معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501636
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

نحوه ورود فاطمه (س) به محشر

در منابع اهل سنت، درباره كيفيت ورود حضرت فاطمه زهرا(س) به محشر رواياتي وارد شده است؛ از جمله:

1ـ ابوبكر شافعي، از علي (ع) و ابو ايّوب انصاري و ابوهريره و ديگران روايت كرده كه پيامبر (ص) فرمود: «إذا كان يوم القيامة نادي منادٍ من بطنان العرش: يا اهل الجمع نكّسوا رؤسكم و غضّوا ابصاركم حتّي تمرّ فاطمة بنت محمد علي الصراط فتمرّ مع سبعين ألف جارية من الحورالعين كمرّ البرق.» [ زماني كه روز قيامت برپا شود هاتفي از عرش ندا مي دهد اي اهل محشر سرهاي خود را پائين بياندازيد و چشمان خود را ببنديد، تا اينكه فاطمه (س) دختر محمد (ص) از صراط عبور كند. پس آن حضرت همراه هفتاد هزار حوريه همانند برق از صراط عبور مي كند.][1]

2ـ طبراني، از عايشه نقل كرده كه پيامبر (ص) فرمود: « إذا كان يوم القيامة نادي منادٍ: معشر الخلائق طأطئوا رؤسكم حتّي تجوز فاطمة بنت محمد فتمرّ، عليها ريتطان خضراوان.» [ زماني كه روز قيامت فرا رسد هاتفي ندا مي دهد: اي خلائق سرهاي خود را پائين بياندازيد تا اين كه فاطمه (س) دختر محمد (ص) عبور كند. پس آن حضرت در حالي كه دو جامه ي سبز بر تن دارد عبور مي كند.][2]

3-حاكم، در مستدرك، از ابو هريره نقل مي كند كه: « رسول خدا (ص) فرمود: انبيا در روز قيامت سوار بر مركب مبعوث مي شوند تا با مؤمنين ِقوم خود در محشر ملاقات كنند. "صالح" سوار بر ناقه اش مبعوث مي شود و من نيز سوار بر "براق"[3] مبعوث مي شوم، كه با هر قدم تا نهايت ديدش را طي مي كند و "فاطمه" پيشاپيش من خواهد بود.[ آنگاه حاكم مي گويد: اين حديث طبق نظر مسلم صحيح است.][4]

4-خطيب بغدادي مي گويد: از عايشه نقل شده كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: « روز قيامت منادي ندا مي دهد: اي مردم! سرهاي خود را پايين بياندازيد تا فاطمه دختر محمد(ص) عبور كند.»[5]

5- از علي(ع) روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: « دخترم فاطمه روز قيامت محشور مي شود در حالي كه جامه ي كرامت بر تن كرده است- جامه اي آميخته با مايه ي حيات- همه به مي نگرند و در شگفت مي مانند. سپس جامه اي از لباس هاي بهشتي بر تن مي كند، كه با خط سبز برآن نوشته شده: " (فاطمه) دخت محمد(ص) را با بهترين صورت و كاملترين شكوه و با بزرگي هر چه تمام تر و در نهايت سعادت، وارد بهشت كنيد!" پس او در حالي كه هفتاد هزار كنيز اطرافش را احاطه كرده اند، همانند عروس وارد بهشت مي شود.[6]

 منابع

[1] . مناوي، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص 10.

[2] . مناوي، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص 10.

[3] . نام مركبي كه رسول خدا(ص) در شب معراج بر آن سوار شد.

[4] . مستدرك الصحيحين، ج3، ص152.

[5] . تاريخ بغداد، ج8، ص141.

[6] . محب طبري، ذخائر العقبي، ص 48

چهارشنبه 13 1 1393 12:0
فضائل فاطمه(س) از زبان عايشه
در منابع اهل سنت فضائل بسياري از زبان عايشه درباره حضرت فاطمه(س) نقل شده كه در اينجا به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم:
1- مناوي، در "اتحاف السائل" از عايشه نقل مي كند كه او گفت:« ما رأيت افضل من فاطمة غير ابيها». [جز پيامبر، احدى را برتر از فاطمه نديدم].[1]
2- از عايشه نقل شده كه گفت: من هرگز كسي را شبيه تر از "فاطمه" به رسول خدا در رفتار وكردار و نحو? نشست و برخاست نديدم. هرگاه كه فاطمه بر پيامبر وارد مي شد، آن حضرت بخاطرش از جاي بر مي خاست و به سويش مي رفت و او را مي بوسيد و در جاي خود مي نشاند.[2]
3- و نيز از عايشه نقل شده كه بخاطر اختلافي كه ميان آندو بوجود آمده بود،خطاب به پيامبر(ص) كرد و گفت:«يا رسول الله، سلها فانها لا تكذب». [اي رسول خدا، (در اين مورد) از فاطمه سؤال كن چرا كه او دروغ نمي گويد].[3]
4- طبراني، از عايشه نقل كرده كه او گفت:«ما رأيت احداً قط اصدق من فاطمة». [هرگز كسي را راستگو تر از فاطمه نديدم].[4]
5- نعمان بن بشير روايت كرده است كه: روزي ابوبكر از رسول خدا(ص) اجازه ورود خواست،(پس هنگام ورود به منزل پيامبر) صداي عايشه را شنيد كه با صداي بلند، خطاب به پيامبر(ص) مي گويد: «بخدا دانستم كه علي و فاطمه از من و پدرم در نزد تو محبوب ترند»؛و اين جمله را دو يا سه بار تكرار كرد. پس ابوبكر به سراغ او آمده و گفت: «اي دختر فلان! ديگر نشنوم كه صدايت را براي پيامبر(ص) بالا مي بري».[5]
6- همچنين خطيب بغدادي از عايشه روايت كرده كه گفت: « اذا اقبلت فاطمة كانت مشيتها مشية رسول الله صلي الله عليه وآله و سلم و كانت لا تحيض قط، لانها خلقت من تفاحة الجنة...» [هرگاه فاطمه به سوي ما مي آمد، راه رفتنش همانند راه رفتن رسول خدا (ص) بود. او هرگز حيض نمي شد، زيرا از ميوه اي بهشتي خلق شده بود...].
7- سيوطى در تفسير خود، الدرالمنثور، ذيل تفسير كريمه ى «سبحان الذى اسرى بعبده ليلاً من المسجد الحرام» به نقل از طبرانى مى نويسد: عايشه گفت: رسول گرامى صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: آنگاه كه مرا بسوى آسمان بردند، داخل بهشت شده در كنار درختى از درختان آن توقف نمودم، درختى كه به نيكوئى سفيدى برگ آن، و لذيذى ميوه ى آن، در بهشت نديدم، پس ميوه اى از ميوه هاى آن برگرفتم و خوردم و به صورت نطفه اى در صلب من درآمد و آنگاه كه به زمين هبوط كردم با خديجه هم بالين شدم و او فاطمه را باردار گشت. پس از آن هرگاه مشتاق بوى بهشت مى شوم، فاطمه را مى بويم.
8- محب طبرى[6] به نقل از عايشه مى نويسد: «رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم روزى گودى زير گلوى فاطمه را بوسيد... »
وي مى گويد: حربى اين حديث را نقل كرده و ملّا در سيره ى خود آن را با اين اضافه آورده است: «[عايشه گفت:] به رسول خدا عرض كردم: كارى كرديد كه تاكنون نكرده بوديد. حضرت فرمود: عايشه! هرگاه مشتاق بهشت مي شوم، زير گلوى فاطمه را مى بوسم.»
9-بخاري[7] به نقل از عايشه مي نويسد: فاطمه در حالي كه همانند رسول خدا راه مي رفت، جلو آمد. رسول اكرم فرمود:« مرحبا به دخترم فاطمه» و او را طرف راست يا چپ خود نشاند. آنگاه آهسته به او سخني گفت كه فاطمه (با شنيدن آن) گريست.
به او گفتم: چرا مي گريي؟ (او پاسخي نداد.) رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دوباره آهسته كلامي به فاطمه گفت و (اين بار) فاطمه خنديد.
گفتم: تا امروز خوشحالي اي كه اينقدر نزديك به اندوه باشد، نديده بودم.
پرسيدم: رسول خدا چه گفت؟ جواب داد: هرگز راز رسول خدا را فاش نخواهم ساخت. تا آنكه رسول خدا رحلت نمود.(پس از رحلت آن حضرت) دو باره از فاطمه پرسيدم ( رسول خدا چه گفت؟) فاطمه گفت: رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به من فرمود: جبرئيل هر سال فقط يكبار قرآن را بر من عرضه مي كرد ولي امسال دوبار قرآن بر من عرضه شد و اين را نشانه ي نزديك شدن اجل خود مي دانم و تو در ميان اهل بيتم اول كسي هستي كه به من ملحق مي شوي». من (با شنيدن اين سخن) گريستم، آنگاه فرمود: «آيا خشنود نمي شوي به اينكه سرور زنان اهل بهشت يا سرور زنان مؤمنين باشي؟» و من (با شندن آن) خنديدم.  
منابع
[1] . مناوي، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص2
[2] . مناوي، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص2
[3] . مناوي، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص2
[4] . مناوي، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص2
[5] . مناوي، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص2
[6] .  ذخائرالعقبى، ص 36
[7] . صحيح بخاري، كتاب بدءالخلق، باب: علامات النبوة في الاسلام. احمد بن حنبل نيز در مسند خود اين روايت را ذكر كرده است، با اين تفاوت كه بجاي « بانوي زنان بهشت» آورده: « بانوي زنان اين امت». ابن سعد نيز در طبقات [،ج2، ص 40] حديث را با اين تعبير آورده است: «بانوي زنان اين امت يا بانوي زنان دو عالم ». ابن اثير نيز در اسدالغابة[، ج 5، ص 52] با تعبير : «بانوي زنان دو عالم» و نسائي در خصائص [ ص 34] با عبارت «بانوي زنان اين امت يا بانوي زنان مؤمنين» حديث را نقل كرده اند.
سه شنبه 12 1 1393 17:0

فاطمه زهرا(س) از زبان علماي اهل سنت

علماي اهل سنت درباره شخصيت صديقه كبري حضرت فاطمه زهرا(س) سخنان بسياري از سر تواضع گفته و نوشته اند كه ما در اينجا به برخي از كلمات آنان اشاره مي كنيم:

1- محمد بن عبد الوهاب (1206ق)؛ وي در كتاب خود "مختصر زاد المعاد" مي نويسد: پيامبر (ص) همواره براي فاطمه(س) بر مي خواست و اين بخاطر خوشحالي از ورود او بود.[1]

2- ابن حجر عسقلاني (852ق )؛ وي مي گويد:« و مناقبها كثيرة جداً » [ و فضائل او  به واقع بسيار است.]

3- ذهبي (748ق)؛ از مورخين بزرگ اهل سنت مي نويسد:« و مناقبها غزيرة و كانت صابرة ديّنة خيّرة صيّنة قانعة شاكرةً لله» [ فضيلت هاي فاطمه(س) بسيار است و همانا (ايشان بانويي) صابر، متدين، نيكوكار، عفيف، قانع و شكر گزار خداوند بود]. وي در جايي ديگر مي نويسد:« و قد كان النّبي يحبّها و يكرمها و يسرّ اليها » [پيامبر (ص) او را دوست مي داشت و اكرام و احترام مي نمود و اسرارش را با وي در ميان مي گذاشت.]

4- ابو نعيم اصفهاني: از جمله پرهيزكارترين برگزيدگان و برگزيده ترين پرهيزكاران، فاطمه سلام الله عليها، سيده بتول، پاره ي تن رسول است.

5- ابن اثير: وي مي نويسد: « فاطمه سلام الله عليها به ام ابيها ملقب شده و محبوب ترين افراد نزد رسول خدا بود»

همچنين در جاي ديگز مي گويد: « فاطمه سلام الله عليها محبوب ترين دختران پيامبر و شبيه ترين افراد نسبت به او در خلقت و اخلاق بود...»

6- ابن ابي الحديد

رسول اكرم  صلي الله عليه وآله وسلّم، فاطمه سلام الله عليها را بسيار اكرام مي نمود. پيامبر در محضر خاص و عام بارها و بارها، و در موارد مختلف مي فرمود: «فاطمه سيد و سرور زنان است. او همانند مريم دختر عمران است.» اكرام او نسبت به فاطمه از حد يك دوست داشتن عادي پدر و فرزندي فراتر رفته بود.

7-  ابن ابي الحديد معتزلي از استاد خود، ابوجعفر يحيي بن محمد علوي بصري، نقل مي كند كه مي گفت:

«حرمت فاطمه بزرگتر و منزلتش رفيع تر، صيانتش به خاطر رسول خدا سزاوارتر است. فاطمه پاره تن و جزئي از گوشت و خون اوست؛ نه همچون زن بيگانه كه هيچ نسبتي بين او و شوهرش نيست... چگونه عايشه و ديگران همپايه فاطمه باشند درحالي كه همه مسلمانان، چه آنان كه او را دوست دارند و چه آنان كه او را دوست ندارند اجماع دارند كه فاطمه سرور زنان جهانيان است؟»

8- ابوسالم كمال الدين محمد بن طلحه شافعي-: صاحب كتاب "عقد الفريد" و "مطالب السؤول" نام دختر رسول خدا(ص) را با اين بيان خاطر نشان مي شود:

«همانا او به فضيلت و خلق و خوهايي كه از سوي پيامبر منصوص بود مخصوص شده بود و به خصايصي كه كلام نبوي به آن تصريح كرده بود برتري داده شده بود و با صفات شريفي كه نفسهاي پاك و گرانقدر در تك تك آنها مسابقه داده بودند متمايز شد... و همراه با فرزندانش داخل در آن عده از كساني شد كه خداوند تعالي آنان را با نزول آيات قرآن كريم مخصوص و وجوب اعتقاد به آنها را لازم كرد...»

9- ابن صباغ مالكي صاحب كتاب "الفصول المهمه في معرفة احوال الائمه" در تمجيد از بانوي يكتاي خلقت مي نويسد: «او، فاطمه زهرا، كسي است كه "سبحان الذي اسري" بر او نازل شد و سوّمِ خورشيد(پيامبر) و ماه (علي) و سرور زنان به اجماع اهل راستي و هدايت است.»

10- توفيق ابوعلم متفكر و نويسنده مصري:

وي كتابي نگاشته است با نام "فاطمه زهرا" و با زيبايي هرچه تمام تر قلم فرسايي نموده است. او با اين بيان از صديقه كبري(س) ياد مي كند:

«فاطمه رضي الله عنها، ضرب المثل كمال و جمال بود و در وجودش ذخايري از انسانيت و مردمي، عفت و بزرگواري، پاكي و هوشياري، فطانت و آگاهي كه امكان داشت بانويي به آنها دسترسي يابد، فراهم آمده بود.

اين استاد مصري تعبيرات متنوع و پرباري در وصف بانوي دو عالم به كار ميبرد كه از جمله آنها اين بيان است: «جان نيرومند فاطمه در قالبي كه گنجايش آن را نداشت، جايگزين شده بود.» و باز در جاي ديگر مي نويسد:« فاطمه، رضي الله عنها، صاحب اخلاقي نيكو و ملكاتي شريف و طبيعتي نجيب بود... او احساسي عظيم و فهمي سريع و ذهني تند داشت. مروتي سرشار و مكارمي تحسين انگيز و دستي فياض و كفيّ بسيار بخشنده اش بود. دلي بي پروا و شجاع در سينه اش مي طپيد. با آنكه زير بار هيچ زوري نمي رفت از هرگونه خودپسندي و عجب منزه بود. تكبر و تبختر ديگران را به چيزي نمي گرفت و در برابر هيچ عظمتي سر فرود نمي آورد.

 «او تنها دامان پاكي است كه فرزندان رسول خدا، همه از آنند و تنها زمين طيب و طاهري است كه شجره برومند خاندان گرامي پيامبر، در آن روييده، بلكه او پاكترين مادري است كه حافظه قرون و اعصار به خاطر مي آورد» او يكي از نخستين سازندگانِ تاريخ اسلام است... و در عظمت شأن و رفعت مقام ارجمند او همين بس كه تنها دختر بزرگوار پيامبر، صلي الله عليه و آله سلم، و همسر گرامي امام علي بن ابيطالب، كرم الله وجهه، و مادر حسن و حسين است.

«زهرا، آن شهاب نورافشان آسمان نبوت و اختر فروزان فلك رسالت و بالاخره، زهرا آن والاترين بانوي آفرينش است. اما همه اين تعبيرات جز بخش اندكي از دنياي فضيلت و شرافت او را آينه داري نمي كند و جز مختصري از فضايل و مناقب او را نمايشگر نيست، چرا كه زهرا دخت رسالت و پرورده دامان وحي است.». همين نويسنده در ادامه مي نويسد: «زهرا جايگاهي والاتر از آن دارد كه تعبيرات، عظمت او را بازگويند و جمله ها نمايشگر قدر و مرتبتش گردند.»

11-  عبدالفتاح عبدالمقصود نويسنده معروف اهل سنت و مصري:

وي پشتيباني و جانبداري فاطمه زهرا(س) از اميرالمؤمنين را يادآور ميشود و مي نويسد:

« فاطمه... بر خود لازم ميدانست كه به پا خيزد، دعوت كند، و تا مي تواند بكوشد. او دوش به دوش شوهر مظلومش ايستاد و با زبان كه تنها وسيله دفاعش بود او را ياري مي كرد. با اين عمل، خديجه كبري را در خاطره ها زنده كرد؛ گويا چهره همان مادر است كه نمايان و زنده شده است.»

 منابع

 [1] . مختصر زاد المعاد، ج1،ص296.

دسته ها :
دوشنبه 11 1 1393 9:0
تسبيحات فاطمه هديه پيامبر (ص)

1- بخارى[1] از على عليه السلام نقل مى كند: فاطمه عليهاالسلام از جراحات ناشى از آسيا كردن شكايت كرد، (پس چون دانست) اسيرى نزد رسول خدا آورده اند، بسوى رسول خدا روانه شد وقتي او را نيافت، عايشه را ديد و جريان را به او گفت. هنگامي كه رسول اكرم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) آمد، عايشه خبر آمدن فاطمه (عليهاالسلام) را داد. پس رسول خدا نزد ما آمد .... و فرمود: نمى خواهيد چيزى بهتر از آنچه خواسته بوديد، يادتان دهم؟ هنگام خوابيدن 34 بار تكبير و 33 بار تسبيح و 33 بار حمد خدا را بگوئيد و اين براى شما از خادم بهتر است.
2- ابى داود [2] از ابى الورد بن ثمامة نقل مى كند كه على (عليه السلام) به ابن اَعبُد فرمود:
آيا برايت از خودم و فاطمه سخن نگويم؟ (پس فرمود:) فاطمه نزد رسول خدا محبوبترين فرد خانواده بود. او نزد من بود كه كثرت آسيا كردن بر دستهايش نشانه گذارده بود و از بس با مشك آب حمل كرد، جاى آن بر بدنش ماند، آنقدر خانه را جاروب كرد كه لباسش غبارآلود شده بود و آنقدر آتش اجاق را روشن كرد كه لباسش سياه شده بود، از كار كردن در خانه به او آسيب رسيده بود. (روزى) شنيدم غلامى نزد رسول خدا آورده اند. به او گفتم: خوب است نزد پدرت بروى و از او غلامى بخواهى كه تو را (در كارهاى خانه) كفايت كند. فاطمه نزد پدرش رفت، پدر را در حال سخن گفتن ديد، پس حيا كرد و (بدون آنكه درخواست خود را بيان كند) بازگشت. فرداى آن روز رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) نزدمان آمد ... و فرمود: ديروز درخواستت از آل محمد چه بود؟ فاطمه سكوت كرد.
دوباره فرمود، و جواب، باز هم سكوت بود.
گفتم: به خدا سوگند به شما خواهم گفت، اى رسول خدا! او از بس در خانه آسياب كرده، اثر آن بر دستانش مانده است، از بس با مشك، آب حمل كرده، اثرش بر بدنش مانده است، آنقدر خانه را جاروب كرده كه لباسش غبارآلود شده و آنقدر آتش اجاق را روشن ساخته كه لباس هايش سياه شده است، با خبر شديم كه غلام يا خادمى نزد شما آورده اند، به او گفتم: از پدرت خادمى بخواه.
ابوداود مى نويسد: رسول خدا در جواب، همان مضمونى را كه حاكم نقل كرده، بيان فرموند.
مراد ابو داود از نقل حاكم، همان حديثى است كه كمى قبل، از بخارى و مسلم نقل كرديم كه رسول خدا فرمود: «نمى خواهيد چيزى بهتر از آنچه خواسته بوديد يادتان دهم؟ هنگام خوابيدن 34 بار تكبير و 33 بار تسبيح و 33 بار حمد خدا را بگوئيد و اين براى شما از خادم بهتر است...». اين حديث را ابونعيم نيز در حلية الاولياء[3] با اختصار آورده است.
 
 منابع
[1] . صحيح بخارى، كتاب بدءالخلق، باب: مناقب على بن ابيطالب (عليه السلام) و، كتاب الخمس، باب: الدليل على ان الخمس لنوائب رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) و صحيح مسلم، كتاب الذكر والدعاء، باب: التسبيح اول النهار و عندالنوم . و صحيح ابى داود، ج 33، باب: التسبيح عندالنوم
[2] . صحيح ابى داود، ج 33، باب: التسبيح عندالنوم
[3] . حلية الاولياء، ج 2، ص 41.
يکشنبه 10 1 1393 19:30
فرزندان فاطمه، فرزندان پيامبر(ص)

1-  حاكم، در مستدرك،[1] به نقل از جابر مى نويسد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: تمام فرزندان هر مادرى به پدرانشان منسوب مى شوند جز دو فرزند فاطمه، كه من ولى آن دو و پدراشان مي باشم.
حاكم، نوشته است كه: سند حديث صحيح مى باشد.
2-  خطيب بغدادى،[2] با دو سند از فاطمه دخت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم نقل مى كند كه: رسول خدا فرمود: هر يك از فرزندان آدم به پدر خويش منسوب مى شود مگر فرزندان فاطمه، كه همانا من پدر و خويش پدريشان هستم.
3-  متقى در كنزالعمال [3]سه حديث نقل مى كند: حديث اول؛ رسول خدا فرمود: هر دختر زاده اي به پدرش منسوب مي شود مگر فرزندان فاطمه كه همانا منم ولى آنها و خويش پدريشان.
اين حديث را به نقل از طبرانى از فاطمه ى زهرا عليهاالسلام روايت مى كند.
حديث دوم؛ پيامبر فرمود: فرزندان هر مادرى منسوب به خويشان پدرى خود هستند، مگر فرزندان فاطمه، كه همانا منم ولى ايشان و منم خويش پدريشان.
حديث سوم؛ رسول خدا مي فرمايد: فرزندان هر زنى را خويشاوندانى باشد از طرف پدر، مگر فرزندان فاطمه، كه همانا من پدر ايشان و خويش پدريشان هستم.
وي اين حديث را به نقل از طبرانى از عمر روايت كرده است.
4- همچنين وي در كنزالعمال [4]چنين آورده است: هر فرزندي به پدرش منسوب مي شود مگر فرزندان فاطمه، كه من ولى ايشان و پدرشان هستم، آنها از گِل من سرشته شده اند، واى بر كسانى كه فضل ايشان را تكذيب كنند، دوستدار ايشان را خداوند دوست دارد و دشمن آنها را خداوند، دشمن دارد.
او مى نويسد ابن عساكر به نقل از جابر- (از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم) اين حديث را نقل كرده است.
5-  هيثمى [5]به نقل از طبرانى و ابويعلى، از فاطمه عليهاالسلام روايت مى كند كه: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: فرزندان هر مادرى به خويشان پدريشان منسوبند مگر فرزندان فاطمه، كه همانا من ولىّ ايشان و خويش پدريشان هستم.
6- ابو نعيم [6]به نقل از احمد، در مناقب، از عمر روايت مى كند كه: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: فرزند هر پدرى به خويشان پدري اش منسوب است مگر فرزندان فاطمه، كه همانا من پدرشان و خويش پدريشان هستم.
    
منابع
[1] . [ مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 164. ]
[2] . [تا ريخ بغداد، ج 11، ص 285. ]
[3] . كنزالعمال، ج 6، ص 220. ]
[4] . [ كنزالعمال، ج 6، ص 216. ]
[5] . [ مجمع الزوائد، ج 9، ص 172. ]
[6] .[ ذخائرالعقبى، ص 121. ]

شنبه 9 1 1393 11:0
برتري صديقه كبري بر مريم
فضيلت فاطمه زهرا(س) نسبت به ديگر زنان در روايات مختلفي وارد شده است. اما در برخي از روايات افضليت حضرت فاطمه(س) تحت الشعاع افضليت حضرت مريم قرار گرفته است.
بايد گفت اولاً: مبناي پذيرش اين دسته از روايات ظاهراً توجه به آياتي است كه برگزيدگي حضرت مريم بر زنان عالم را مورد تأكيد قرار مي‌دهد؛ مثل آيه 42 آل عمران، با اين تصور كه مراد از «عالمين» در آيه ياد شده مطلق قرون و اعصار باشد. غافل از آن كه مراد از كلمه «عالمين» در قرآن كه در موارد ديگر از جمله درباره بني اسرائيل نيز به كار رفته است ( مثل: بقره، آيات47 و 122) همان عصر و زمان حضرت مريم است نه زمان‌هاي ديگر.
 ثانياً: اين موضوع در روايات ديگري كه درباره افضليت حضرت فاطمه بر همة زنان وارد شده، مورد تصريح قرار گرفته است. از جمله عمران بن حصين نقل مي‌كند كه روزي فاطمة زهرا(س) بيمار بود. به اتفاق رسول خدا(ص) از آن بانو عيادت كردم. رسول خدا(ص) در ضمن صحبت فرمود: «... يا بنية اما ترضين ان تكوني سيدة نساء العالمين» [آيا خشنود نيستي كه سرور زنان عالم با شي؟] حضرت فاطمه(س) عرض كرد: اي پدر؛ كاش چنين باشد، اما مريم دختر عمران چه مي شود؟ پيامبر(ص) فرمود: «دخترم او سرور زنان عصر خود بود و تو سرور زنان عالم خود هستي...»[1].
مضافاً بر اينكه در بسياري از روايات ديگر كه در منابع معتبر حديثي نقل شده، حضرت فاطمه(س) را به عنوان برترين بانوي دو عالم معرفي نموده است بدون آنكه حضرت مريم(س) را استثناء كند مانند اين روايت كه پيامبر (ص) به فاطمه (س) فرمود: « يا فاطمه ألا ترضين ان تكوني سيدة نساء العالمين ...» [ اي فاطمه آيا راضي نيستي كه برترين بانوي زنان جهان ... باشي...[2].
يا در رواياتي پيامبر اكرم (ص) فاطمه (س) را بدون استثناء سرور زنان اهل بهشت مي نامد با اينكه مي دانيم يكي از اهل بهشت مريم دختر عمران است[3].
از طرفي در مقابل اين دسته از روايات روايتي وجود دارد كه به خصوص فاطمه(س) را برتر از مريم معرفي مي كند مانند اين روايت كه رسول خدا (ص) فرمود: چهار زن بانوان روزگار خود هستند: مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم، خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد(ص) و برترين ايشان در عالم فاطمه است.
نيز در برخي از روايات حضرت فاطمه سرور زنان اين امت و سرور زنان مؤمنين وصف شده است.
 از اين رو برخي از بزرگان اهل سنت در افضليت مريم بر فاطمه عليها السلام تشكيك كرده اند و برتر بودن فاطمه را صحيح تر دانسته اند؛ از جمله:
مظهري در تفسير[4] خود مي نويسد: اين احاديث[5] دلالت دارد بر اينكه فاطمه(س) افضل از مريم است، زيرا عبارت "نساء اهل الجنة" (زنان اهل بهشت) عبارت عامي است كه قابل تخصيص به يك زمان خاصي نيست، بر خلاف قول خداوند متعال كه خطاب به مريم فرمود:" اصطفاك علي نساء العالمين" ( خدا تو را از بين زنان عالم برگزيد)؛ چرا كه احتمال دارد مراد از " عالمين" زنان عصر خود مريم (س) باشد. البته ابويعلي و ابن حبّان و حاكم و طبراني از ابو سعيد خدري روايت كرده اند كه: پيغمبر(ص) فرمود: فاطمه سرور زنان اهل بهشت است مگر مريم. و همچنين ترمذي از ام سلمه از فاطمه روايت كرده است كه فرمود: پيامبر به من خبر داد كه من سرور زنان اهل بهشتم به جز مريم دختر عمران.
اين دو حديث دلالت دارند بر اينكه مريم مقامش پايين تر از فاطمه نيست، اما دلالت ندارند كه مريم از فاطمه برتر باشد. و آنچه كه در صحيحين و مسند احمد و سنن ترمذي و مستدرك حاكم نقل شده كه " فاطمه پاره ي تن رسول خداست" دلالت مي كند كه فاطمه از همه زنان و مردان برتر است؛‌چنانچه مالك مي گويد: لا نعدل ببضعة رسول الله احداً[ هيچكس را همتاي پاره ي تن رسول خدا نمي دانيم.]...
 
 منابع
[1] . ابن شاهين: فضائل فاطمة؛ ص64؛ ابن المغازلي: المناقب؛ ص474.
[2] . حاكم نيشابوري، المستدرك، ج 3، ص 366.
[3] . حاكم نيشابوري، المستدرك، ج3، ص 363.
[4] . التفسير المظهري، ج 2قسم 1، ص: 48
[5] . احاديثي كه دلالت دارد فاطمه(س) سرور زنان اهل بهشت يا امت اسلام يا مؤمنين است.
جمعه 8 1 1393 15:30

نتيجه دوستي فاطمه(س)

در اين باره روايت بساري از علماي اهل سنت در كتب مختلف نقل شده كه به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم: «أخذ رسول الله صلى اللَّه عليه و آله و سلم بيد الحسن والحسين، فقال: من أحبنى و أحب هذين و أباهما و أمهما كان معى فى درجتى يوم ‏القيامة».[1] [رسول خدا دست حسنين را گرفت و فرمود: هركس مرا، و اين دو فرزند مرا، و پدر و مادر اين دو را دوست بدارد، روز قيامت با من هم‏درجه خواهد بود].

و باز پيامبر خدا در جاي ديگر مي فرمايد:« دوستدار ايشان (علي و فاطمه و حسنين) را خداوند دوست دارد و دشمن آنها را خداوند، دشمن دارد»[2].

و نيز جناب سلمان از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم نقل مى‏كند كه حضرت فرمود: «يا سلمان من أحبّ فاطمه بنتى فهو فى الجنه معى، و من أبغضها فهو فى النار...».[3]. [يعنى اى سلمان هركس دخترم فاطمه را دوست بدارد در بهشت با من خواهد بود و هركس بغض و دشمنى فاطمه را در دل داشته باشد در آتش جاى خواهد گرفت؛ اي سلمان دوستي فاطمه در صد موضع فايده خواهد داشت كه آسانترين آن مواضع: مرگ، قبر، ميزان، محشر، پل صراط و جايگاه حسابرسي است. هر كس كه دخترم از او راضي باشد من از او راضي هستم و هر كس كه فاطمه از او خشمگين باشد، من از او خشمگينم و هركس كه من از او خشمگين باشم خدا از او خشمگين است. اي سلمان! واي به حال كسي كه به او و شوهرش امير المؤمنين ستم نمايد و واي بر كسي كه بر ذريه و شيعيان او ستم كند].

و نيز از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت است كه: «إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطـــَمَ ابْنَتِي فاطِمَـــة وَوُلدَهـــا وَمَنْ أَحَبًّهُمْ مِنَ النّارِ»[4]. [ خداوند دخترم فاطمه و فرزندانش و هركس كه آنان را دوست داشته باشد را از آتش جهنم جدا ساخته است...]

 منابع

[1] . مسند احمد حنبل ج 1/ 77 ،سنن ترمذى- كتاب المناقب، باب 21- ج 5/ 641، 642/ ح 3733، معجم صغير طبرانى ص 399/ ح 961، معجم كبير طبرانى ج 3/ 50/ ح 2654، تاريخ بغداد ج 13/ 287، 288، الرياض النضره ج 3/ 189، ذخائرالعقبى ص 23، 91، نظم دررالسمطين ص 210، تاريخ مدينه دمشق (ط دارالفكر) ج 13/ 196، فرائدالسمطين ج 2/ 25، 26/ ح 366، مختصر تاريخ دمشق ج 7/ 11، تهذيب الكمال ج 29/ 359، 360، اسدالغابه ج 4/ 29، سير اعلام النبلاء ج 12/ 135، تاريخ الاسلام ذهبى- حوادث و وفيات 241 الى 250- ص 508، اسنى المطالب ص 121، 122، تهذيب التهذيب ج 10/ 430، الصواعق المحرقه ص 213، 264، 284، نزهةالمجالس 2/ 232، كنزالعمال ج 12/ 97/ ح 34161، 103/ ح 34196، ج 13/ 639/ ح 37613، منتخب كنزالعمال ج 5/ 92.

[2] . كنزالعمال، ج 6، ص 216

[3] . فرائدالسمطين ج 2/ 67/ ح 391

[4] . كنز العمال ج6 ص219

پنج شنبه 7 1 1393 9:30
فاطمه (س) وسيله پذيرش توبه آدم (ع)
 ابن عباس روايت كرده است: از پيامبر اكرم (ص) در مورد كلماتي كه آدم از جانب خداوند آن را دريافت كرد تا اين كه خداوند توبه او را بپذيرد سؤال كردم؛ پس پيامبر (ص) فرمود: «سئل بحقّ محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين.» [از خداوند به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين درخواست آمرزش نمود.][1]
 
منابع
[1] . مناوي، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص 11.
چهارشنبه 6 1 1393 17:30

كثرت مصائب فاطمه بعد از پيامبر(ص)

روايات متعددي در كتب اهل سنت وجود دارد كه نشان مي دهد حضرت صديقه كبري(س) بعد از پيامبر(ص) دچار مصيبت و غم و اندوه شد؛ در اينجا ما به اختصار به برخي از اين روايات اشاره مي كنيم:

 پيامبر اكرم(ص) به فاطمه(س) فرمود: دختركم، مصيبت هيچ يك از زنان مؤمن با مصيبت تو برابرى نمى كند، صبر تو نيز نبايد كمتر از صبر هيچ زنى باشد.

همچنين عبد الله بن حارث روايت كرده كه: «مكثت بعد أبيها ستة أشهر، وهي تذوب، وما ضحكت بعده أبدا!!» [ فاطمه پس از پدرش شش ماه زنده بود در حاليكه از غصه آب مي شد و هرگز بعد از رحلت پدر خندان نشد.]

ابونعيم،[1] از امام باقر (عليه السلام) نقل مى كند كه:

فاطمه هرگز پس از فوت رسول خدا، خندان ديده نشد مگر يك روز آن هم لبخندى كوتاه. او پس از رسول اكرم (ص) بيش از شش ماه زنده نماند.

ابن سعد،[2] اين روايت را چنين نقل مى كند:

فاطمه عليهاالسلام پس از رسول اكرم (ص) هرگز خندان ديده نشد. فقط گاهى تبسمى مى نمود.

 همچنين عسقلانى[3] به نقل از طبرى، از عايشه روايت مى كند كه: رسول خدا (ص) به فاطمه عليهاالسلام فرمود:

جبرئيل به من خبر داد، هيچ زن مسلمانى بيش از تو مصيبت نخواهد ديد، پس مبادا صبرت كمتر از آنان باشد.

سبط بن جوزي از علي عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: زماني كه رسول خدا به خاك سپرده شد، فاطمه بر سر قبر آن حضرت آمد و مشتي خاك از آن بر گرفت و از جمله چنين فرمود:

.... صُبّت عَليّ مصائبٌ لو أنَّها         صُبَّت عَلَي الأيام عُدن لياليا [4]

[ مصيبت هايي بر من وارد شد كه اگر بر روز روشن وارد مي شد، آن را به شب بر مي گرداند].

توفيق ابو علم نويسنده مصري مي گويد:

در روايتي آمده است كه: علي عليه السلام براي فاطمه زهرا سلام الله عليها خانه اي در بقيع ساخت كه بيت الأحزان ناميده مي شد. آن خانه تا زمان ما باقي مانده كه جايگاهي است معروف به مسجد فاطمه در جهت قُبّه حرم حسن و عباس و ابن جبير به همين مطلب اشاره كرده مي گويد: پشت سر قبّه عباسيه خانه حضرت فاطمه دختر رسول خدا (ص) كه معروف به «بيت الحَزن» مي باشد گفته مي شود اين همان خانه اي است كه حضرت بس از وفات پدرش در آنجا سكونت داشته و ماتم سراي او بود و پيوسته در حال غم و اندوه بسر مي بُرد.[5]

 نيز ابن ابي الحديد مي گويد: « بسياري از مردم نوحه سرايي و آه و ناله حضرت زهرا عليها السلام را بعد از رحلت پدر بزرگوارش نقل كرده اند. سپس وي مي نويسد: « شيعه روايت مي كند كه گروهي از صحابه از گريه هاي طولاني او ناراحت شده از او خواستند از همسايگي مسجد به اطراف مدينه برود ....»[6]

 منابع

[1] . حليةالاولياء، ج 2، ص 43.

[2] . طبقات ابن سعد، ج 2، ص 40

[3] . فتح البارى، ج 9، ص 201

[4] . مناوي، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل ص 14.

[5] . توفيق ابو علم، اهل البيت ص 167.

[6] . شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 43.

چهارشنبه 6 1 1393 11:0
وجه نامگذاري فاطمه (س)
 برخي از رواياتي كه در اين باره نقل شده است، از اين قرار است:
1ـ مناوي از علماي بزرگ اهل سنت وجه نامگذاري حضرت زهرا (س) به "فاطمه" را الهامي از جانب خدا ميداند، و روايتي از ديلمي و حاكم نيشابوري نقل كرده كه علي (ع) علت ناميده شدن آن حضرت به "فاطمه" را بيان ميكند:
عن عليّ انه عليه السلام قال:« انما سمّيت فاطمة لأن الله فطمها و حجبها عن النار». [همانا او را فاطمه نام نهادند؛ زيرا خداوند او را از آتش جهنم جدا و دور ساخته است]
سپس مناوي در ادامه مي نويسد: ماده "فطم" به معناي قطع شدن و بريده شدن از چيزي است، چنانچه مي گويند َفطَم الصَبيّ؛ زماني كه كودك از شير گرفته شود.
2ـ محب الدين طبري مي نويسد: علي (ع) گفت: پيامبر گرامي (ص) به فاطمه (س) فرمود: اي فاطمه! هيچ مي داني چرا «فاطمه» ناميده شدي؟ علي (ع) عرض كرد: اي رسول خدا! چرا فاطمه ناميده شد؟ پيامبر (ص) فرمود: خداوند عزّوجلّ در روز قيامت او و فرزندانش را از آتش دور نگه داشته است. همچنين وي مي نويسد: اين روايت را امام علي بن موسي الرضا (ع) در مسند خود به اين صورت نقل كرده است كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداوند فاطمه و فرزندانش و كساني را كه دوستدار آنان هستند، از آتش دور نگه داشته و از اين روست كه او «فاطمه» ناميده شد[1].
3ـ متّقي هندي در كنز العمال مي نويسد: فاطمه (س) را «فاطمه» ناميدند، چرا كه خداوند او و دوستدارانش را از آتش جدا نموده است. سپس مي گويد: اين روايت را ديلمي به نقل از ابوهريره از رسول خدا (ص) نقل كرده است[2].
4ـ از ابن عباس از رسول خدا (ص) روايت شده كه حضرت فرمود: خداوند فاطمه را به اين نام ناميد، زيرا او و دوستانش را از آتش دوزخ جدا نموده است[3].
6- پيامبر خدا(ص) مي فرمايد: إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطـَمَ ابْنَتِي فاطِمــة وَوُلدَهـا وَمَنْ أَحَبًّهُمْ مِنَ النّارِ فَلِذلِكَ سُمّيَتْ فاطِمَة[4]. [ خداوند دخترم فاطمه و فرزندانش و هركس كه آنان را دوست داشته باشد را از آتش جهنم جدا ساخته است و براي همين نام او "فاطمه" است.]
منابع
[1] . ذخائر العقبي، ص 26.
[2] . كنز العمال، ج 6، ص 219.
[3] . تاريخ بغداد، ج 12، ص 331.
[4] . كنز العمال ج6 ص219.
سه شنبه 5 1 1393 14:0
X