معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501544
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

معرفی برخی کتابهای فارسی مفید در زمینه وهابیت

 

1. وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، آیت الله جعفر سبحانی.

2. توسل یا استمداد از ارواح مقدسه، جعفر سبحانی.

3. آئین وهابیت، جعفر سبحانی.

4. تاریخچه و نقد بررسی عقاید و اعمال وهابی ها (ترجمه به فارسی کتاب کشف الارتیاب سید محسن امین).

5. این است آئین وهابیت، ابراهیم سید علوی.

6. وهابیت و ریشه های آن، نور الدین مدرس چهار دهی.

7. وهابیان بررسی و تحقیق گونه ای درباره عقاید و تاریخ وهابی، علی اصغر فقیهی.

8. پیشینه سیاسی فکری وهابیت، دری.

9. وهابی ها، ابراهیم سید علوی.

10. نقد و تحلیل پیرامون وهابیگری، همایون همتی.

11. فتنه وهابیت، همایون همتی، ترجمه کتاب فتنه الوهابیه احمد بن زینی دحلان).

12. تحلیل نو بر عقاید وهابیان، محمد حسن ابراهیمی.

13. نقدی بر اندیشه وهابیان، موسوی قزوینی، ترجمه طارمی.

14. عصمت انبیاء، قیصر تمیمی.

15. شفاعت و زیارت، کانون اندیشه جوان.

16. سخنی چند با موحدین، مصطفی نورانی.

17. دلیل واقعی در جواب وهابی ها، حسین عرب باغی.

18. فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها، علی دوانی (ترجمه کتاب البراهین الجلیه حسن حاج آغا میری قزوینی حائری).

19. الوجیزه فی رد الوهابیه، علی بن علی رضا خوئی (وی این کتاب را هم به فارسی و هم به عربی نوشته اند).

20. آئین جعفری، هادی نوری.

21. فجایع الدهور فی انهدام القبور، ابوالحسن دولت آبادی.

22. پاسخ به شبهات وهابیت در پرتو شریعت، عباسعلی زارعی سبزواری، در 2 جلد.

23. برگی از جنایات وهابی ها، مرتضی رضوی، ترجمه، ضیائی.

24. وهابیت ایده استعمار ، مسترهمفر، مترجم، علم الهدی.

25. اشتباه بزرگ وهابی ها، عیسی اهری.

26. تاریخ وهابیه، محمد حسین قریب گرگانی.

27. نگاهی اجمالی برشبهات وهابیت، مفید حسینی کوهساری.

28. نگاهی اجمالی بر عقاید وهابیت، علی فلاح زرومی.

29. شناخت وهابیت تاریخچه و تحولات و افکار، صحبت الله سلطانیان.

30. هجوم وهابیان به مدینه منوره، ایوب صبری پاشا و علی اکبر مهدی پور.

31. وهابیت و علمای اسلام، داود الهامی.

32. وهابیت و تاریخچه پیدایش آن، نغمه خسروی.

33. تخریب بقیع به روایت اسناد، علی قاضی عسکر.

34. شبهات وهابیت، سید علی سید ابراهیمی.

35. مطالبی پیرامون آئین وهابیت، جوزدانی.

36. محاصره مکه توسط وهابی ها، داود الهامی.

37. ابزارهای تبلیغی وهابیت در زمان حاضر، احسان نجفی سمنانی.

38. بنیان گذاران عقاید وهابیت، داود الهامی، در 2 جلد.

39. توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، احمد عابدی.

40. مخالفت وهابیت با قرآن و سنت، عمر عبدالسلم.

41. استیلای وهابیه مکه مشرفه را، علی قاضی عسکر.


 و لا تنسونا من صالح دعائکم

 

دسته ها : معرفی کتاب
پنج شنبه 30 10 1389 22:21

از سنّت هاى بیستم صفر و اربعین حسینى زیارت اربعین امام حسین(علیه السلام)است. در روایتى از امام حسن عسکرى(علیه السلام) آمده است: «نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: به جا آوردن پنجاه و یک رکعت نماز در هر شب و روز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) و انگشتر بر دست راست نهادن، و پیشانى را به هنگام سجده، بر خاک گذاردن و بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن».(1)

همچنین براى این روز زیارت مخصوصى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.(2)

از گذشته دور تا زمان ما، هر زمان که شیعیان فرصتى پیدا مى کردند، روز اربعین حسینى را به کربلا مى رفتند و با شور و هیجان و اخلاص، آن حضرت را زیارت مى نمودند. در این سال ها نیز میلیون ها عاشق دلسوخته اربعین را به کربلا مى روند و شهیدان کربلا را زیارت مى کنند.

اکنون پرسش آن است که چرا چنین زیارتى در این روز مستحب شمرده شد؟

مرحوم علاّمه مجلسى در زاد المعاد مى نویسد: «چون جابر که از بزرگان صحابه بود، اساس این کار را گذاشت، مى تواند دلیل فضیلت زیارت آن حضرت در این روز شده باشد» ولى با این حال، احتمال مى دهد وجوه دیگرى داشته باشد که بر ما مخفى است.(3)

امّا به نظر مى رسد که نمى تواند این همه اهتمام نسبت به زیارت اربعین و آن را از علائم مؤمن شمردن و نقل زیارت نامه اى مخصوص از سوى امام صادق(علیه السلام)، به صرف زیارت آن حضرت از سوى جابر بن عبدالله انصارى در اربعین باشد; به ویژه آنکه زیارت اربعین ویژه امام حسین(علیه السلام) است و درباره هیچ یک از دیگر معصومان چنین زیارتى وارد نشده است. بلکه همانطور که دانشمند بزرگ و محقّق شهیر ابوریحان بیرونى گفته است: «وَفِی الْعِشْرینَ رُدَّ رَأْسُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام)إلى جُثَّتِهِ حَتّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ، وَ فیهِ زِیارَةُ الاَْرْبَعینَ; در بیستم صفر سر مطهّر امام حسین(علیه السلام) به پیکرش بازگردانده شد و همراه آن به خاک سپرده شد و در همین روز زیارت اربعین وارد شده است»،(4) زیارت اربعین پس از الحاق سر آن حضرت به بدنش در روز بیستم صفر، سنّت گردید و مى دانیم سر مبارک آن حضرت توسط امام سجاد(علیه السلام) به کربلا آورده شد; لذا به نظر مى رسد که این همه اهمیّت زیارت اربعین نه به خاطر زیارت آن حضرت توسط جابر عبدالله انصارى در چنین روزى است، بلکه به سبب الحاق سرهاى شهدا در این روز توسط امام سجاد(علیه السلام) و زیارت آن قبور پاک، توسط امام(علیه السلام) و کاروان حرم حسینى در اربعین است و این عمل، از شعائر مهم شیعه و در کنار 51 رکعت نماز و سجده بر خاک، مطرح شد.

از این رو، علاّمه مجلسى در زادالمعاد مى نویسد: «مشهور آن است که سبب تأکید زیارت آن حضرت در این روز، آن است که امام زین العابدین(علیه السلام) با سایر اهل بیت در این روز بعد از مراجعت از شام به کربلاى معلّى وارد شدند و سرهاى مطهّر شهداء را به بدن هاى ایشان ملحق کردند».(5) هرچند خود او ورود آنها را در بیستم صفر به کربلا بعید مى داند، ولى سخنان وى نشان مى دهد که در زمان مرحوم علاّمه مجلسى نیز این نکته مشهور بوده است که اهمیت زیارت اربعین، به سبب زیارت شهداى کربلا و الحاق سرها به بدن ها توسط امام زین العابدین(علیه السلام) بوده است.

در نتیجه با توجه به این نکته که اربعین فى حدّ نفسه امتیازى ندارد، آن گونه که شب هاى جمعه و نیمه شعبان و لیالى قدر و عیدَیْن و عرفه، بر سایر ایام و لیالى امتیاز دارند، باید در اربعین امام حسین(علیه السلام)حادثه ویژه اى اتفاق افتاده باشد که آن را از سایر روزهاى قبل و بعدش ممتاز ساخته باشد و این جز با الحاق سرهاى شهدا به بدن هایشان و زیارت قبور شهدا توسط امام سجاد(علیه السلام) و کاروان همراه،نمى تواند باشد.

* * *

امّا مسأله بُعد مسافت و توقف طولانى مدت در شام که اشکال عمده اى براى تحقق چنین حادثه اى شمرده شده را مى توان این گونه پاسخ داد:

در کتاب هاى متعددى آمده است که روز ورود کاروان اسیران به شام، روز اوّل صفر بوده است که پیش از این به آن اشاره شد، و بنى امیه نیز آن روز را براى خود عید قرار دادند.(6)

مرحوم حاج شیخ عباس قمى نیز مى نویسد: «شیخ کفعمى و شیخ بهائى و محدّث کاشانى گفته اند: روز اوّل صفر، سر حضرت سیّدالشهداء را به شام آوردند و بنى امیه آن روز را عید گرفتند و اندوه مؤمنان در این روز تازه گردید...».(7)

چنانکه گذشت کاروان اسیران نیز همراه با سرها وارد شام شدند; بنابراین، آنها روز اوّل صفر در شام بودند.

امّا زمان حضور آنان در شام، آنگونه که سیّد در اقبال نوشته و آن را یک ماه دانسته است، بعید به نظر مى رسد; زیرا نقل شده است که پس از خطبه هاى حضرت زینب و امام سجّاد(علیهما السلام) و تغییر اوضاع شام، کاروان اهل بیت(علیهم السلام) از یزید اجازه گرفتند که در شام عزادارى کنند و آنها به مدت چند روز مجلس عزا بپا داشتند تا آنکه به یزید گفته شد، مصلحت نیست اهل بیت امام حسین(علیه السلام) را در این شهر نگه دارید; آنها را مهیاى سفر حجاز کن; و او نیز چنین کرد.(8)

مرحوم شیخ مفید نیز مى نویسد: پس از اتمام جلسه یزید، دستور داده شد که آنها را در خانه اى نزدیک قصر یزید اقامت دهند، سپس مى افزاید: «فَأَقامُوا أَیّاماً ثُمَّ نَدَبَ النُّعْمانَ بْنَ بَشیر...; چند روزى در آنجا اقامت گزیدند، سپس نعمان بن بشیر را فرا خواند و دستور داد آنها را آماده رفتن کند».(9)

مورّخ معروف «طبرى» مى نویسد: «آنها به مدت سه روز (در شام) مراسم ماتم بر پا کردند».(10)

بنابراین، اقامت آنها در شام به مدت یک ماه جز توسط سیّد در اقبال نقل نشده است و با توجه به وضع شام و افشاگرى هاى اهل بیت به نظر نمى رسد که مصلحت دستگاه اموى در آن بود که اهل بیت(علیهم السلام)را مدت طولانى در شام نگه دارند و سخن کسانى که مى نویسند ایامى چند در آنجا بودند، صحیح تر است.

در نتیجه اگر از روز ورود آنها به شام که اوّل صفر بوده و حضور در مجلس یزید و آنگاه ماندن حداکثر هفت روز را بپذیریم، باید اهل بیت(علیهم السلام) را دوازده روز مانده به بیستم صفر از شام حرکت داده باشند، و این مدتِ زمانى، براى رسیدن کاروان از شام به کربلا کافى است; زیرا:

1. جناب سید بن طاووس با آنکه در اقبال ورود کاروان اهل بیت(علیهم السلام) را در اربعین به کربلا بعید مى داند، ولى مى نویسد: «رفت و برگشت از کوفه به شام بیست روز طول مى کشد».(11) بنابراین در مدت 12 روز مى توان از شام به کربلا رسید.

2. در تاریخ آمده است: آنگاه که مروان بن حکم، سردار سپاهش عامر بن ربیعه را با یکصد هزار لشکر از شام براى جنگ با مختار اعزام کرد، آنها در مدت ده روز به کوفه رسیدند.(12)

بدیهى است، اگر بتوان لشکرى یکصد هزار نفرى را طىّ مدت ده روز به کوفه رساند، رسیدن کاروانى کوچک در مدت 12 روز به کربلا مشکلى ندارد.

مرحوم شهید قاضى طباطبایى موارد متعدد تاریخى ذکر کرده است که مى توان مسیر شام به عراق را در کمتر از ده روز طى کرد و حتى از مرحوم سید محسن امین نویسنده کتاب اعیان الشیعه نقل مى کند: راهى میان شام و عراق است که مستقیم است و عرب هاى عقیل در زمان ما از آن راه مى روند و در مدت یک هفته به عراق مى رسند.(13)

3. امام حسین(علیه السلام) مسیر میان مدینه و مکه را که حدود 470 کیلومتر است به مدت پنج روز پیمود، زیرا آن حضرت دو روز مانده به پایان ماه رجب از مدینه حرکت کرد و روز سوم شعبان وارد مکه شد.(14) بنابراین، مسیر شام تا کربلا که قریب 600 کیلومتر است را مى توان به راحتى در مدت ده روز پیمود (دقت کنید!).

* * *

به هر حال، از مجموع شواهد و قرائن و کلماتى که از عالمان و محقّقان ذکر شد، مى توان ورود اهل بیت(علیهم السلام) را در روز اربعین به کربلا تقویت کرد و سخنان آنان که معتقدند کاروان اهل بیت(علیهم السلام) با جابر و همراهانش در کربلا ملاقات کردند و به عزادارى پرداختند، پذیرفت. و اگر جناب سید بن طاووس در اقبال آن را بعید مى شمرد مشکلى ایجاد نمى کند، چرا که ایشان با فرض ماندن آنها به مدت یک ماه در شام، ورود آنها را در روز اربعین به کربلا نمى پذیرد، همان گونه که ورودشان را در این تاریخ به مدینه نیز قبول ندارد; ولى هنگامى که ثابت شد، کاروان اسرا کمتر از ده روز در شام مانده اند، پذیرش سخن سید بن طاووس در لهوف که ورود آنها را به کربلا همزمان با ورود جابر از قول راوى نقل کرده، به حقیقت نزدیک تر است.

در واقع، سیدبن طاووس در تاریخ معتبرى این حادثه را دیده بود و آن را در لهوف نقل کرده، ولى بعداً که در تاریخ دیگرى خوانده است آنها به مدت یک ماه در شام مانده اند، ورود کاروان اهل بیت(علیهم السلام)را در روز اربعین به کربلا ناممکن دانسته است. در نتیجه، با ردّ سخن آنان که اقامت یک ماهه را در شام مطرح کرده اند، موضوع ورود اهل بیت(علیهم السلام) در اربعین سال 61 به کربلا تثبیت مى شود.

طبیعت امر نیز اقتضا مى کند که این کاروان قبل از رفتن به مدینه بار دیگر با آسودگى به کربلا بروند و با قبور شهدا تجدید دیدار نمایند.

مرحوم حاج میرزا ارباب (از علماى معروف قم) مى نویسد: «به حسب عادت بعید مى نماید که آن قافله دل شکسته که با اکراه و اضطرار از کربلا کوچ کردند و از گریه و سوگوارى منع شدند و اجساد شریفه شهداى خود را در مقابل آفتاب دیدند، بدون آگاهى برحال مقابر مقدّسه و اطلاع بر حال، به مدینه رجوع کنند و به زیارت آن تربت مقدّسه فائز نشده، برگردند».(15)


1 . مصباح المتهجد، ص 787 و اقبال، ص 589.
2. رجوع کنید به: مفاتیح نوین، زیارت اربعین، (ص 393).
3. زاد المعاد، ص 402.

4. الآثار الباقیة، ص 331.
5. زادالمعاد، ص 402.

6. شهید آیت الله قاضى طباطبایى مى نویسد: در برخى از کتاب هاى معتبر آمده است که 15 ماه محرم اسرا را از کوفه حرکت دادند و در حدود ده تا پانزده روز به شام رسیدند. (تحقیق درباره اربعین، ص 23).
7. نفس المهموم، ص 239.

8. نفس المهموم، ص 263 و 265.
9. ارشاد مفید، ص 480.
10. تاریخ طبرى، ج 4، ص 353.
11. اقبال، ج 3، ص 101.

12. تحقیق درباره اربعین، ص 21.
13. براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به: تحقیق درباره اربعین، ص 18-30.
14. ارشاد مفید، ص 375 و 377; و مقتل الحسین مقرّم، ص 140.

15. اربعین حسینیه، ص 242 ـ 243.

 

پنج شنبه 30 10 1389 17:36
X