخن بگويد.

اين مزايا كه به طور اختصار بيان گرديد در تمام عباداتى كه بطور صحيح انجام گيرد وجود دارد; در عين حال، هريك از عبادات مانند نماز، روزه، حج و... اثر و مزيّت مخصوص خود را دارند كه به عنوان نمونه به برخى از اسرار اين عبادات سه گانه كه از بزرگترين عبادات اسلامى مى باشند بطور اختصار اشاره مى نماييم تا روشن شود كه فايده نيايش و عبادت براى ماست و خدا نيازى به آنها ندارد.

 گوشه اى از اسرار روزه

يكى از عبادت هاى اسلامى روزه است، يكى از آثار تربيتى روزه اين است كه به «حكومت عادت و شهوت» بر انسان پايان مى دهد و انسان را از بردگى تمنّيات نفسانى رها مى سازد.

خطرناكترين و بدترين حكومت ها، حكومت عادت بد و بندگى نفس است; چه بسا يك اعتياد كوچك - مانند اعتياد به سيگار - به عزّت نفس انسانى لطمه جبران ناپذير وارد مى سازد تا چه رسد به اعتيادهاى ديگر!

انسان آزاد كسى است كه هيچ نوع عادت نامطلوبى بر او حكومت نكند و با اراده آهنين خود حكومت هر نوع عادتى را سركوب سازد و يك چنين آزادگى و كمال روحى به مقاومت و پايدارى نيازمند است كه روزه پديد آورنده آن است.

گذشته از اين، روزه زنده كننده عواطف انسانى است. افراد ثروتمند و متمكّن كه در طول سال بر سر سفره هاى رنگين مى نشينند و از افراد گرسنه كه در طول سال بسان روزه داران تا شب گرسنه مى مانند بى خبرند، با روزه گرفتن و گرسنگى سراسر روز به ياد چنين افرادى افتاده و از درد دل آنها آگاه مى شوند و در نتيجه روح و روان آنها تجلّيگاه عالى ترين عواطف انسانى مى گردد و به فكر كم كردن فاصله طبقاتى و برطرف ساختن نيازمندى هاى طبقه مستمند مى افتند. چه خوب است كه طبقه مرّفه از طريق اين عبادت طعم گرسنگى و تشنگى را بچشند، سپس به فكر رفع نيازمندى طبقه اى افتند كه هرگاه به همان حال بمانند و آتش خشم آنها شعلهور گردد، همه چيز را مى سوزاند و زندگى را نابود مى سازد!

روزه ماه رمضان نمودارى از مساوات و اتّحاد است; زيرا در اين ماه تمام طبقات - اعمّ از مرفّه و غير مرفّه - به تمنيّات نفسانى پشت پا زده و هماهنگ مى گردند.

 

دسته ها : پرسش و پاسخ
چهارشنبه 26 4 1392 15:37

در صدر اسلام روزه چگونه بود؟

 أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفا عَنْكُمْ فَالاْنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الاَْبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الاَْسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلاتُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلا تَقْرَبُوها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آياتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

(آيه 187 سوره بقره)

آميزش جنسى با همسرانتان، در شب روزهائى كه روزه مى گيريد، حلال است. آنها لباس شما هستند، و شما لباس آنها; (هر دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد). خداوندمى دانست كه شما به خود خيانت مى كرديد; (و اين كار ممنوع را انجام مى داديد;) پس توبه شما را پذيرفت و شما را بخشيد. اكنون با آنها آميزش كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نمائيد! و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد صبح، از رشته سياه (شب) براى شما آشكار گردد! سپس روزه را تا شب، تكميل كنيد! و در حالى كه در مساجد به اعتكاف پرداخته ايد، با زنان آميزش نكنيد! اين، مرزهاى الهى است; پس به آن نزديك نشويد! خداوند، اين چنين آيات خود را براى مردم، روشن مى سازد، باشد كه پرهيزگار گردند!

 شأن نزول:

 از روايات اسلامى چنين استفاده مى شود كه در آغاز نزول حكم روزه، مسلمانان تنها حق داشتند قبل از خواب شبانه، غذا بخورند، چنانچه كسى در شب به خواب مى رفت سپس بيدار مى شد، خوردن و آشاميدن بر او حرام بود.

 و نيز در آن زمان آميزش با همسران در روز و شب ماه رمضان مطلقاً تحريم شده بود.

 يكى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) به نام «مطعم بن جبير» كه مرد ضعيفى بود با اين حال روزه مى داشت، هنگام افطار وارد خانه شد، همسرش رفت براى افطار او غذا حاضر كند به خاطر خستگى خواب او را ربود، وقتى بيدار شد گفت: من ديگر حق افطار ندارم، با همان حال شب را خوابيد و صبح در حالى كه روزه دار بود براى حفر «خندق» (در آستانه جنگ احزاب) در اطراف «مدينه»، حاضر شد، در اثناء تلاش و كوشش به واسطه ضعف و گرسنگى مفرط بى هوش شد، پيامبر بالاى سرش آمد و از مشاهده حال او متأثر گشت.

 و نيز جمعى از جوانان مسلمان كه قدرت كنترل خويشتن را نداشتند شب هاى ماه رمضان با همسران خود آميزش مى نمودند.

 در اين هنگام آيه نازل شد و به مسلمانان اجازه داد در تمام طول شب مى توانند غذا بخورند و با همسران خود آميزش جنسى داشته باشند.(1) ـ (2)

 1. «وسائل الشيعه»، ج 10، ص114، ح 12993; «بحار الانوار»، ج 90، ص10، و ج 93، ص271 ـ در روايات زيادى به جاى «مطعم بن جبير»، «خوّات بن جبير انصارى»، برادر «عبداللّه بن جبير» آمده است («كافى»، ج4، ص98، ح 4; «وسائل الشيعه»، ج 10، ص112، ح 12990; «بحار الانوار»، ج 20، ص 241 و 267، و ج 93، ص 269، 270، 286 و...); «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

 2-شأن نزول آيات قرآن، ص 49.

 

چهارشنبه 26 4 1392 15:32

نماز و روزه در مناطق قطبي

 اين سوال مطرح مي شود كه :

ما هنگامى كه در برابر بعضى از «مادّى ها» يا افرد غير مسلمان قرار مى گيريم، مى گويند چگونه اسلام يك آيين جهانى است با اين دستورهاى آن فقط در محيط هايى مانند محيط ما قابل اجراست؟ مثلا دستور نمازهاى پنجگانه روزانه و روزه داشتن ماه مبارك رمضان در نقاط نزديك به قطب شمال و جنوب كه شب و روزهاى فوق العاده طولانى دارد (در بعضى از نقاط آن شش ماه شب و شش ماه روز است) قابل اجرا نمى باشد!

در جواب بايد گفت :

اتّفاقاً همه اين مسائل در احكام اسلام پيش بينى شده و حكم آن تعيين گرديده و برنامه هاى اسلام در تمام زمان ها و مكان ها قابل اجراست.

توضيح اين كه: فقهاى بزرگ ما اين مسأله را در كتاب هاى فقهى خود كه بحث از جزئيّات دستورات عملى اسلام در آن مى شود عنوان كرده اند.

مثلا، مرحوم آيت الله سيّد محمّد كاظم يزدى كه يكى از بزرگان فقهاست، در كتاب «عروة الوثقى»(1) عين اين مسأله را عنوان نموده و تأييد مى كند كه: «چنين اشخاصى موظّفند نماز و روزه خود را بر طبق مناطق معتدله انجام دهند».

يعنى بايد ملاحظه كنند طول شب و روز در چنان فصلى (بطور متوسّط) در مناطق معتدله چه اندازه است و بر طبق آن روزه بگيرند و نمازهاى پنجگانه خود را به جا آورند.

اين موضوع را مى توان به تعبير ديگرى كه هرگونه ابهام و ايرادى را برطرف مى سازد، چنين توضيح داد:

در مناطق قطبى كه شب ها و روزهاى طولانى دارد و گاهى تا شش ماه خورشيد در آسمان هست و غروب نمى كند، در هر بيست و چهار ساعت يك مرتبه دور افق (البتّه مطابق حسّ ما) گردش مى نمايد.

در اين گونه مناطق، حركت خورشيد به دور افق هميشه يكنواخت نيست، يعنى در همان بيست و چهار ساعت كه يك مرتبه دور افق مى گردد گاهى اوج مى گيرد و بالا مى آيد و گاهى پايين مى آيد و در حضيض واقع مى شود و به اين ترتيب گاهى هوا روشن تر و گاهى كم نورتر خواهد بود.

اين وضع در هر شبانه روز تكرار مى گردد و اگر عكس هايى را كه از حركت آفتاب به دور افق از آن نقاط برداشته اند ملاحظه كنيد، اين موضوع را بخوبى مشاهده خواهيد فرمود.

ساكنان مناطق قطبى(2) هنگامى كه آفتاب در آسمان بالا مى آيد، آن را «روز» مى خوانند و به كار و زندگى مشغول مى شوند و هنگامى كه آفتاب پايين مى آيد و خورشيد به افق نزديك و كم نور مى شود «شب» مى گويند و استراحت مى نمايند.

بايد توجّه داشت هنگامى كه آفتاب در افق آن جا پايين مى آيد، در مناطق معتدله اى كه روى همان نصف النّهار قرار دارند «شب حقيقى» وجود دارد.

روى اين حساب، تشخيص شب و روز در آن جا آسان مى شود: اگر شاخصى را روى زمين نصب كنيم، هنگامى كه سايه آن به حدّاقل رسيد «ظهر» و هنگامى كه به حدّاكثر رسيد «نيمه شب» خواهد بود و به اين ترتيب مشكل به دست آوردن ظهر و نيمه شب حل مى گردد.

حال اگر مقدار شب و روز مناطق معتدله را در آن موقع از سال بدانيم، مثلا بدانيم در اوّل تابستان روزها بطور متوسّط چهارده ساعت و شب ها 10 ساعت است، تكليف نمازهاى پنجگانه و روزه كاملا روشن خواهد گرديد. (دقّت كنيد)

بنابراين، تكليف نماز و روزه در روزهاى طولانى روشن گرديد. امّا اوقاتى كه شب هاى طولانى وجود دارد بايد توجّه داشت كه هوا در بيست و چهار ساعت يكنواخت نيست، گاهى تاريك و گاهى تقريباً روشن است; زيرا گاهى خورشيد به افق نزديك مى گردد و هوايى مانند بين الطّلوعين يا كمى تاريكتر پيدا مى كند و گاهى خورشيد دور مى شود و هوا تاريك مى گردد.(3)

در اين شب ها، از وضع حركت ستارگان و فاصله آنها با افق و همچنين از وضع تاريكى و روشنى هوا، «نيمه شب» و «ظهر» را مى توان تشخيص داد و با در نظر گرفتن مقدار متوسّط شب و روز مناطق معتدله، وظايف شرعى را به جا آورد.

با توضيحاتى كه داده شد، روشن گرديد كه احكام اسلام از جمله وظيفه نماز و روزه، اختصاص به محيط معيّنى ندارد و در همه مناطق قابل اجراست.

 

پاورقي:

1. در كتاب صوم، طريق ثبوت الهلال، مسأله 10.

2. منظور از مناطق قطبى، نقاطى است كه بالاتر از مدار 67 درجه واقع شده است، قسمتى از اين نقاط مسكونى و قسمتى غير قابل سكونت مى باشد.

3. علّت علمى اين تغيير اوضاع در شب ها يا روزهاى طولانى قطبى اين است كه «محور» زمين بر «مدار» آن عمود نيست و تقريباً بيست و سه درجه تمايل دارد.

چهارشنبه 26 4 1392 15:30

معراج پيامبر(صلى الله عليه وآله) در قرآن و احاديث

در دو سوره از سوره هاى قرآن، به اين مسأله اشاره شده است:

نخست، سوره «اسراء» در آيه يك، كه تنها بخش اول اين سفر را بيان مى كند (يعنى سير از مكّه و مسجد الحرام به مسجد اقصى و بيت المقدس). خداوند مى فرمايد: «منزّه است آن خداوندى كه بنده اش را در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى كه گرداگردش را پر بركت ساخته ايم، برد» (سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ).

اين سير شبانه خارق العاده «به خاطر آن بود كه: بخشى از آيات عظمت خود را به او نشان دهيم» (لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا).

و در پايان اضافه مى كند: «چرا كه خداوند شنوا و بينا است» (إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ).

ديگر، در سوره «نجم» طى شش آيه، از آيه 13 تا 18 كه قسمت دوم «معراج»، يعنى سير آسمانى آمده است، آنجا كه مى فرمايد:

وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى * عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى * ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى * لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى:

خلاصه مفاد اين شش آيه چنين است: پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى دومين بار، فرشته وحى «جبرئيل» را به صورت اصلى، مشاهده و ملاقات كرد (مرتبه اول در آغاز نزول وحى در كوه «حرا» بود).

اين، ملاقات در نزد بهشت جاويدان صورت گرفت.

پيغمبر(صلى الله عليه وآله) در مشاهده اين منظره، دچار خطا و اشتباه نشد.

آيات و نشانه هاى بزرگى را از عظمت خدا مشاهده كرد.

اين آيات، كه به گفته اكثر مفسران، از «معراج» سخن مى گويد، نيز نشان مى دهد: اين حادثه در بيدارى اتفاق افتاده است، مخصوصاً جمله «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى» (چشم پيامبر دچار خطا، انحراف و طغيان نشد) گواه ديگر بر اين موضوع است.

از نظر حديث، روايات بسيار زيادى در زمينه مسأله معراج، در كتب معروف اسلامى نقل شده كه بسيارى از علماى اسلام تواتر، يا شهرت آن را تصديق كرده اند، به عنوان نمونه:

فقيه و مفسر بزرگ «شيخ طوسى» در تفسير «تبيان» ذيل آيه مورد بحث، چنين مى گويد: «علماى شيعه، معتقدند: خداوند در همان شبى كه پيامبرش را از «مكّه» به «بيت المقدس» برد، او را به سوى آسمان ها عروج داد، و آيات عظمت خود را در آسمان ها به او ارائه فرمود، و اين در بيدارى بود، نه در خواب».

مفسر عاليقدر مرحوم «طبرسى» در تفسير خود «مجمع البيان»، ذيل آيات سوره «نجم» چنين مى گويد:

«مشهور در اخبار ما اين است كه: خداوند پيامبر را با همين جسم در حال بيدارى و حيات، به آسمان ها برد و اكثر مفسران را نيز عقيده همين است».

محدّث شهير «علامه مجلسى» در «بحار الانوار» مى گويد: «سير پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)از مسجد الحرام به بيت المقدس، و از آنجا به آسمان ها، از جمله مطالبى است كه آيات و احاديث متواتر شيعه و سنى، بر آن دلالت دارد، و انكار امثال اين مسائل يا تأويل و توجيه آن به معراج روحانى، يا خواب ديدن پيامبر، ناشى از عدم اطلاع از اخبار ائمه هدى و يا ضعف يقين است».

آن گاه اضافه مى كند: «اگر بخواهيم اخبارى را كه در اين باره رسيده جمع آورى كنيم كتاب بزرگى خواهد شد».

از ميان دانشمندان اهل تسنن «منصور على ناصف»، از علماى معاصر، از دانشمندان «الازهر» و نويسنده كتاب معروف «التاج» است در كتاب خود احاديث معراج را جمع آورى كرده است.

«فخر رازى»، مفسر معروف در ذيل آيه مورد بحث، پس از ذكر يك رشته استدلالات عقلى بر امكان وقوع معراج، مى گويد:

«از نظر حديث، احاديث معراج از روايات مشهوره است كه در كتب صحاح اهل سنت، نقل شده، و مفاد آنها سير پيامبر(صلى الله عليه وآله) از مكّه به بيت المقدس و از آنجا به آسمان ها است».

«شيخ عبد العزيز بن عبد الله بن باز»، رئيس ادارات «بحوث علميه و افتاء و دعوت و ارشاد» از علماى متعصّب وهابى معاصر، در كتاب «التحذير من البدع» مى گويد:

«شكّ نيست كه اسراء و معراج از نشانه هاى بزرگى است كه دلالت بر صدق پيامبر(صلى الله عليه وآله)، و بلندى مقام و منزلت او مى كند».

تا آنجا كه مى گويد: «اخبار متواتر از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه خدا او را به آسمان ها برد و درهاى آسمان را به روى او گشود».

ذكر اين نكته، كاملاً ضرورت دارد كه: در لابلاى روايات «معراج» احاديث مجعول يا ضعيفى به چشم مى خورد، كه به هيچ وجه قابل قبول نيست.

لذا، مفسر بزرگ مرحوم «طبرسى» ذيل آيه 1 سوره «اسراء»، احاديث معراج را به چهار گروه تقسيم كرده است:

1 ـ رواياتى كه به حكم تواتر، قطعى است، مانند اصل موضوع معراج.

2 ـ احاديثى كه قبول آنها هيچ مانع عقلى ندارد، و در روايات به آن تصريح شده است، مانند مشاهده بسيارى از آيات عظمت خدا در پهنه آسمان.

3 ـ رواياتى كه با ضوابط و اصولى كه در دست داريم، مخالف است ولى مى توان آنها را توجيه كرد، مانند احاديثى كه مى گويد: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در آسمان ها جمعى را در بهشت و گروهى را در دوزخ ديد كه بايد گفت: منظور مشاهده صفات بهشتيان و دوزخيان بوده است (يا بهشت و دوزخ برزخى).

4 ـ رواياتى كه مشتمل بر امور نامعقول و باطل مى باشد، و وضع آنها گواه روشنى بر ساختگى بودن آنها است، مانند رواياتى كه مى گويد: پيامبر(صلى الله عليه وآله) خدا را آشكارا ديد، با او سخن گفت، و با او نشست، كه با هيچ منطقى سازگار نمى باشد، بلكه مخالف دليل عقل و نقل است، و بدون شك اين گونه روايات مجعول است.

تاريخ وقوع معراج، در ميان مورخان اسلامى اختلاف نظر است:

بعضى آن را در سال دهم بعثت شب بيست و هفتم ماه «رجب» دانسته.

بعضى آن را در سال دوازدهم شب 17 ماه «رمضان».

و بعضى آن را در اوائل بعثت ذكر كرده اند، ولى اختلاف در تاريخ وقوع آن، مانع از اتفاق در اصل وقوع آن نيست.

ذكر اين نكته نيز لازم است كه: اين تنها مسلمين نيستند كه عقيده به معراج دارند، اين عقيده در ميان پيروان اديان ديگر، كم و بيش وجود دارد از جمله: در مورد حضرت «عيسى»(عليه السلام) به صورت سنگين ترى ديده مى شود، چنان كه در «انجيل مرقس» باب 6، و «انجيل لوقا» باب 24، و «انجيل يوحنا» باب 21، مى خوانيم كه: «عيسى» پس از آن كه به دار آويخته، كشته و دفن شد، از مردگان برخاست و چهل روز در ميان مردم زندگى كرد، سپس به آسمان ها صعود نمود (و به معراج هميشگى رفت).

ضمناً، از بعضى از روايات اسلامى نيز استفاده مى شود كه: بعضى از پيامبران پيشين نيز داراى معراج بوده اند.(1)

  1. تفسير نمونه، جلد 12، صفحه 24.

چهارشنبه 26 4 1392 15:24
X