معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501424
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

چهل حديث مجتبوي (عليه السلام)

1 قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَيْهِ السَّلام :

يَا ابْنَ آدْم! عَفِّ عَنِ مَحارِمِ اللّهِ تَكُنْ عابِداً، وَ ارْضِ بِما قَسَّمَ اللّهُ سُبْحانَهُ لَكَ تَكُنْ غَنِيّاً، وَ أحْسِنْ جَوارَ مَنْ جاوَرَكَ تَكُنْ مُسْلِماً، وَ صاحِبِ النّاسَ بِمِثْلِ ما تُحبُّ أنْ يُصاحِبُوكَ بِهِ تَكُنْ عَدْلاً.([1])

امام حسن مجتبي (عليه السلام) فرمود: اى فرزند آدم! نسبت به محرّمات الهى عفيف و پاكدامن باش تا عابد و بنده خدا باشى. راضى باش بر آنچه كه خداوند سبحان برايت تقسيم و مقدّر نموده است، تا هميشه غنى و بى نياز باشى. نسبت به همسايگان، دوستان و همنشينان خود نيكى و احسان نما تا مسلمان محسوب شوى. با افراد (مختلف) آنچنان بر خورد كن كه انتظار دارى ديگران همانگونه با تو بر خورد نمايند.

2 قالَ(عليه السلام): وَ نَحْنُ رَيْحانَتا رَسُولِ اللّهِ، وَ سَيِّدا شَبابِ أهْلِ الْجَنّهِ، فَلَعَنَ اللّهُ مَنْ يَتَقَدَّمُ، اَوْ يُقَدِّمُ عَلَيْنا اَحَداً.([2])

امام حسن مجتبي (عليه السلام) به دنباله وصيّتش در حضور جمعى از أصحاب فرمود: و ما دو نفر يعنى حضرت و برادرش امام حسين (عليهما السلام) ريحانه رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) و دو سرور جوانان اهل بهشت هستيم، پس خدا لعنت كند كسى را كه بر ما پيشقدم شود يا ديگرى را بر ما مقدّم دارد.

3 قالَ(عليه السلام): وَ إنّ حُبَّنا لَيُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنى آدَم، كَما يُساقِطُ الرّيحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.([3])

فرمود: همانا محبّت و دوستى با ما (اهل بيت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) سبب ريزش گناهان از نامه اعمال مى شود، همان طورى كه وزش باد، برگ درختان را مى ريزد.

4 قالَ(عليه السلام): لَقَدْ فارَقَكُمْ رَجُلٌ بِالاْمْسِ لَمْ يَسبِقْهُ الاْوَّلُونَ، وَ لا يُدْرِكُهُ أَلاْخِرُونَ.([4])

پس از شهادت پدرش اميرالمؤمنين علىّ (عليه السلام)، در جمع اصحاب فرمود: شخصى از ميان شماها رفت كه در گذشته مانند او نيامده است، و كسى در آينده نمى تواند هم تراز او قرار گيرد.

از حضرت پيرامون بُخل سؤال شد؟ در جواب فرمود: معناى آن چنين است كه انسان آنچه را به ديگرى كمك و انفاق كند فكر نمايد كه از دست داده و تلف شده است و آنچه را ذخيره كرده و نگه داشته است خيال كند برايش باقى مى ماند و موجب شخصيّت و شرافت او خواهد بود.

5 قالَ(عليه السلام): مَنْ قَرَءَ الْقُرْآنَ كانَتْ لَهُ دَعْوَهٌ مُجابَهٌ، إمّا مُعَجَّلهٌ وَإمّا مُؤجَلَّهٌ.([5])

فرمود: كسى كه قرآن را با دقّت قرائت نمايد، در پايان آن اگر مصلحت باشد دعايش سريع مستجاب خواهد شد و اگر مصلحت نباشد در آينده مستجاب مى گردد.

6 قالَ(عليه السلام): إنّ هذَا الْقُرْآنَ فيهِ مَصابيحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُورِ.([6])

فرمود: همانا در اين قرآن چراغ هاى هدايت به سوى نور و سعادت موجود است و اين قرآن شفاى دل ها و سينه ها است.

7 قالَ(عليه السلام): مَنَ صَلّى، فَجَلَسَ فى مُصَلاّه إلى طُلُوعِ الشّمسِ كانَ لَهُ سَتْراً مِنَ النّارِ.([7])

فرمود: هر كه نماز صبح را به خواند و در جايگاه خود بنشيند تا خورشيد طلوع كند، برايش پوششى از آتش خواهد بود.

8 قالَ(عليه السلام):إنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْماراً لِخَلْقِهِ، فَيَسْتَبِقُونَ فيهِ بِطاعَتِهِ إِلى مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.([8])

فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را براى بندگان خود ميدان مسابقه قرار داد. پس عدّه اى در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودى الهى از يكديگر سبقت خواهند گرفت و گروهى از روى بى توجّهى و سهل انگارى خسارت و ضرر مى نمايند.

9 قالَ (عليه السلام): مَنْ أدامَ الاْخْتِلافَ إلَى الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدى ثَمان: آيَهً مُحْكَمَهً، أَخاً مُسْتَفاداً، وَعِلْماً مُسْتَطْرَفاً، وَرَحْمَهً مُنْتَظِرَهً، وَكَلِمَهً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدى، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدى، وَتَرْكَ الذُّنُوبِ حَياءً اَوْ خَشْيَهً.([9])

فرمود: هركس جايگاه عبادات خود را در مسجد قرار دهد يكى از هشت فايده شاملش مى گردد: برهان ونشانه اى براى معرفت ، دوست و برادرى سودمند، دانش واطلاعاتى جامع، رحمت و محبّت عمومى، سخن و مطلبى كه او را هدايت گر باشد، توفيق إجبارى در ترك گناه به جهت شرم از مردم و يا به جهت ترس از عقاب.

10 قالَ (عليه السلام): مَنْ أكْثَرَ مُجالِسَه الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّيادَهِ فى نَفْسِهِ، وَكانَتْ لَهُ وَلايَهٌ لِما يَعْلَمُ، وَ إفادَهٌ لِما تَعَلَّمَ.([10])

فرمود: هر كه با علماء بسيار مجالست نمايد، سخنش و بيانش در بيان حقايق آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و انديشه اش باز و توسعه مى يابد و بر معلوماتش افزوده مى گردد و به سادگى مى تواند ديگران را هدايت نمايد.

11 قالَ(عليه السلام): تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطيعُوا حِفْظَهُ فَاكْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فى بُيُوتِكُمْ.([11])

فرمود: علم و دانش را از هر طريقى فرا گيريد، و چنانچه نتوانستيد آنرا در حافظه خود نگه داريد، ثبت كنيد و بنويسيد و در منازل خود در جاى مطمئن قرار دهيد.

12 قالَ(عليه السلام): مَنْ عَرَفَ اللّهَ أحَبَّهُ، وَ مَنْ عَرَفَ الدُّنْيا زَهِدَ فيها.([12])

فرمود: هركس خدا را بشناسد، (در عمل و گفتار) او را دوست دارد و كسى كه دنيا را بشناسد آن را رها خواهد كرد.

13 قالَ(عليه السلام): هَلاكُ الْمَرْءِ فى ثَلاث: اَلْكِبْرُ، وَالْحِرْصُ، وَالْحَسَدُ; فَالْكِبْرُ هَلاكُ الدّينِ،، وَبِهِ لُعِنَ إبْليسُ. وَالْحِرْصُ عَدُوّ النَّفْسِ، وَبِهِ خَرَجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّهِ. وَالْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ، وَمِنْهُ قَتَلَ قابيلُ هابيلَ.([13])

فرمود: هلاكت و نابودى دين و ايمان هر شخص در سه چيز است: تكبّر، حرص، حسد. تكبّر سبب نابودى دين و ايمان شخص مى باشد و به وسيله تكبّر شيطان با آن همه عبادت ملعون گرديد. حرص و طمع دشمن شخصيّت انسان است، همان طورى كه حضرت آدم (عليه السلام) به وسيله آن از بهشت خارج شد. حسد سبب همه خلاف ها و زشتى ها است و به همان جهت قابيل برادر خود هابيل را به قتل رساند.

14 قالَ(عليه السلام): بَيْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَيْتَ بَعَيْنِكَ فَهُوَ الْحَقُّ وَقَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَيْكَ باطِلاً كَثيراً.([14])

فرمود: بين حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه كه را با چشم خود ببينى حقّ است; و آنچه را شنيدى يا آن كه برايت نقل كنند چه بسا باطل باشد.

15 قالَ(عليه السلام): ألْعارُ أهْوَنُ مِنَ النّارِ.([15])

فرمود: سرزنش و ننگ شمردن مردم انسان را، آسان تر است از معصيت و گناهى كه موجب آتش جهنّم شود.

16 قالَ(عليه السلام): إذا لَقى أحَدُكُمْ أخاهُ فَلْيُقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ.([16])

فرمود: وقتى انسان برادر مؤمن و دوست خود را ملاقات نمود، بايد پيشانى و سجده گاه او را ببوسد.

17 قالَ(عليه السلام): إنَّ اللّهَ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً، وَلَيْسَ بِتارِكِكُمْ سُدًى، كَتَبَ آجالَكُمْ، وَقَسَّمَ بَيْنَكُمْ مَعائِشَكُمْ، لِيَعْرِفَ كُلُّ ذى لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ، وأنَّ ماقَدَرَ لَهُ أصابَهُ، وَما صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ يُصيبَهُ.([17]) وَ قالَ: مَنْ عَبَدَ اللّهَ، عبَّدَ اللّهُ لَهُ كُلَّ شَىْء.([18])

فرمود: خداوند شما انسان ها را بيهوده و بدون غرض نيافريده و شما را آزاد، رها نكرده است. لحظات آخر عمر هر يك معيّن و ثبت مى باشد، نيازمندى ها و روزى هركس سهميّه بندى و تقسيم شده است تا آن كه موقعيّت و منزلت شعور و درك اشخاص شناخته گردد. و نيز فرمود: هر كسى كه خداوند را عبادت و اطاعت كند، خداى متعال همه چيزها را مطيع او گرداند.

18 قالَ(عليه السلام) لِبَعْضِ وُلْدِهِ: يا بُنَيَّ! لا تُواخِ أحَداً حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَإذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخِبْرَهَ، وَ رَضيتَ الْعِشْرَهَ، فَآخِهِ عَلى إقالَهِ الْعَثْرَهِ، وَ الْمُواساهِ فىِ الْعُسْرَهِ.([19])

به بعضى از فرزندانش فرمود: اى پسرم! با كسى دوستى و برادرى بر قرار نكن مگر آن كه او را از هر جهت بشناسى و مورد اطمينان باشد، پس هنگامى كه چنين فردى را يافتى در همه امور با او باش.

19 سُئِلَ(عليه السلام): عَنِ الْبُخْلِ؟ فَقالَ: هُوَ أنْ يَرىَ الرَّجُلُ ما أنْفَقَهُ تَلَفاً، وَما أمْسَكَهُ شَرَفاً.([20])

از حضرت پيرامون بُخل سؤال شد؟ در جواب فرمود: معناى آن چنين است كه انسان آنچه را به ديگرى كمك و انفاق كند فكر نمايد كه از دست داده و تلف شده است و آنچه را ذخيره كرده و نگه داشته است خيال كند برايش باقى مى ماند و موجب شخصيّت و شرافت او خواهد بود.

20 قالَ(عليه السلام): تَرْكُ الزِّنا، وَكَنْسُ الْفِناء، وَغَسْلُ الاْناء مَجْلَبَهٌ لِلْغِناء:([21])

فرمود: انجام ندادن زنا، جاروب و نظافت كردن راهرو و درب منزل، و شستن ظروف سبب رفاه و بى نيازى مى گردد.

21 قالَ(عليه السلام):السِّياسَهُ أنْ تَرْعى حُقُوقَ اللّهِ، وَحُقُوقَ الاْحْياءِ، وَحُقُوقَ الاْمْواتِ.([22])

فرمود: مفهوم و معناى سياست آن است كه حقوق خداوند و حقوق موجودات زنده و حقوق مردگان را رعايت كنى.

22 قالَ(عليه السلام): ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إلاّ هُدُوا إلى رُشْدِهِمْ.([23])

فرمود: هيچ گروهى در كارهاى اجتماعى، سياسى، اقتصادى، فرهنگى و ... با يكديگر مشورت نكرده اند مگر آن كه به رشد فكرى و عملى و... رسيده اند.

23 قالَ(عليه السلام): اَلْخَيْرُ الَذّى لا شَرَّفيهِ: ألشُّكْرُ مَعَ النِّعْمَهِ، وَالصّبْرُ عَلَى النّازِلَهِ.([24])

فرمود: آن خوبى كه شرّ و آفتى در آن نباشد شكر در مقابل نعمت ها و صبر و شكيبائى در برابر سختى ها است.

24 قالَ(عليه السلام): يَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى يَدَيْكَ لِما بَيْنَ يَدَيْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ يَتَمَتَّعُ.([25])

فرمود: اى فرزند آدم از موقعى كه به دنيا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آينده ات (قبر و قيامت) ذخيره نما، همانا كه مؤمن در حال تهيّه زاد و توشه مى باشد; وليكن كافر در فكر لذّت و آسايش است.

25 قالَ(عليه السلام): إنَّ مَنْ خَوَفَّكَ حَتّى تَبْلُغَ الاْمْنَ، خَيْرٌ مِمَّنْ يُؤْمِنْكَ حَتّى تَلْتَقِى الْخَوْفَ.([26])

فرمود: همانا كسى تو را در برابر عيب ها و كم بودها هشدار دهد تا آگاه و بيدار شوى، بهتر است از آن كسى كه فقط تو را تعريف و تمجيد كند تا بر عيب هايت افزوده گردد.

26 قالَ(عليه السلام): القَريبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّهُ وَإنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالْبَعيدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَوَدَّهُ وَإنْ قَرُبُ نَسَبُهُ.([27])

فرمود : بهترين دوست نزديك به انسان، آن كسى است كه در تمام حالات دلسوز و با محبّت باشد گرچه خويشاوندى نزديكى هم نداشته باشد. و بيگانه ترين افراد كسى است كه از محبّت و دلسوزى بيگانه باشد گرچه از نزديك ترين خويشاوندان باشد.

27 وَسُئِلَ عَنِ الْمُرُوَّهِ؟ فَقالَ(عليه السلام): شُحُّ الرَّجُلِ عَلى دينِهِ، وَإصْلاحُهُ مالَهُ، وَقِيامُهُ بِالْحُقُوقِ.([28])

از حضرت (عليها السلام) پيرامون مُروّت و جوانمردى سؤال شد، فرمود: جوانمرد كسى است كه در نگهدارى دين و عمل به آن تلاش نمايد، در اصلاح اموال و ثروت خود همّت گمارد، و در رعايت حقوق طبقات مختلف پا بر جا باشد.

28 قالَ(عليه السلام): عَجِبْتُ لِمَنْ يُفَكِّرُ فى مَأكُولِهِ كَيْفَ لايُفَكِّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَيَجْنِبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ، وَيُوَدِّعُ صَدْرَهُ ما يُرْديهِ.([29])

فرمود: تعجّب مى كنم از كسى كه در فكر خوراك و تغذيه جسم و بدن هست ولى درباره تغذيه معنوى روحى خود نمى انديشد، پس از غذاهاى فاسد شده و خراب دورى مى كند. و عقل و قلب و روح خود را كارى ندارد هر چه و هر مطلب و برنامه اى به هر شكل و نوعى باشد استفاده مى كند .

29 قالَ(عليه السلام): غَسْلُ الْيَدَيْنِ قَبْلَ الطَّعامِ يُنْفِى الْفَقْرَ، وَبَعْدَهُ يُنْفِى الْهَمَّ.([30])

فرمود: شستن دست ها قبل از طعام فقر و تنگدستى را مى زدايد و بعد از آن ناراحتى ها و آفات را از بين مى برد.

30 قالَ(عليه السلام): حُسْنُ السُّؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ.([31])

فرمود: كسى كه عادت سؤال و حالت پرس و جو دارد مثل آن است كه نصف علم ها را فرا گرفته باشد.

31 قالَ(عليه السلام): إنّ الْحِلْمَ زينَهٌ، وَالْوَفاءَ مُرُوَّهٌ، وَالْعَجَلهَ سَفَهٌ.([32])

فرمود: صبر و شكيبائى زينت شخص، وفاى به عهد علامت جوانمردى، و عجله و شتابزدگى (در كارها بدون انديشه) دليل بى خردى مى باشد.

32 قالَ(عليه السلام): مَنِ اسْتَخَفَّ بِإخوانِهِ فَسَدَتْ مُرُوَّتُهُ.([33])

فرمود: كسى كه دوستان و برادرانش را سبك شمارد و نسبت به آن ها بى اعتناء باشد، مروّت و جوانمرديش فاسد گشته است.

33 قالَ(عليه السلام): إنّما يُجْزى الْعِبادُ يَوْمَ الْقِيامَهِ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ.([34])

فرمود: همانا در روز قيامت بندگان به مقدار عقل و درك و شعورشان مجازات مى شوند.

34 قالَ(عليه السلام): إنَّ الْقُرْآنَ فيهِ مَصابيحُ النُّورِ، وَ شِفاءُ الصُّدُورِ، فَيَجِلْ جالَ بَصَرُهُ، وَ لْيَلْجَمُ الصِّفّهَ قَلْبِهِ، فَإنَّ التَّفْكيرَ حَياهُ الْقَلْبِ الْبَصيرِ، كَما يَمْشي الْمُسْتَنيرُ فىِ الظُّلُماتِ بِالنُّورِ.([35])

فرمود: همانا در قرآن چراغ هاى روشنائى بخش; و شفا بخش دردها و گرفتارى هاى درونى وجود دارد، پس كسى كه (خود را) با قرآن جلى دهد چشمانش قوى و روشن مى گردد; وقلب و درون خويش را صفا خواهد داد، چون كه تفكّر و انديشه (در قرآن سبب) حيات قلبِ آگاه مى باشد، همچنان كه شخص روشن دل در تاريكى ها به وسيله نور چراغ حركت مى نمايد و راه مى رود.

35 قالَ(عليه السلام): ألْمِزاحُ يَأْكُلُ الْهَيْبَهَ، وَ قَدْ أكْثَرَ مِنَ الْهَيْبَهِ الصّامِت([36])

فرمود: مزاح و شوخى هاى زياد و بيجا شخصيّت و وقار انسان را از بين مى برد، و چه بسا افراد ساكت داراى شخصيّت و وقار عظيمى مى باشند.

36 قالَ(عليه السلام): أللُؤْمُ أنْ لا تَشْكُرَ النِّعْمَهَ.([37])

فرمود: از علائم پستى شخص، شكر نكردن از ولى نعمت است.

37 قالَ(عليه السلام): لَقَضاءُ حاجَهِ أخ لى فِى اللّهِ أحَبُّ مِنْ إعْتِكافِ شَهْر.([38])

فرمود: هر آينه برآوردن حاجت و رفع مشكل دوست و برادرم، از يك ماه اعتكاف، در مسجد و عبادت مستحبّى، نزد من بهتر و محبوب تر است.

38 قالَ(عليه السلام): إنَّ الدُّنْيا فى حَلالِها حِسابٌ، وَ فى حَرامِها عِقابٌ، وَفِى الشُّبَهاتِ عِتابٌ، فَأنْزِلِ الدُّنْيا بِمَنْزَلَهِ الميتَهِ، خُذْمِنْها مايَكْفيكَ.([39])

فرمود: چيزهاى دنيا اگر حلال باشد حساب و بررسى مى شود و اگر از حرام به دست آيد عذاب و عقاب دارد و اگر حلال و حرام آن معلوم نباشد سختى و ناراحتى خواهد داشت. پس بايد دنيا (و موجوداتش) را همچون ميته و مردارى بشناسى كه به مقدار نياز و اضطرار از آن استفاده كنى.

39 قالَ(عليه السلام): وَ اعْمَلْ لِدُنْياكَ كَأنَّكَ تَعيشُ أبَداً، وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِكَ كَأنّكَ تَمُوتُ غدَاً.([40])

فرمود: در دنيا از نظر اقتصاد و صرفه جوئى و... چنان برنامه ريزى كن مثل آن كه مى خواهى هميشه دوام داشته باشى، و نسبت به آخرت به نوعى حركت و كار كن مثل اين كه فردا خواهى مُرد.

40 قالَ(عليه السلام): أكْيَسُ الْكَيِّسِ التُّقى، وَ أحْمَقُ الْحُمْقِ الْفُجُورَ، الْكَريمُ هُوَ التَّبَرُّعُ قَبْلَ السُّؤالِ.([41])

فرمود: زيرك ترين و هوشيارترين افراد، شخص باتقوا و پرهيزكار مى باشد; أحمق و نادان ترين افراد، كسى است كه تبه كار و اهل معصيت باشد; گرامى ترين و باشخصيّت ترين افراد، آن كسى است كه به نيازمندان پيش از اظهار نيازشان، كمك نمايد.

پي نوشت :

[1] نزهه النّاظر و تنبيه الخاطر: ص 79، ح 33، بحارالأنوار: ج 78، ص 112، س 8.

[2] كلمه الإمامُ الْحَسَن (عليه السلام): 7، ص 211.

[3] كلمه الإمامُ الْحَسَن (عليه السلام): 7، ص 25، بحارالأنوار: ج 44، ص 23، ح 7.

[4] إحقاق الحقّ: ج 11، ص 183، س 2 و ص 185.

[5] دعوات الرّاوندى: ص 24، ح 13، بحارالأنوار: ج 89، ص 204، ح 21.

[6] - بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ضمن ح 6.

[7] وافى: ج 4، ص 1553، ح 2، تهذيب الأحكام: ج 2، ص 321، ح 166.2

[8] تحف العقول: ص 234، س 14، من لا يحضره الفقيه: ج 1، ص 511، ح 1479.

[9] تحف العقول: ص 235، س 7، مستدرك: ج 3، ص 359، ح 3778.

[10] إحقاق الحقّ : ج 11، ص 238، س 2.

[11] إحقاق الحقّ: ج 11، ص 235، س 7.

[12] - كلمه الإمام الحسن (عليه السلام): ص 140.

[13] أعيان الشّيعه: ج 1، ص 577، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6.

[14] - تحف العقول: ص 229، س 5، بحارالأنوار: ج 10، ص 130، ح 1.

[15] كلمه الإمام حسن (عليه السلام): ص 138، تحف العقول: ص 234، س 6، بحارالأنوار: ج 75، ص 105، ح 4.

[16] تحف العقول: ص 236، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 105، ح 4.

[17] - تحف العقول: ص 232، س 2، بحار الأنوار: ج 75، ص 110، ح 5.

[18] تنبيه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 427، بحار: ج 68، ص 184، ضمن ح 44.

[19] - تحف العقول: ص 164، س 21. بحار الأنوار: ج 75، ص 105، ح 3.

[20] أعيان الشّيعه: ج 1، ص 577، بحارالأنوار: ج 75، ص 113، ح 7.

[21] كلمه الإمام حسن (عليه السلام): ص 212، بحارالأنوار: ج 73، ص 318، ح 6.

[22] همان مدرك: ص 57.

[23] تحف العقول: ص 233، أعيان الشّيعه: ج 1، ص 577، بحارالأنوار: ج 75، ص 105، ح 4.

[24] تحف العقول: ص 234، س 7، بحارالأنوار: ج 75، ص 105، ح 4.

[25] نزهه الناظر و تنبيه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6.

[26] إحقاق الحقّ: ج 11، ص 242، س 2.

[27] تحف العقول: ص 234، س 3، بحارالأنوار: ج 75، ص 106، ح 4.

[28] تحف العقول: ص 235، س 14، بحارالأنوار: ج 73، ص 312، ح 3.

[29] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام)، ص 39، بحارالأنوار: ج 1، ص 218، ح 43.

[30] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام): ص 46.

[31] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام) : ص 129.

[32] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام) : ص 198.

[33] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام) : ص 209.

[34] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام) : ص 209.

[35] نزهه النّاظر و تنبيه الخاطر: ص 73، ح 18، بحارالأنوار: ج 78، ص 112، س 15.

[36] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام): ص 139، بحارالأنوار: ج 75، ص 113، ح 7.

[37] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام): ص 139، بحارالأنوار: ج 75، ص 105، ح 4.

[38] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام): ص 139.

[39] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام): ص 36، بحارالأنوار: ج 44، ص 138، ح 6.

[40] كلمه الإمام الحسن (عليه السلام) ص 37، بحارالأنوار: ج 44، ص 138، ح 6.

[41] إحقاق الحقّ : ج 11، ص 20 س 1، بحارالأنوار: ج 44، ص 30.

يکشنبه 17 10 1391 15:27

صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه

السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَات

سَيِّدِي‏ مَا خَابَ‏ مَنْ‏ تَمَسَّكَ‏ بِكَم وَ أمِنَ مَن لَجَأَ إِلَيْكم‏ يا لَيْتَنَا كُنّا مَعَكُمْ فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما


زيارت ائمه ، از مصاديق وفاي به عهد ولايت آنان است:


عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَقُولُ إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِي زِيَارَتِهِمْ وَ تَصْدِيقاً بِمَا رَغِبُوا فِيهِ كانوا [كَانَ‏] أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.(1)

از حسن بن علي وشّاء نقل كرده‏اند كه وى گفت: شنيدم از امام رضا عليه السّلام كه مى‏فرمودند:

هر امامى در گردن دوستان و شيعيانش عهدى دارد و زيارت قبورشان از مصاديق وفاء به عهد و حسن اداء وظيفه محسوب مى‏شود، لذا كسى كه از روى رغبت و ميل به زيارتشان رود ايشان در روز قيامت شفيع او خواهند بود.


زيارت اربعين ، از شاخصه هاي بارز مؤمن :


رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ قَال : عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(2)

از امام عسكري عليه السلام نقل شده كه آن جناب فرمودند :

 نشانه هاي (بارز) مؤمن ، پنج چيز است :

 پنجاه و يك ركعت نماز (مجموع فرائض كه هفده ركعت است با نوافل كه سي و چهار ركعت اند)در هر شبانه روز ،زيارت اربعين(ابا عبدالله الحسين) ،انگشتر به دست انگشت دست راست گذاردن ،پيشاني به خاك ساييدن(در نماز) ،و بلند خواندن بسم الله (در نماز)

تأكيد ويژه ائمه به زيارت قبر ابا عبدالله الحسين  :

مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ مُرُوا شِيعَتَنَا بِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع فَإِنَّ إِتْيَانَهُ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ يَمُدُّ فِي الْعُمُرِ وَ يَدْفَعُ مَدَافِعَ السُّوءِ وَ إِتْيَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ يُقِرُّ لَهُ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّه(3)

محمّد بن مسلم طائي، از حضرت ابى جعفر(محمد باقر) عليه السّلام حضرت فرمودند:

شيعيان ما را به زيارت قبر حضرت حسن بن على عليهما السّلام امر كنيد چه آنكه زيارت آن حضرت رزق و روزى را زياد و عمر را طولانى كرده و امورى كه بدى و شر را جلب مى‏كنند دفع مى‏نمايد. و زيارت آن حضرت بر هر مؤمنى كه اقرار به امامت حضرتش از طرف حق تعالى دارد واجب و لازم است. (واجب كفايي است)

زيارت قبر ابا عبدالله ، خواسته عرشيان :

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ فِي السَّمَاوَاتِ إِلَّا وَ هُمْ يَسْأَلُونَ اللَّهَ أَنْ يُؤْذَنَ لَهُمْ فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ ع فَفَوْجٌ يَنْزِلُ وَ فَوْجٌ يَعْرُجُ(4)

هيچ چيزي در آسمان‏ها نيست مگر آنكه از خداوند متعال درخواست دارند كه به ايشان اذن داده شود تا حضرت حسين بن على عليهما السّلام را زيارت كنند پس فوجى از آسمان نازل شده (و به زيارت آن جناب رفته )و فوجى (پس از زيارت) به آسمان مى‏روند.

ولايت ، متمم اعمال و كامل كننده دين

چرا كه (تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ)(5) تمام بودن حجّ ، به زيارت امام عليه السلام است.

وقتي ملاحظه مي كنيم كه فلسفه كنگره بزرگ اسلامي حج كه در آن مسلمانان از اقصي نقاط عالم در مكه مكرمه گرداگرد بيت العتيق طواف مي كنند ، هدفش اتصال مسلمين به امام است و اينكه بعد از اداي هر فريضه اي ، با امام تجديد عهد كنند .

بهانه اي براي تجديد عهد به ولي :

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الْبَابِ الَّذِي إِلَى الْمَسْجِدِ وَ هُوَ يَنْظُرُ إِلَى النَّاسِ يَطُوفُونَ فَقَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ بِمَا أُمِرَ هَؤُلَاءِ فَلَمْ أَدْرِ مَا أَرُدُّ عَلَيْهِ فَقَالَ إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ يَطُوفُوا بِهَذِهِ الْأَحْجَارِ ثُمَّ يَأْتُونَّا فَيُعْلِمُونَّا وَلَايَتَهُمْ(6)

از ابى حمزه ثمالى نقل كرده كه وى گفت: بر حضرت ابى جعفر عليه السّلام داخل شدم، آن حضرت بر دربى كه به طرف مسجد (الحرام) نصب شده بود نشسته و به مردمى كه طواف مى‏كردند مى‏نگريستند، حضرت به من فرمودند: اى ابو حمزه اين مردم به چه امر شده‏اند؟

من ندانستم چه جواب بگويم لذا از جواب فرو ماندم، حضرت خودشان فرمودند: ايشان مأمورند كه اين سنگها را طواف كرده سپس نزد ما آيند و دوستى خود را به ما نشان دهند.

دعاي امام صادق عليه السلام براي زائران ابا عبدالله الحسين صلوات الله عليه.

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ اسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقِيلَ لِي ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَوَجَدْتُهُ فِي مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَهُ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يُنَاجِي رَبَّهُ وَ هُوَ يَقُولُ  : يا مَنْ خَصَّنَا بِالْكَرَامَةِ وَ وَعَدَنَا الشَّفَاعَةَ وَ حَمَّلَنَا الرِّسَالَةَ وَ جَعَلَنَا وَرَثَةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَتَمَ بِنَا الْأُمَمَ السَّالِفَةَ وَ خَصَّنَا بِالْوَصِيَّةِ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا بَقِيَ وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْنَا اغْفِرْ لِي وَ لِإِخْوَانِي وَ زُوَّارِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الَّذِينَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِي بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَكَ فِي صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَيْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا أَرَادُوا بِذَلِكَ رِضْوَانَكَ فَكَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اكْلَأْهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ اخْلُفْ عَلَى أَهَالِيهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِينَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ وَ اصْحَبْهُمْ وَ اكْفِهِمْ شَرَّ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ كُلِّ ضَعِيفٍ مِنْ خَلْقِكَ أَوْ شَدِيدٍ وَ شَرَّ شَيَاطِينِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْكَ فِي غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُونَا عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِيهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَيْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ يَنْهَهُمْ ذَلِكَ عَنِ النُّهُوضِ وَ الشُّخُوصِ إِلَيْنَا خِلَافاً عَلَيْهِمْ فَارْحَمْ تِلْكَ الْوُجُوهَ الَّتِي غَيَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْخُدُودَ الَّتِي تُقَلَّبُ عَلَى قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْأَعْيُنَ الَّتِي جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتِي جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الصَّرْخَةَ الَّتِي كَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ تِلْكَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْكَ الْأَبْدَانَ حَتَّى تُرَوِّيَهُمْ‏ مِنَ الْحَوْضِ يَوْمَ الْعَطَشِ(7)

معاوية بن وهب گويد: بر حضرت صادق عليه السّلام وارد شدم اجازه ورود خواستم ، به من اجازه داد شد  و گفتند داخل شو ، داخل شدم در حالى كه امام عليه السّلام در محراب خويش به نماز مشغول بود، من كنارى نشستم تا از نماز فارغ شد و به سجده رفته به دعا پرداخت، شنيدم چنين مناجات ميكرد:

 اى كه ما را بكرامت و بزرگى مخصوص نموده‏اى، و وعده شفاعت عطا فرموده‏اى، و پيام رسالت بر عهده ما نهاده‏اى، و ما را وارث پيامبران قرار داده‏اى، و سلسله امم (و نبوّات) را بما پايان بخشيده‏اى، و منصب وصايت را ويژه ما خاندان ساخته‏اى، و علم گذشته و آينده را بما ارزانى داشته‏اى، و دلهاى مردم را بسوى ما توجّه داده‏اى، بيامرز مرا و برادران دينيم را، و نيز زائرين قبر پدرم حسين بن علىّ عليهما السّلام را، آنان كه مخارجى متحمّل شده و بسوى ما كوچ كرده‏اند بجهت ميل و رغبتى كه در صله‏ و نيكى بما دارند، و باميد اجر و پاداشى كه در محبّت و دوستى با ما نزد تو است، و براى شادى و سرور قلب پيغمبرت محمّد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم، و پذيرش امر و دستور و ولايت ما، و خشمگين ساختن دشمنان ما، قصدشان در تمام اين امور رضايت و خشنودى تو است، پس پاداش ده ايشان را از جانب ما ببهشت و مقام رضايت، و محفوظ بدار آنان را در شب و روز، و خانواده و فرزندانشان را در نبودن ايشان ببهترين وجه سرپرستى نما و يارشان باش، و دور گردان از آنها شرّ و فساد هر سركش بد كردار مخالف حق را، و شرّ هر ناتوان يا توانا و هر شيطانى از انس و يا جن را، و بديشان عطا فرما آنچه آرزو دارند از پاداش در اين غربت و دورى از وطن و مقدّم داشتن ما بر فرزند و خانمان و خويشانشان.

بار الها دشمنان ما اين سفر را بر زائرين ما عيب گيرند و آن را نامعقول شمرند، و آنان را سرزنش كنند ولى اينها بهيچ وجه جلوگير دوستان ما از اقدام بدين عمل و شتافتن آنها بسوى ما نشود، و على رغم دشمنان ما بدان تصميم گرفته و مبادرت مى‏ورزند، پس پروردگارا بر اين رخسارها كه از تابش آفتاب در اين راه رنگش دگرگون گشته، و بر اين گونه‏ها كه بقبر حسين عليه السّلام سائيده شده و بر اين ديدگانى كه از سوز دل براى ما اشكش جارى شده، و بر اين دلها كه در مصيبت ما بيتاب گشته و سوخته، و بر اين فغان و خروشها كه براى مظلوميّت ما بر كشيده شده رحمت آور.

بار الها من اين جانها و اين جسمها را بتو ميسپارم تا در آن روز كه تشنگى همه را فرا ميگيرد از حوض كوثر سيرابشان فرمائى.

از آثار زيارت قبر ابي عبدالله عليه السلام : شروع صفحه اي جديد از  يك زندگي تازه

 عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ وَ الثَّوَابِ قَالَ يَا شُعَيْبُ مَا صَلَّى عِنْدَهُ أَحَدٌ وَ دَعَا دَعْوَةً إِلَّا اسْتُجِيبَ عَاجِلَةً وَ آجِلَةً قُلْتُ زِدْنِي قَالَ أَيْسَرُ مَا يُقَالُ لِزَائِرِ الْحُسَيْنِ ع قَدْ غُفِرَ لَكَ فَاسْتَأْنِفِ الْيَوْمَ عَمَلًا جَدِيدا(8)

از شعيب عقرقوفى از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام، وى گفت:

محضرت مبارك آن حضرت عرضه داشتم: فدايت شوم ثواب و اجر كسى كه به زيارت قبر حضرت امام حسين عليه السّلام برود چيست؟

حضرت فرمودند:

اى شعيب احدى كنار قبر آن حضرت نمازى نمى‏خواند مگر آنكه حق تعالى‏ از او مى‏پذيرد، و احدى در آنجا دعاء نمى‏كند مگر آنكه خداوند متعال خواسته‏اش را در دنيا و آخرت برآورده مى‏نمايد.

 

عرض كردم: فدايت شوم: بيشتر بفرمائيد.

حضرت فرمودند:

اى شعيب كمترين چيزى كه در باره زائر حسين بن على عليهما السّلام گفته مى‏شود اين است كه به وى خطاب كرده و مى‏گويند:

اى بنده خدا، حق تعالى تو را آمرزيده، پس امروز عمل جديد تازه‏اى را آغاز نما.

پي نوشتها :

1-وسائل الشيعه-ج 14- ص 322- باب 1 از ابواب المزار و ما يناسبه – ح5

سند : محمد بن علي بن الحسين عن محمد بن الحسن عن الصفار عن أحمد بن محمد عن الوشاء عن أبي الحسن الرضا.

سند روايت صحيح است.

2-وسائل الشيعه-ج 14- ص 478- باب 56 از ابواب المزار و ما يناسبه – ح1

شيخ طوسي(رضوان الله عليه) اين روايت را مرفوعا از امام عسكري عليه السلام نقل كرده است.

3-وسائل الشيعه-ج 14- ص 445- باب 45 از ابواب المزار و ما يناسبه – ح5

سند :جعفر بن محمد بن قولويه عن أبيه عن سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد عن محمد بن إسماعيل بن بزيع عن أبي أيوب عن محمد بن مسلم عن أبي جعفر عليه السلام.

سند صحيح است.

4-وسائل الشيعه-ج 14- ص 414- باب 37 از ابواب المزار و ما يناسبه – ح10

سند : الصدوق عن محمد بن موسى بن المتوكل عن عبد الله بن جعفر الحميري عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسن بن محبوب عن إسحاق بن عمار عن  أبا عبد الله ع .

سند روايت صحيح است.

5- وسائل الشيعه-ج 14- ص 324- باب 1 از ابواب المزار و ما يناسبه – ح8

محمد بن علي بن الحسين (الصدوق) عن محمد بن علي ماجيلويه عن محمد بن يحيى عن محمد بن الحسين عن محمد بن سنان عن عمار بن مروان عن جابر عن أبي جعفر ع

سند روايت صحيح است.

6-وسائل الشيعه-ج 14- ص 324- باب 1 از ابواب المزار و ما يناسبه – ح9

سند : محمد بن علي بن الحسين عن علي بن حاتم عن حميد بن زياد عن الحسن بن محمد بن سماعة عن الحسين بن هاشم عن عبد الله بن مسكان عن أبي حمزة الثمالي عن ابي جعفر ع.

سندش موثق است.

7-وسائل الشيعه-ج 14- ص 412و 413- باب 37 از ابواب المزار و ما يناسبه – ح7

الصدوق عن أبيه عن سعد بن عبد الله عن يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير عن معاوية بن وهب عن أبي عبد الله عليه السلام.

سندش در نهايت صحت است.

8-وسائل الشيعه-ج 14- ص 538- باب 76 از ابواب المزار و ما يناسبه – ح4

جعفر بن محمد بن قولويه عن الحسن بن عبد الله بن محمد بن عيسى عن أبيه عن الحسن بن محبوب عن العلاء بن رزين عن شعيب العقرقوفي عن أبي عبد الله ع .

سندش در نهايت صحت است.

 

پنج شنبه 14 10 1391 12:53
X