معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 499515
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

اهداف قیام عاشورا-قسمت آخر

هدف دهم: مقام شفاعت عظمى  

 در زیارتنامه هاى حسینى کراراً از خداوند بهوسیله آن حضرت تقاضاى شفاعت مى کنیم.

در سجده اى که در پایان زیارت عاشوراى حسینى انجام مى شود بعد از حمد و ستایش خداوند خدا را به سبب تحمّل مصیب آن حضرت شکر مى گوییم، سپس عرضه مى داریم: «أَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُودِ; خدایا شفاعت حسین را روز ورود در صحنه محشر به من روزى کن» و به دنبال آن مى افزاییم: «وَثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَأَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام); خداوند گام هاى مرا از روى صدق نزد خودت، با حسین و یارانش ثابت بدار همان یارانى که خون خود را تقدیم او کردند».

استجابت دعا زیر قبّه آن حضرت و بودن شفا در تربت پاکش جلوه هاى دیگرى از این شفاعت عظمى است.

و این که در روایات آمده که امام حسین(علیه السلام) هنگام وداع با حرم جدّش لحظاتى در خواب فرو رفت و در عالم رؤیا این سخن را از جدش شنید: «اِنَّ لَکَ فِى الْجَنَّةِ دَرَجاتٌ لاتَنالُها اِلاّ بِالشَّهادَةِ; براى تو مقامى نزد خدا تعیین شده که جز با شهادت به آن نمى رسى».(1)

به یقین یکى از شؤون این مقام، همان مقام شفاعت است.

ولى آیا شفاعت به این معناست که من هر گناهى را مى خواهم مرتکب شوم، و هر وظیفه واجبى را بخواهم ترک گویم و بعد دست تمنّا به سوى آن حضرت دراز کرده و او را شفیع خود در درگاه خداوند قرار دهم؟

به یقین چنین نیست، شفاعت معصومین و اولیاى الهى(علیهم السلام)چراغ سبز براى انجام گناه نیست، بلکه به عکس یک عامل بازدارنده در برابر گناه است، زیرا من به هنگام تقاضاى شفاعت مى گویم اگر لغزشى از من سر زد باید مراقب باشم آلوده گناه دیگر نشوم تا رابطه من با اولیاى الهى قطع نگردد و روى این را داشته باشم که از آن حضرات بخواهم شفیع من بر در درگاه خداوند غفور و رحیم باشند.

پیام این هدف

 هنگامى که در مجالس عزاى آن حضرت شرکت مى کنیم و از وعّاظ گرامى حالات آن حضرت را مى شنویم، شجاعت ها، فداکارى ها، مبارزه با شرک و ظلم و باطل و دفاع آنها را از حق درروح خود حاضر مى کنیم، در فکر فرو مى رویم که بر ما لازم است به پیشواى بزرگ خود اقتدا کنیم و گامى در جاى گام هاى آن حضرت بگذاریم و در حلقه پیروان او درآییم و این خود نوعى شفاعت تکوینى است.

و نیز زمانى که به زیارت تربت پاکش در کربلا مى رویم و محلّ شهادت آن حضرت(علیه السلام) و یاران پاکبازش را از نزدیک مى نگریم احساس کنیم که ما نیز باید درهمان مسیر و در همان طریق وارد شویم و با یزیدیان زمان خود به پیکار برخیزیم و اسلامى را که آن حضرت براى حفظ آن، خون خود و خون عزیزان و یارانش را فدا کرد زنده نگه داریم و در وجود خود پیاده کنیم، حریمش را پاس داریم و در برابر دشمنانى که در هر عصر و زمانى وجود دارند بایستیم و دفاع کنیم تا مشمول شفاعت آن بزرگوار شویم.

نغمه هل من ناصرش را بشنویم و لبیک گویان به یاریش بشتابیم.

________________________________________ 

منابع :

1 . بحارالانوار، ج 44، ص 313 و 328 .

نوشتار حاضر برگرفته از کتاب " اهداف قیام حسینى" که حاصل بیانات مرجع معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی –مدظله الوارف- می باشد.

دسته ها : پرسش و پاسخ - محرم
چهارشنبه 6 8 1394 10:30

اهداف قیام عاشورا-قسمت دهم

هدف نهم: امتحان گسترده مسلمین  

قیام امام حسین سرور آزادگان جهان آزمونى بود براى مسلمین آن عصر.

بعضى از شیعیان پرادّعا و کم محتوا، که خود را فدایى پاکباز آن حضرت مى پنداشتند باید در کوره امتحان فرو روند، و بازماندگان صحابه و یاران پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که بارها وصف امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) را از آن حضرت شنیده بودند و کسانى که آرزو مى کردند در جنگ هاى بدر و احد در خدمت آن حضرت بودند و شربت شهادت مى نوشیدند، و آنها که تأسّف مى خوردند اى کاش در رکاب امیرمؤمنان على(علیه السلام) با «ناکثین» و «قاسطین» و «مارقین» پیکار مى کردند همه و همه باید به امتحان فرا خوانده مى شدند، و قیام امام حسین(علیه السلام)آزمونى براى همه آنها بود; ولى از این کوره آزمون بزرگ، تنها گروه اندکى پاک بیرون آمدند و سیاه سیم هاى زراندود هنگامى که به کوره امتحان رفتند خلاف آن بدر آمدند که خلق مى پنداشتند.

خوش بود گر محک تجربه آید به میان *** تا سیه روى شود هر که درو غشّ باشد

امام(علیه السلام) در پاسخ کسى که عرضه داشت امام(علیه السلام) به کربلا نرود، فرمود: «إذا أقَمْتُ فی مَکانی فَبِما یُمْتَحَنُ هذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ؟ وَبِماذا یُخْتَبَرُونَ؟; اگر در مکان خود اقامت کنم، پس این خلق بخت برگشته به چه چیز امتحان شود و به چه چیز آزموده گردد؟».(1)

اضافه بر این، افراد توخالى و خود بزرگ بین فراوانند و گاه خود را از خداوند طلبکار مى دانند، باید محک تجربه آید به میان، باید اتمام حجّت شود تا بر سر جاى خود بنشینند، گاه مصلحت در این است که از پرده برون افتد راز، تا آشکار شود در حلقه رندان چه خبرهاست؟!

قرآن مجید مى گوید: (أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمْ اللهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ).(2)

آرى قیام امام حسین(علیه السلام) پاسخى بود به مدّعیانى که به برادر گرامیش امام حسن(علیه السلام) خرده مى گرفتند که چرا با معاویه صلح کرد، ما حاضر بودیم تا آخرین قطره خون در راه خدا بجنگیم، ولى هنگامى که جریان کربلا پیش آمد امام(علیه السلام) این ندا را سر داد که: «مَنْ کانَ فِینا باذِلا مُهْجَتَهُ، مُوَطِّناً نَفْسَهُ عَلى لِقاءِ اللهِ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا; هر کس حاضر است خون خود را در راه هدف ما نثار کند و آماده ملاقات با پروردگار است با ما (به سوى عراق و کربلا) حرکت کند»(3) در این هنگام دست روى دست گذاردند و تماشاچى صحنه هاى جانسوز کربلا بودند.

جمعى از سست عنصران کوفه تعداد زیادى نامه هاى داغ و آتشین نوشتند و از آن حضرت دعوت کردند که براى تشکیل حکومت اسلامى به کوفه آید. این نامه ها طبق روایت معروف به دوازده هزار(4) مى رسید.

اگر امام(علیه السلام) به کربلا نمى آمد شاید اینها نیز مانند یاران امام حسن(علیه السلام)سیل اعتراضات خود را متوجّه آن حضرت مى ساختند; ولى قیام امام(علیه السلام) به همه این اعتراضها پایان داد و همگى امتحان خود را دادند.

پیام این هدف

این گفتار امام(علیه السلام) این پیام را به همه عاشقان و مخلصان و سالکان طریقش مى دهد که مراقب باشند در این ادّعاى خود نسبت به امام(علیه السلام) صادق باشند.

هنگامى که در زیارت نامه آن حضرت عرض مى کنند: «یا لَیْتَنا کُنّا مَعَکَ فَنَفُوزُ فَوزاً عَظیماً» با توجّه به این که: «کُلُّ یَوْم عاشُوراء وَکُلُّ أَرْض کَرْبَلاء» در کربلاهاى عصر ما حضور داشته باشند و در حوادث و انقلابهایى همچون عاشورا صادقانه بایستند و فداکارى کنند.

به هر حال این امتحان همچنان ادامه دارد و همه ناچارند وارد این میدان بشوند.

 

ادامه دارد ....

------ 

منابع :

1 . لهوف، ص 67 ; بحارالانوار، ج 44، ص 331 .

2 . سوره توبه، آیه 16. ترجمه: «آیا چنین پنداشتید که (به حال خود) رها مى شوید در حالى که خداوند هنوز کسانى را که از شما جهاد کردند، و غیر از خدا و پیامبرش و مؤمنان را مَحرم اسرار خویش انتخاب ننمودند، (از دیگران) مشخّص نساخته است؟! (باید آزمایش شوید; تا مؤمنان واقعى شناخته شوند;) و خداوند به آنچه عمل مى کنید، آگاه است».

3 . بحارالانوار، ج 44، ص 367 .

4 . قصّه کربلا، ص 90 و 91 .

دسته ها : پرسش و پاسخ - محرم
سه شنبه 5 8 1394 11:30

اهداف قیام عاشورا-قسمت نهم

هدف هشتم: افشاى چهره منافقان  

غالباً از وعّاظ گرامى شنیده اید که به هنگام حرکت امام(علیه السلام)به سوى کربلا فرزدق یا افراد دیگرى از کوفه به سوى مدینه مى آمدند. هنگامى که امام(علیه السلام) وضع کوفه را از آنها پرسید عرض کردند:

«قُلُوبُ النّاسِ مَعَکَ وَأَسْیافُهُمْ مَعَ بَنی أمُیَّة; دلهاى مردم با توست و شمشیرهایشان با بنى امیّه».(1)

البته این سخن مربوط به شیعیان خالص و پاکباز نبود، بلکه مربوط به مدّعیان دروغین و یا افراد منافقى بوده که چهره درون و برونشان با هم متفاوت بود.

و از آنها بدتر منافقان شام بودند، آنها که از یک سو بر کرسى خلافت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تکیه زده بودند و خود را به دروغ جانشین حضرتش معرّفى مى کردند، و از سوى دیگر عربده:

لَعِبَتْ هاشمُ بالمُلک فلا *** خبرٌ جاء ولاوحىٌ نَزَلَ

«بنى هاشم با حکومت بازى کردند نه خبرى (از سوى خدا) آمده و نه وحى نازل شده است»(2) سر مى دادند.

خطر منافقان

شناخت منافق آسان است. شخص دو چهره و کسى که داراى شخصیّت دو گانه است، و به گفته شاعر:

ظاهرى چو گور کافر پر حلل *** باطنش قهر خدا عزّوجلّ

در حدیث نبوى(صلى الله علیه وآله) آمده است: «ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کانَ مُنافِقاً وَاِنْ صامَ وَصَلّى وَزَعَمَ اَنَّهُ مُسْلِمٌ: مَنْ اِذَا ائْتُمِنَ خانَ، وَمَنْ اِذا حَدَّثَ کَذِبَ، وَمَنْ اِذا وَعَدَ اَخْلَفَ; سه خصلت در هر کس باشد منافق است، هر چند اهل نماز و روزه باشد و خود را مسلمان بداند: کسى که اگر امانتى به او بسپارند در آن خیانت مى کند و اگر سخن بگوید دروغ مى گوید و اگر وعده اى بدهد به آن وفا نمى کند».(3)

بنابراین هر کس دوگانگى درون و برون داشته باشد و رفتار و گفتار او هماهنگ نباشد منافق است. نفاق از اینجا سرچشمه که دشمنان شکست خورده که تاب رویایى آشکار را ندارند به صورت جمعیّت زیر زمینى در آمده در انتظار فرصتى هستند تا ضربات خود را وارد سازند، بنى امیّه از بارزترین گروههاى منافقان بودند.

خطر منافق از این جهت از همه بیشتر است که دشمنان شناخته شده از روبه رو حمله مى کنند و تکلیف مؤمنان با آنها روشن است; امّا منافق بیرحمانه از پشت خنجر مى زند!

بنى امیّه در لباس خلافت اسلامى همه مقدّسات اسلام را زیر پا گذاشته، و یکى را پس از دیگرى محو مى کردند. و اگر قیام امام حسین(علیه السلام) و شهادت آن حضرت و فرزندان و یارانش رخ نمى داد و پرده از چهره آنها کنار نمى رفت شاید چیزى از اسلام باقى نمانده بود.

همچنین جمعى از کوفیان پرمدّعاى طلبکار، که بر امام حسن(علیه السلام)به خاطر صلحش آن همه ایراد کرده و تقاضاى قیام از امام حسین(علیه السلام) مى کردند، مى بایست رسوا مى شدند.

به هر حال این یکى دیگر از اهداف این قیام خونین است.

پیام این هدف

امروز نیز منافقان، و افراد دو چهره و آنها که در سخن چیزى مى گویند و در عمل چیز دیگر، کم نیستند. عاشقان حسینى باید از آنها فاصله گیرند، و مراقب باشند در دام نفاق و منافقان نیفتند. نکند بر مصائب آن حضرت اشک بریزیم، ولى رفتار ما با آن حضرت متفاوت باشد.

ادامه دارد ...

---- 

منابع :

1 . بحارالانوار، ج 44، ص 365 .

2 . لهوف، ص 260 .

3 . میزان الحکمه، باب 3931، ح 20577 .

 

دسته ها : پرسش و پاسخ - محرم
دوشنبه 4 8 1394 9:30

اهداف قیام عاشورا-قسمت هشتم

هدف هفتم: اجراى عدالت  

به یقین یکى از اهداف بعثت و ظهور پیامبران الهى اجراى عدالت در جامعه انسانى است. این هدف به قدرى مهمّ است که مى توان آن را هدف اصلى یا از اهداف اصلى پیامبران(علیهم السلام)(1)برشمرد. آرى، تمام اولیا و انبیا و کتب آسمانى در مسیر اجراى عدالت گام برداشته اند. خداوند متعال در آیه 25 سوره حدید مى فرماید:

«(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمْ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللهَ قَوِىٌّ عَزِیزٌ); ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانى و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند، و آهن را آفریدیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است، تا مشخص شود چه کسى خدا و پیامبرانش را یارى مى کند بى آن که او را ببینند; خداوند توانا و شکست ناپذیر است».

آرى، خداوند پیامبرانش را با سلاح کتاب آسمانى، بیّنات، و میزان به سوى مردم فرستاد تا قیام به قسط نموده و مردم را به عدالت دعوت کنند، تا آنها باور کنند که زندگى بدون عدالت زندگى نیست تا با میل و رغبت، و بدون اکراه و اجبار در راه عدالت گام بردارند.

و در آیه 15 سوره شورا از زبان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: «(وَأُمِرْتُ لاَِعْدِلَ بَیْنَکُمُ); مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم».

و در داستان معروف تقسیم غنایم جنگ حنین، که یکى از اصحاب ضعیف الایمان حضرت به عنوان اعتراض به نحوه تقسیم عرض کرد: «لَمْ اَرَکَ عَدَلْتَ; به عدالت در بین ما عمل نکردى!» حضرت فرمود: «وَیْلَکَ! اِذا لَمْ یَکُنِ الْعَدْلُ عِنْدى فَعِنْدَ مَنْ یَکُونُ; واى بر تو! اگر من به عدالت رفتار نکنم پس عدالت نزد چه کسى یافت خواهد شد؟!»(2) بنابراین بى شک عدالت از اهداف اصلى پیامبران خدا بوده است.

عدالت در نظام تکوین و آفرینش:

عدالت به معناى قراردادن هر چیز در جاى واقعى و حقیقى خود، و ظلم به معناى بر هم زدن نظم حاکم بر اشیا و قوانین و قرار گرفتن امور در خلاف جایگاه اصلى آن است، و به قول شاعر:

عدل چه بود وضع اندر موضعش *** ظلم چه بود وضع در ناموضعش

بنابراین، عدالت نه تنها مأموریّت اصلى پیامبران است، بلکه قانون حاکم بر جهان هستى است، وگردونه عالم هستى بر محور عدالت دور مى زند، تا آنجا که از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَالاَْرْضُ».(3)

مثلا کرات آسمانى هر کدام در جاى خود مرتباً مى چرخند، و این نتیجه تعادل نیروى جاذبه و دافعه است و سرعت سیرشان نیز معیّن است. علاوه بر گردش برگرد خود، بر گرد دیگر کرات هم مى چرخند، و همراه با کهکشان خود نیز سیر مشخص و معیّنى دارند. این نظم دقیق از مظاهر عدالت در جهان آفرینش است.

 از طرفى مى دانیم سه بیمارى بیشترین قربانى را از بشر گرفته است: «سرطان، سکته مغزى و قلبى». سرطان نوعى انحراف سلول هاى بدن از مسیر عدالت است، که نتیجه آن مرگ انسان خواهد بود.

توضیح این که: سلول هاى بدن دائماً در حال نو شدن است. تعدادى از سلول ها مى میرند و سلول هاى باقیمانده شروع به تکثیر مى کنند. تکثیر سلول ها روى برنامه ویژه و اعتدال خاصّى صورت مى گیرد. اگر این اعتدال دچار اختلال شود و سلول ها طغیان کنند و یاغى شوند و بیش از مقدار مورد نیاز بدن سلول تکثیر کنند سلول هاى اضافى تمورهاى سرطانى تشکیل داده، و انسان را مبتلا به سرطان مى کنند. بنابراین، انحراف تکثیر مثل سلول ها از مسیر عدالت، منتهى به سرطان و سرطان منتهى به مرگ انسان مى شود.

هنگامى که خون بدن از رگ بیرون مى زند به سرعت منجمد مى شود، امّا تا زمانى که در درون رگ هاى بدن ما جریان دارد به خاطر وجود ویتامین K منجمد نمى گردد. اگر خون داخل رگ ها به اندازه سرسوزنى منجمد شود و این خون لخته شده به مویرگ هاى منتهى به مغز برسد و راه یکى از مویرگ ها را مسدود کند منجر به سکته مغزى مى شود، و چنانچه به مویرگ هاى منتهى به قلب برسد و سدّ راه یکى از مویرگ هاى قلبى شود، منجر به سکته قلبى مى گردد و این در صورتى است که تعادل ترکیب خون به هم بخورد.

امام حسین(علیه السلام) و عدالت:

امام حسین(علیه السلام) در نامه اى به مردم کوفه، یکى از اهدافش را جلوگیرى از ظلم و ستم ظالمان و اجراى عدالت بیان مى کند و مى فرماید:

«امّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) قَدْ قالَ فِی حَیاتِهِ: مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِ اللهِ بِالاِْثْمِ وَالْعُدْوانِ، ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْل وَلابِفِعْل، کانَ حَقِیقاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ; بى شک مى دانید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)در زمان حیاتش فرمود: هر کس حاکم ظالمى را مشاهده کند که (در اثر ظلم و جور) محرّمات الهى را حلال شمرده، و عهد و پیمان هاى الهى را شکسته، و با سنّت و سیره رسول خدا مخالفت کرده، و در میان بندگان خدا با گناه و دشمنى عمل مى کند، و در مقابل چنین حاکم ستمگرى هیچ گونه عکس العمل گفتارى یا رفتارى از خود بروز ندهد، خداوند چنین انسانى را در جایگاه همان ظالم ستمگر داخل مى کند (و سرنوشت هر دو یکى است!)».(4)

امام حسین(علیه السلام) در این نامه که ظاهراً خطاب به مردم کوفه، امّا در حقیقت مخاطب آن همه انسان هاى آزاده جهان است پیام رسول الله(صلى الله علیه وآله) را در مبارزه با ظلم و ستم و بى عدالتى بیان مى کند، و ضمن اعلان هدف قیامش، همه را به همکارى در این مبارزه دعوت مى کند.

ظلم و ستم در سلطه بنى امیّه

تبعیض هاى نامشروع و ظلم و ستم هاى آشکار و گسترده از زمان خلیفه سوم شروع شد، که یک نمونه آن فرق گذاشتن بین عرب و عجم بود. در آن زمان، عرب را به صرف عرب بودن (نه به خاطر ایمان بیشتر و تقواى فزونتر) بر غیر عرب ترجیح مى دادند، والبتّه سنگ زیربناى آن در عصر خلیفه دوم گذاشته شد. در حالى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرموده بود:

«لا فَضْلَ لِعَرِبِىٍّ عَلى عَجَمِىٍّ وَلا لِعَجَمِىٍّ عَلى عَرَبِىٍّ وَلا لاَِسْوَدَ عَلى اَحْمَرَ وَلا لاَِحْمَرَ عَلى اَسْوَدَ اِلاَّ بِالتَّقْوى; نه عرب بر غیر عرب برترى دارد، و نه غیر عرب بر عرب، نه سیاه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سیاهپوست، مگر به تقواى الهى».(5)

ظلم و ستم روز به روز بیشتر مى شد تا زمانى که خلیفه سوم قدرت را در دست گرفت و در عصر او به اوج خود رسید. بیت المال به دست افراد خاصّى از بنى امیّه افتاد، پست ها و مقام ها بدون صلاحیّت و شایستگى در میان بنى امیّه تقسیم شد(6) و همین مظالم سبب شورش و انقلاب مردم بر ضدّ دستگاه خلافت گردید.

اهل سنّت مدّعى اند: «عوامل خارج از مدینه دست به شورش و انقلاب زدند» به فرض که این سخن صحیح باشد، امّا چرا مردم مدینه مخصوصاً مهاجران و انصار در برابر این ماجرا سکوت کردند و از دستگاه خلافت دفاع نکردند. معلوم مى شود که آنها هم دل خوشى از حکومت نداشتند. حضرت على(علیه السلام) بارها با عثمان تماس گرفت، و وى را نصیحت کرد، و او را از پیامدهاى خطرناکى که کارهایش در پى داشت آگاه کرد. امّا عثمان به نصایح حضرت توجّهى نکرد و همچنان به راه خود ادامه داد و شد آنچه که نباید مى شد.

در عصر معاویه اوضاع بدتر شد. هیچ کس نمى تواند انکار کند که معاویه براى خریدن افراد ضعیف الایمان و پراکندن اصحاب رسول الله(صلى الله علیه وآله)از اطراف جانشین بر حق و بلافصلش على(علیه السلام)، چه پول هاى هنگفتى که هزینه نکرد! آیا ظلمى بالاتر از این تصوّر مى شود که از بیت المال مسلمین پول هاى هنگفتى به جاعلان حدیث پرداخت شود تا بر ضدّ دومین شخصیّت جهان اسلام، حضرت على(علیه السلام)، و به نفع مهم ترین دشمنان اسلام یعنى بنى امیّه حدیث بسازند؟!(7)

جالب اینکه وقتى با برادران اهل سنّت در مورد جنایت هاى مختلف معاویه و یزید و دیگر ظالمان بنى امیّه سخن گفته مى شود با این جمله که: «آنها مجتهد بوده و مطابق فتواى خود عمل کرده اند، و مجتهد نیز ممکن است اشتباه کند!» تمام جنایات آنها را توجیه مى کنند. امّا براستى آیا مى توان با چنین توجیه مضحکى چنان جنایات وسیع و گسترده و کم سابقه اى را توجیه کرد؟ آیا عقلاى جهان چنین توجیهاتى را مى پذیرند؟

با مرگ معاویه و روى کارآمدن یزید ظلم و بى عدالتى ها از آن هم فراتر رفت و به حدّ اعلا رسید(8) و از این رو امام حسین(علیه السلام)با استناد به فرمایش پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مبنى بر عدم جواز سکوت در برابر ظلم ظالمان و جائران، قیام مى کند و این انقلاب را تا مرز شهادت ادامه مى دهد، تا همه جهانیان بدانند حکومت یزید حکومت پیامبر(صلى الله علیه وآله)نیست. تازه مسلمانانى که تعداد آنها در گوشه و کنار جهان رو به افزایش بود بفهمند اسلام حقیقى چیزى نیست که بنى امیّه و یزید آن را ترویج مى کنند و این کار امام حسین(علیه السلام) بسیار مهم و با ارزش بود.

پیام این هدف

وظیفه همه عزاداران، علاقمندان و پیروان آن حضرت است که براى اقامه عدل در جامعه نهایت تلاش و کوشش داشته باشند، خودشان از ظلم بپرهیزند و دیگران را نیز به عدالت دعوت نمایند. باید سال به سال مراسم سوگوارى وسیع تر و گسترده تر انجام شود، امّا در کنار آن، باید با مظالم و بى عدالتى هایى که در گوشه و کنار به چشم مى خورد مبارزه کرد، و به کمک مظلومان شتافت، و آنان را از چنگال ظالمان و ستمگران نجات داد; چرا که این مجالس سوگوارى مقدّمه اى است براى بیان این اهداف، و سپس پیاده کردن آن. به امید آن روز.

ادامه دارد .....

----- 

منابع :

1 . در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «لم یبعث الله نبیاً قط الا بالبر والعدل...; خداوند هیچ پیامبرى را به سوى مردم مبعوث نکرد مگر اینکه او را مأمور به نیکى و عدالت و... کرد». (بحارالانوار، ج 24، ص 292).

2 . بحارالانوار، ج 21، ص 161 .

3 . ابن ابى الجمهور احسایى جمله مذکور را در کتابش عوالى اللئالى، ج 4، ص 103 به نقل از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است.

4 . بحارالانوار، ج 44، ص 382 .

5 . تفسیر نمونه، ج 22، ص 209 (چاپ جدید).

6 . شرح این مطلب را در کتاب عاشورا، ص 134 به بعد مطالعه فرمایید.

7 . ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه اش، ج 11، ص 44 به بعد مى گوید: «معاویه به والیان شهرها نامه نوشت و طى بخش نامه اى به همه آنان ابلاغ کرد که علاقه مندان عثمان و آنان که فضایل و مناقبش را نقل مى کنند از مقرّبان دستگاه حکومتى قرار داده و مورد اکرام و احترام ویژه قرار دهند، واگر کسى روایتى را در فضیلت وى نقل کند علاوه بر نام او، نام پدر و خویشاوندانش را بنویسند تا به همه آنها پاداش دهم!».

این بخش نامه اجرا شد و در نتیجه جوایز و پاداش هاى فراوانى میان مردم سرازیر گردید و چند سالى به همین منوال گذشت، تا آنکه بار دیگر نوشت: «احادیث در فضایل و مناقب عثمان فراوان شد! از این پس از مردم بخواهید تا در فضایل دیگر صحابه ـ به ویژه آن دو خلیفه ـ به نقل حدیث بپردازند و در برابر هر حدیثى که در فضیلت على(علیه السلام) نقل شده است، با نقل همان فضایل براى دیگر صحابه به مقابله با فضایل على(علیه السلام) بپردازند!». (عاشورا، ص 180)

8 . یزید در ظلم و جنایات آن قدر پیشرفت کرد که مسعودى مورخ معروف در کتاب مروج الذهب، ج 3، ص 68 درباره اش گفته: «سیره یزید، همان روش فرعون بود; بلکه باید گفت فرعون در میان مردم، بیش از یزید به عدالت رفتار مى کرد». (عاشورا، ص 213)

دسته ها : پرسش و پاسخ - محرم
يکشنبه 3 8 1394 10:30

اهداف قیام عاشورا-قسمت هفتم

هدف ششم: تشکیل حکومت اسلامى  

یکى از مهم ترین اهداف قیام امام حسین(علیه السلام) تشکیل حکومت اسلامى بود. براى روشن شدن این بحث، بحث فشرده اى در مورد ضرورت تشکیل حکومت لازم است.

اسلام و ضروت تشکیل حکومت

اهدافى که پیامبران الهى(علیهم السلام) داشتند و مأمورِ اجراى آن بودند، بدون تشکیل حکومت عملى نبود، و آنچه ممکن بود به صورت محدود پیاده مى شد. مثلا: از جمله اهداف پیامبر الهى که در قرآن مجید آمده تعلیم و تربیت، قیام به قسط، عدالت اجتماعى، آزاد کردن انسان از اسارتها، احقاق حقوق مظلومان، تربیت نفوس و پرورش فضایل اخلاقى بوده است. این اهداف بدون تشکیل حکومت اسلامى در سطح وسیع و گسترده قابل تحقّق نیست.

زیرا هرگاه در کشورى زندگى کنیم که حکومت در دست ما نباشد و بخواهیم نظام تعلیم و تربیت اسلامى را پیاده کنیم توفیق چندانى نخواهیم داشت. اگر صدا و سیما و مطبوعات را در اختیار نداشته باشیم، و فقط از طریق منبر و موعظه و بدون پشتوانه اجرایى بخواهیم در مساجد و حسینیه ها جوانان را تحت پوشش تعلیم و تربیت قرار دهیم، کافى نخواهد بود.

بعضى مى گویند: مفاسد در این زمان که حکومت اسلامى تشکیل شده، نیز کم نیست! امّا از یک نکته غافلند که: اگر انقلاب نمى شد و حکومت اسلامى شکل نمى گرفت چه مى شد؟ اگر همچنان رژیم فاسد پهلوى بر سر کار بود، ماهواره ها به داخل همه خانه ها نفوذ مى کرد، سایت هاى آلوده در دسترس همه قرار مى گرفت، موبایل ها و پیامک ها و بلوتوث هاى فساد برانگیز کنترل نمى شد، تمام برنامه هاى صدا و سیما و دیگر رسانه ها، اشاعه فساد و فحشا بود، و خلاصه مفاسد از در و دیوار مى ریخت و از دین خبرى نبود.

شاهد این مطلب اینکه قبل از انقلاب که غالب این عوامل فساد در دسترس عموم مردم نبود باز هم آن قدر آلودگى وجود داشت که همه جا را فرا گرفته بود. حال اگر همه این عوامل فساد بود، چه مى شد؟

در مورد عدالت اجتماعى اگر بخواهیم آن را پیاده کنیم، بدون تشکیل حکومت اسلامى چگونه امکان پذیر خواهد بود؟ آیا به صرف توصیه و پند و اندرز در داخل مساجد و حسینیّه ها عدالت اجتماعى محقّق مى شود؟ آیا بدون داشتن قدرت اجرایى و اسباب و ابزار باز دارنده، و امکانات مجازات فاسدان و مفسدان اقتصادى، مى توان حقّ مظلومان را از ظالمان گرفت؟

همچنین آیا اعطاى آزادى به انسانها، و رهانیدن آنان از اسارت هاى هوا و هوس و ظلم ظالمان و ستمگران، بدون تشکیل حکومت اسلامى امکان پذیر است؟

بنابراین، آنها که مدّعى جدایى دین از سیاست اند، نه معناى سیاست را فهمیده اند و نه دین و برنامه هاى آن را به درستى شناخته اند.

آرى، اگر اهداف دین یک سلسله مسایل فردى ـ نظیر نماز و روزه و مانند آن ـ بود بدون تشکیل حکومت هم قابل اجرا بود (البتّه آن هم در سطح وسیع و گسترده امکان پذیر نبود) ولى مى دانیم که اسلام یک آیین اجتماعى فراگیر است و دستورات فراوان اجتماعى دارد، و لازمه اجرایى کردن آن تشکیل حکومت دینى است. لذا هنگامى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به مدینه هجرت نمود، و از شرّ دشمنان اسلام نجات پیدا کرد، در اوّلین گام حکومت اسلامى را تشکیل داد تا بتواند اهدافش را پیاده کند.

ارکان اسلام:

امام باقر(علیه السلام) در آن حدیث معروف فرمودند:

«بُنِیَ الاِْسْلامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْیاءَ: عَلَى الصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وَالحَجِّ وَالصَّوْمِ وَالْوِلایَةِ، قالَ زُرارَةُ: فَقُلْتُ وَأىُّ شَیء مِنْ ذلِکَ أَفْضَلُ؟ فَقالَ: أَلْوِلایَةُ أَفْضَلُ، لاَِنَّها مِفْتاحُهُنَّ، وَ الْوالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِنَّ; اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. زراره پرسید: کدام یک از همه مهمتر است؟ امام(علیه السلام)فرمود: ولایت، زیرا ولایت کلید (موفّقیّت) بقیّه است و والى راهنماى انجام آنها».(1)

منظور از ولایت چیست؟

عدّه اى معتقدند منظور از ولایت، محبّت و دوستى و عشق به اهل بیت(علیهم السلام) و توسّل به آن بزرگواران است; در حالى که منظور از ولایت در اینجا تشکیل حکومت است. یعنى یک مسلمان علاوه بر نماز و زکات و حج و روزه، باید حکومت اسلامى را پذیرا باشد. حکومت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)و جانشینان آن را بپذیرد. شاهد این تفسیر در خود روایت وجود دارد، آنجا که از امام(علیه السلام) سؤال مى شود: چرا ولایت از همه آنها مهم تر است؟ امام(علیه السلام) مى فرماید: به خاطر آن که ولایت ضامن اجراى بقیّه است. اگر حکومت اسلامى تشکیل نشود امکان اقامه نماز و خمس و زکات و صوم و حج در سطح گسترده، و تحقّق فلسفه هاى آن نخواهد بود. بنابراین، ولایت تنها عشق و علاقه و محبّت و توسّل نیست، بلکه به معناى پذیرش برنامه هاى حکومت اسلامى از سوى امامان معصوم یا پیامبران الهى(علیهم السلام)است. و لذا در طول تاریخ هر یک از پیامبران قدرت پیدا کردند تشکیل حکومت دادند. حضرت داوود، سلیمان، موسى(علیهم السلام)و رسول مکرم اسلام(صلى الله علیه وآله)از جمله آن بزرگوارانند. و اگر پیامبرانى چون حضرت ابراهیم و عیسى(علیهما السلام)دست به این کار بزرگ نزدند، فرصت یا امکانات کافى در اختیار نداشتند.

امام حسین(علیه السلام) در پى تشکیل حکومت اسلامى:

امام حسین(علیه السلام) براى اینکه صرفاً به شهادت برسد به کربلا نیامد، بلکه در پى اهدافى از جمله تشکیل حکومت اسلامى عزم کربلا کرد; هر چند مى دانست در پایان شهید مى شود. در جمله اى از آن حضرت مى خوانیم:

«اَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلْطان، وَلا الِْتماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَلکِنْ لِنُرِىَ الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَنُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فِی بِلادِکَ، وَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَیُعْمَلُ بِفَرَائِضِکَ وَسُنَّتِکَ وَأَحْکامِکَ; بارخدایا! تو خوب مى دانى که انقلاب و نهضت من به خاطر حکومت و سلطنت بر مردم و دستیابى به زرق و برق دنیا نبود، بلکه هدف من از حکومت ارایه معالم و نشانه هاى دینت به مردم، واصلاح بلاد و شهرها و ایجاد امنیّت براى بندگانت و عمل به فرایض و سنّت ها و احکام توست».(2)

مى دانیم امام حسین(علیه السلام) قبل از حرکت به سوى کوفه نماینده مخصوص خود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد و او از مردم براى امام(علیه السلام) بیعت گرفت. آیا این بیعت جز براى تشکیل حکومت بود؟!

اگر معتقدیم که هر روز عاشورا و هر سرزمین کربلاست، باید این شعار امام حسین(علیه السلام) و سایر شعارها و اهداف آن حضرت را در تمام سرزمین ها در طول تاریخ تحقّق ببخشیم.

عدّه اى از مردم بى وفا و ضعیف الایمان کوفه دست از یارى امام(علیه السلام) برداشته، و مانع عملى شدن این هدف مقدّس امام حسین(علیه السلام)شدند. امّا امروز که مسلمانانى با وفا و قوى الایمان وجود دارند، و حاضرند تمام هستى خود را در راه امام حسین(علیه السلام)تقدیم کنند، چرا سخن از اهداف امام(علیه السلام) و تشکیل حکومت اسلامى در سرتاسر کره زمین، و یا آماده ساختن جهان براى حکومت حضرت مهدى(علیه السلام) گفته نمى شود؟

مگر ممکن است دین از سیاست جدا شود؟ حکومت منهاى دین حکومتى ظالمانه، و دین بدون حکومت، دینى بسیار کم ثمر خواهد بود.

پیام این هدف

باید به عزاداران محترم که عاشقانه بر سر و سینه مى زنند، و در مظلومیّت امام حسین(علیه السلام) اشک مى ریزند، و با بذل وقت و مال و جان خود مجالس سوگوارى آن حضرت را زنده نگه مى دارند گفت: آن حضرت قصد تشکیل حکومت اسلامى داشت و عواملى مانع تحقّق این هدف مقدّس آن حضرت شد تا با برطرف کردن موانع بتوانند هدف والاى امام حسین(علیه السلام) را تحقق بخشند.

ما شیعیان آن حضرت در ایران، در پرتو مجالس سوگوارى محرم ها و تاسوعاها و عاشوراها و اربعین ها به لطف خدا توانستیم حکومت اسلامى تشکیل دهیم. باید در پاسدارى از آن و رفع کاستى هایش از جان و دل بکوشیم.

ادامه دارد ....

------ 

منابع :

1 . کافى، ج 2، کتاب الایمان والکفر، باب دعائم الاسلام، ح 5 .

2 . بحارالانوار، ج 100، ص 80 .

دسته ها : پرسش و پاسخ - محرم
شنبه 2 8 1394 10:0

اهداف قیام عاشورا-قسمت ششم

هدف پنجم: مبارزه با جهل  

یکى دیگر از اهداف قیام امام حسین(علیه السلام)، که در زیارت اربعین(1) به آن اشاره شده، مبارزه با جهل و نجات مردم از ضلالت و گمراهى است.

این زیارت با سلام و درود بر حضرت ابى عبدالله(علیه السلام) و بیان ویژگى ها و صفات آن حضرت شروع شده، سپس به تشریح اهداف و آثار قیام آن حضرت پرداخته و مى فرماید: «وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ، وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ; امام حسین(علیه السلام)خون قلبش را در راه تو داد (و نهایت ایثار و فداکارى را کرد) تا بندگانت را از جهل و نادانى و حیرت و سرگردانى نجات دهد».

بنابراین، یکى از اهداف نهضت عاشورا مبارزه با جهل و نادانى، و نجات مردم از ضلالت و گمراهى است.

اقسام جهالت:

قبل از پرداختن به گسترش جهل در عصر حکومت بنى امیّه، لازم است توضیحى پیرامون انواع جهالت داشته باشیم.

جهالت و نادانى گاه نسبت به موضوع است و گاه نسبت به حکم شرعى، و جهالت نسبت به حکم شرع، گاه ناشى از قصور است، و گاه منشأ آن تقصیر و کوتاهى است. جهل به موضوع مثل اینکه شخصى مى داند نوشیدن شراب حرام است; ولى یک نوشیدنى را به تصوّر آن که نوشابه حلال است مى خورد و سپس معلوم مى شود که شراب بوده است.

و جهل به حکم مثل اینکه مى داند این نوشیدنى شراب است، ولى حکم شرعى آن را نمى داند. شخص مکلّف در فرض این مثال گاه منابع اطّلاعاتى و تحقیقاتى در اختیار دارد و به دنبال تحقیق نمى رود، که در این صورت تقصیر کرده و «جاهل مقصّر» نامیده مى شود. و گاه منابع اطّلاعاتى در اختیار ندارد، یا اصلا احتمال خطا و اشتباه نمى دهد، که در این صورت «جاهل قاصر» نامیده مى شود.

سیطره جهل بر جامعه اسلامى در عصر بنى امیّه

مسلمانان در دوران بنى امیّه عموماً و در عصر حاکمیّت معاویه و یزید خصوصاً دشمن شناس نبودند. آنها نمى دانستند که بنى امیّه جانشینان بر حق رسول الله(صلى الله علیه وآله) نیستند، و بنى امیّه دلسوز و حامى اسلام نمى باشند، و جهل آنها به خاطر تقصیر و کوتاهى شان بود، و لذا جاهل مقصّر بودند. آیا آنها نمى دانستند بنى امیّه بازماندگان دوران جاهلیّتند، و کینه دیرینه اى از اسلام دارند و هنوز خاطره تلخ کشته شدن عزیزانشان را در جنگ هاى بدر و احد و احزاب فراموش نکرده اند، و درصدد انتقام آن خون ها هستند.

و از آنجا که پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) پیش بینى این روزها را مى کرد خلافت را بر آل ابوسفیان حرام کرد.

این مطلب در روایات متعدّد، از جمله گفتگوى امام حسین(علیه السلام)و مروان بن حکم منعکس شده است. فرداى شبى که امام حسین(علیه السلام)به دارالاماره مدینه خوانده شد، و خبر مرگ معاویه به آن حضرت ابلاغ گشت، و از وى تقاضاى بیعت براى یزید شد و حضرت موافقت نکرد، فرداى آن شب مروان(2) امام(علیه السلام) را در کوچه ملاقات کرد. خطاب به حضرت عرض کرد: یا اباعبدالله! من خیرخواه تو هستم و پیشنهادى برایت دارم که اگر بپذیرى به خیر و صلاح شماست! امام(علیه السلام) فرمود: پیشنهادت چیست؟ عرض کرد: همان گونه که دیشب در مجلس ولید بن عتبه گفتم، شما با یزید بیعت کنید که این کار به نفع دین و دنیاى شماست! امام(علیه السلام) فرمود:

«إِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الاِْسْلامِ اَلسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُْمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزیدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: «اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ أَبِی سُفْیانَ فَإِذا رَأَیْتُمْ مُعاوِیَةَ عَلى مِنْبَرى فَاَبْقِرُوا بَطْنَهُ» وَقَدْ رَآهُ اَهْلُ الْمَدینَةَ عَلَى الْمِنْبَرِ فَلَمْ یَبْقَرُوا فَابْتَلاهُمُ اللهُ بِیَزیدِ الْفاسِقِ; ما از آنِ خداییم، و به سوى او باز مى گردیم. هر زمان مسلمانان به فرمانروایى همچون یزید بن معاویه گرفتار شوند باید فاتحه اسلام را خواند. بى شک از جدّم رسول خدا(صلى الله علیه وآله)شنیدم که مى فرمود: «خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است و اگر روزى معاویه را بر بالاى منبر من دیدید او را بکشید» و مردم مدینه او را بر فراز منبر آن حضرت دیدند و نکشتند و در نتیجه خداوند آنها را مبتلا به یزید فاسق کرد».(3)

مروان با شنیدن این بیان کوبنده و مستدلِ امام حسین(علیه السلام)خاموش گشت و رفت.

این هم اعتراف بعضى از دانشمندان اهل سنّت

ابن ابى الحدید مى نویسد: معاویه دوستى داشت که هر روز به ملاقاتش مى رفت و از رازداران معاویه و اصحاب سرّ او بود. او مى گوید: «پس از شهادت على(علیه السلام) و امام مجتبى(علیه السلام) که معاویه بر سرتاسر جهان اسلام مسلّط شده بود، به او گفتم: معاویه! تو به آنچه که خواستى رسیدى و اکنون حاکم بر تمام بلاد اسلام هستى، به بنى هاشم کمتر ظلم و ستم کن، و دستور بده که دیگر بر فراز منابر على(علیه السلام) را سبّ و لعن نکنند. معاویه گفت: اشتباه مى کنى! باید چنان کنم که مسلمانان بر فراز مأذنه ها نام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را بر زبان نیاورند. آرى! زمانى آرام مى گیرم که نام محمّد را از بالاى مأذنه ها به زیر بکشم! «دفناً دفناً».(4)

جنایات یزید:

عناد و دشمنى بنى امیّه مخصوصاً یزید با اسلام، عناد و کینه اى ریشه اى و اساسى و غیر قابل جمع بود، ولى متأسّفانه در آن زمان گروه عظیمى از مسلمانان آنها را نمى شناختند.

یزید که معروف به شرابخوارگى، آدم کشى، هوسبازى و فسق و فجور بود به مدینه حمله کرد و شمار زیادى از مردان و زنان آن شهر مقدّس را از دم تیغ گذراند، و سه روز آن شهر را بر سربازان خود مباح کرد، تا هر کارى بخواهند انجام دهند! لشکریان یزید به قتل و غارت پرداخته و کارهاى دیگرى که قلم از ذکر آن شرم دارد!(5)

هنگامى که عبدالله بن زبیر به خانه خدا پناهنده شد، یزید نه به ابن زبیر رحم کرد و نه احترام کعبه را نگهداشت و نه حال ساکنان مکّه را مراعات نمود، لذا دستور داد منجنیق ها را در اطراف مکّه نصب و خانه خدا را سنگباران کنند!(6) در حالى که طبق احکام اسلامى هر کس به خانه خدا پناه ببرد در امان است; حتّى مجرمین. هر چند مى توان آب و غذا را بر مجرمین بست تا بر اثر فشار گرسنگى و تشنگى مجبور شوند از حرم امن الهى خارج گردند، و سپس در صورت اثبات جرم آنها را دستگیر و مجازات کنند.(7)

مبارزه امام حسین(علیه السلام) با جهل و نادانى:

امام حسین(علیه السلام) براى بیدارى و آگاهى مردم قیام کرد، امّا آن قدر خواب آنها عمیق و جهل وناآگاهیشان ریشه دار بود که جز خون قلب امام(علیه السلام) و یاران وفادارش این آفت مهم را از مزرعه اسلام دور نساخت. مردم پس از شهادت حضرت ابى عبدالله(علیه السلام) و همراهانش، و اسارت خاندان عصمت و طهارت، و بر سر نیزه رفتن سرهاى مقدّس شهداى کربلا، از خواب غفلت بیدار شدند و قیام ها یکى پس از دیگرى شکل گرفت و بنى امیّه پس از واقعه کربلا روى خوش ندیدند، تا اینکه این خون هاى پاک منتهى به سقوط بنى امیّه و ریشه کن شدن این درخت ناپاک شد.(8)

پیام این هدف

بر عاشقان امام حسین(علیه السلام) و عزاداران سرور و سالار شهیدان، و مشتاقان زیارت کربلاى معلّى، و خوانندگان زیارت اربعین، و متوسّلان به عنایات شهداى کربلا، لازم است در کنار توسّل و زیارت و عزادارى و عشق به آن پاکان سرفراز، در بیدارى جامعه خود از خواب غفلت و ناآگاهى بکوشند. اکنون نیز یزیدیان و پیروان حکومت بنى امیّه در سراسر جهان، مخصوصاً کشورهاى اسلامى وجود دارند و در مسیر جاهل نگه داشتن مردم تلاش مى کنند، لذا همه ما وظیفه داریم مسلمانان را نسبت به این خطر بیدار کنیم. آیا آن دسته از دولتمردان به ظاهر اسلامى که با دشمنان شماره یک مسلمانان، آمریکا و اسرائیل، هم پیمان شده و در جبهه آنها قرار گرفته و بر علیه مسلمانان مظلوم فلسطین، غزه، عراق و افغانستان موضع گیرى مى کنند، در صورت بیدارى ملّتهایشان قادر بر ادامه ظلم و جنایت خواهند بود؟

ادامه دارد ....

------ 

منابع :

1 . زیارت اربعین تنها در مورد امام حسین(علیه السلام) وارد شده، و براى سایر معصومین(علیهم السلام)زیارت اربعین وجود ندارد. این زیارت از زیارت هاى معروف و راوى آن مرحوم شیخ طوسى(رحمه الله)است. صدر حدیث نشان مى دهد که مى توان آن را از راه دور، و ذیل آن دلالت دارد که از راه نزدیک مى توان خواند و شاید منظور این باشد که هم از راه دور مى توان خواند و هم از راه نزدیک. مطابق آنچه که در تهذیب الاحکام شیخ طوسى، ج 6، ص 52، ح 37 آمده این زیارت از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل شده است.

2 . مروان بن حکم که پسر عموى عثمان و داماد وى و مشاور عالى او بود، و به دست حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) از مدینه تبعید شد، خبائث و مذمّت هایى دارد که مرحوم علاّمه امینى در کتاب ارزشمند الغدیر، ج 8، ص 260 به بعد به آنها پرداخته است.

3 . لهوف، ص 20; ومثیرالاحزان، ص 10 .

4 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 5، ص 130 ; و ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 1،ص 376.

5 و 6 . شرح این جنایت بى سابقه غمبار را در کتاب عاشورا، ص 231 به بعد مطالعه فرمایید.

7 . جواهرالکلام، ج 20، ص 46-48 ; و ج 41، ص 344 و 345.

8 . شهادت امام حسین(علیه السلام) از همان روز عاشورا اثر بیدارکننده خود را گذاشت، و فریاد انتقام از یکى از زنان سربازان دشمن که از قبیله بکر بن وائل بود سر داده شد. و با فریاد یالثارات رسول الله مردم را به گرفتن انتقام از قاتلان امام حسین(علیه السلام) تشویق کرد و در پى آن قیام هاى متعدّدى رخ داد تا بالاخره حکومت بنى امیّه را سرنگون ساخت (سوگنامه آل محمد، ص 533).

دسته ها : پرسش و پاسخ - محرم
جمعه 1 8 1394 15:30

اهداف قیام عاشورا-قسمت پنجم

هدف چهارم: حمایت از حق و مبارزه با باطل  

 امام حسین(علیه السلام) پس از روبه رو شدن با لشکر حرّ بن یزید ریاحى و توقّف در صحراى کربلا، خطبه اى قرائت کرد. در بخشى از آن خطبه فرمود: «أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَأَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ اللهِ; اى یاران من! آیا نمى بینید که حق فراموش شده و باطل صحنه جامعه را فرا گرفته است؟ در چنین شرایطى انسان مؤمن باید (در مسیر زنده کردن حق و میراندن باطل) آماده لقاى الهى باشد».(1)

حقّ و باطل در قرآن:

 

داستان حقّ و باطل، که امام(علیه السلام) در این خطبه به آن اشاره فرموده، داستان پردامنه اى است که در قرآن مجید بطور گسترده مطرح شده، و به چند محور آن اشاره مى شود:

 1. تعریف حقّ و باطل

 بهترین تعریف و تصویرى که مى توان از حقّ و باطل ارائه کرد، در ضمن همان مثالى است که خداوند متعال در آیه شریفه 17 سوره رعد مطرح کرده است. مى فرماید:

«(أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رَّابِیاً وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِى النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَة أَوْ مَتَاع زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِى الاَْرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الاَْمْثَالَ); (خداوند) از آسمان آبى فرستاد; و از هر درّه و رودخانه اى به اندازه آنها سیلابى جارى شد; سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد; (همچنین) و از آنچه (در کوره ها،) براى بدست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگى، آتش بر آن مى افروزند کف هایى مانند آن به وجود مى آید ـ خداوند، حق و باطل را چنین مثالى مى زند. سرانجام کفها به بیرون پرتاب مى شوند، ولى آنچه به مردم سود مى رساند ]= آب یا فلز خالص [در زمین مى ماند; خداوند این چنین مثال مى زند».

طبق آنچه در آیه بالا آمد، باطل توخالى، پر سر و صدا، آلوده، بى فایده و بى ثمر است، و عمرى کوتاه دارد; امّا حق مفید، پرثمر، پاک، تمیز، زیبا، مایه حیات و آبادى است، و عمرى طولانى و دراز دارد. بى شک تعریفى زیباتر و گویاتر از تعریف فوق براى حق و باطل نمى توان بیان کرد.

2. مهم ترین حق در عالم هستى

 در آیه شریفه 62 سوره حج سخن از تدبیر جهان هستى به میان آمده، و در آیه بعد، حقِّ مطلق، ذات پاک خداوند متعال بیان شده است. مى فرماید:

«(ذَلِکَ بِأَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللهَ هُوَ الْعَلِىُّ الْکَبِیرُ); این بخاطر آن است که خداوند حقّ است; و آنچه را غیر از او مى خوانند باطل است; و خداوند بلندمرتبه و بزرگ است».

آرى مهم ترین حق در جهان هستى ذات پاک خداوند متعال است و هر موجودى به هر اندازه با پروردگارش ارتباط برقرار کند و به او نزدیک شود کسب حقّانیّت مى کند. قرآن مجید حق است، چون کلام خداوند است. پیامبران حقّند، چون فرستادگان خداوند هستند. حکومت صحیح اسلامى حقّ است، چون سمت و سوى آن خدایى است. و در مقابل، ظالمان، ستمگران، دزدان و وابستگان به دنیا و مانند آن باطلند، چون از خداوند فاصله گرفته و غیر خداوند را خوانده اند.

هنگامى که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مکّه را فتح کرد و وارد کعبه شد 360 بت در داخل خانه خدا وجود داشت که متعلّق به 360 قبیله از قبایل مکّه و اطراف آن بود. حضرت تک تک بت ها را با چوب دستى خود بر زمین انداخت و آیه شریفه (جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً)(2) را تلاوت کرد.(3)

آرى! توحید و یکتاپرستى که بهترین وصحیح ترین نوع ارتباط با پروردگار جهانیان است حق، و شرک و بت پرستى باطل است.

اینکه در ایّام دهه فجر انقلاب اسلامى ایران آیه فوق زیاد تکرار مى شود بدان جهت است که حکومت طاغوت که باطل و مروّج فساد، فحشا، وابستگى، ویرانى و حیف و میل کردن بیت المال بود رفت، و حکومت اسلامى ـ که حق است ـ آمد و جایگزین آن شد. و هر چه حکومت اسلامى عادلانه تر و کاملتر باشد و بیشتر در مسیر دین گام بر دارد به همان اندازه کسب حقّانیّت مى کند.

  حق هاى فراموش شده، و باطل هاى احیا شده:

 سؤال: به یقین در عصر امام حسین(علیه السلام) بسیارى از حق ها به دست فراموشى سپرده شده بود و باطل به جاى آن نشسته بود. در آن عصر چه حق هایى از صحنه جامعه رخت بر بسته، و چه باطل هایى رواج پیدا کرده بود، که آن حضرت براى احیاى حق و از بین بردن باطل دست به قیام خونین زد؟

جواب: موارد زیادى مى توان نام برد که در این مختصر نمى گنجد. تنها به ذکر چهار مورد از آن قناعت مى شود:

1. چپاول و غارتگرى

 به شهادت تاریخ ـ همان گونه که گفتیم ـ معاویه گروههایى را تشکیل داده بود که از شام به سوى عراق مرکز حکومت امام على(علیه السلام)رفته، و مخفیانه به مرزنشینان هجوم برده، و اموالشان را غارت کرده، و باز مى گشتند تا مردم عراق را نسبت به حکومت على(علیه السلام)متزلزل و ناامید کرده، و امنیّت مناطق تحت نفوذ حضرت را از بین ببرند.(4) چه باطلى بالاتر از کشتن انسان هاى بى گناه و بى دفاع و غارت اموال مسلمانان و ایجاد ناامنى در حکومت اسلامى مى توان تصوّر کرد؟

2. هزینه کردن بیت المال در امور نامشروع

 معاویه با اموال متعلّق به بیت المال افراد ضعیف الایمانى که در اطراف امیرمؤمنان على(علیه السلام) وجود داشتند و داراى روحیه متزلزلى بودند را مى خرید تا اطراف آن حضرت را خلوت کند! آیا بیت المال براى خریدن افراد مزدور بى ایمان در نظر گرفته شده است؟ آیا این کار احیاى باطل و از بین بردن حق نیست؟

 3. دروغ پردازى و موج سوارى

 معاویه در طول مدّت به قدرت رسیدن على(علیه السلام)، و به منظور تضعیف حکومت آن حضرت، کشته شدن خلیفه سوم، عثمان، را به دست شورشیان بر ضد او مطرح مى کرد و به بهانه یافتن عاملان قتل و مجازات آنها روى آن مانور مى داد و اساساً یکى از عوامل جنگ صفین که ده ها هزار نفر در آن کشته شدند(5) همین مطلب بود. داستان علم کردن پیراهن عثمان که در تاریخ معروف است اشاره روشنى به این مطلب دارد، امّا از عجایب تاریخ این است که وقتى على(علیه السلام) به شهات رسید و امام حسن مجتبى(علیه السلام)مجبور بر صلح شد و معاویه بر اوضاع مسلّط گشت و حاکم مطلق العنان کشور اسلامى شد، دیگر مطلقاً سخنى از قاتلان عثمان به میان نیاورد و این ماجرا را پى گیرى نکرد! گویى عثمان هرگز به قتل نرسیده است.

آرى! او براى رسیدن به اهدافش از هر وسیله اى هر چند نامشروع بهره مى گرفت، حتّى اگر در این راه عدّه اى از انسان هاى بى گناه متّهم شوند یا زندانى گردند و یا جان خود را از دست دهند.(6)

4. سپردن حکومت اسلامى به شخصى مثل یزید

 همه مى دانیم یزید بن معاویه مردى فاسد و فاجر و قاتل انسان هاى پاک و بى گناه و شرابخوار و قمارباز و آلوده بود.(7)معاویه چنین شخصى را به عنوان خلیفه مسلمین و جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از خودش نصب کرد. آیا این باطل، باطل کوچکى بود؟

امام حسین(علیه السلام) در عصرى زندگى مى کرد که باطل سرتاسر جامعه اسلامى را گرفته، و حق به فراموشى سپرده شده بود، و لذا قیام کرد تا حق را احیا و زنده کند، و باطل را بمیراند و از صحنه جامعه برچیند، و در این مسیر و براى رسیدن به این هدف حاضر بود هر بهایى بپردازد.

پیام این هدف

 خوانندگان محترم! عزاداران عزیز! مراسم عزادارى باید هر چه باشکوه تر برگزار گردد، و سال به سال پردامنه تر و وسیع تر شود، تا تعظیم شعائر الهى به معناى واقعى کلمه صورت پذیرد. امّا باید همه عزیزان از اهداف امام حسین(علیه السلام) مطلع و آگاه شوند، باید بدانیم آن حضرت براى احیاى حق و از بین بردن باطل قیام کرد تا در این مسیر گام برداریم، هرگاه با این هدف امام(علیه السلام)آشنا باشیم و در اختلاف بین نزدیک ترین فرد به ما با دیگرى، بدانیم حق با فرد غریب است جانب او را خواهیم گرفت و رابطه را بر ضابطه مقدّم نخواهیم کرد. اگر قضات ما این درس را از مکتب عاشورا بگیرند حاضر نخواهند شد در هیچ گونه اختلافى، کوچکترین حکمى بر خلاف حق صادر کنند، هر چند تهدید یا تطمیع شوند.

اگر بعضاً مشاهده مى کنیم که برادران سهم الارث خواهران خود را مى خورند و حق آنها را نمى دهند، و یا برادر بزرگ حقّ سایر برادران را نمى دهد، به خاطر آن است که به اهداف امام حسین(علیه السلام)آشنا نشده ایم. کارفرمایى که از اهداف قیام امام حسین(علیه السلام) آگاه است و به آن ایمان دارد، هرگز حاضر نمى شود حقّ کارگران خود را هر چند بسیار زیاد و وسوسه انگیز باشد پایمال نموده، و خود را مدیون آنها سازد.

آرى! هر چه بیشتر با اهداف قیام سرور و سالار شهیدان آشنا شویم آثار عملى آن در زندگى روزمره ما آشکارتر خواهد بود.

 ادامه دارد .....

منابع :

________________________________________

1 . تحف العقول، ص 174; تاریخ طبرى، ج7، ص 300 .

2 . اسراء، آیه 81 ; ترجمه: «حق آمد و باطل نابود شد; زیرا باطل نابود شدنى است».

3 . به تفسیر نمونه، ج 12، ص 235، ذیل آیه فوق مراجعه کنید.

4 . حضرت على(علیه السلام) در خطبه 27 نهج البلاغه به این مطلب اشاره کرده است.

5 . خواجویى تعداد کشته شدگان از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در صفین 25 هزار نفر ذکر کرده، که از جمله آنها عمار یاسر و بیست و پنج نفر از اصحاب بدر بوده اند... و  کشته شدگان از لشکر معاویه را 45 هزار نفر ذکر کرده است. (قصه کوفه، ص 342)

6 . امام باقر(علیه السلام) در این مورد فرمود: «بیشترین و بزرگترین فشارها بر شیعیان در عصر معاویه، پس از شهادت امام حسن(علیه السلام) بود. در آن زمان در هر شهرى شیعیان ما کشته مى شدند و دست ها و پاهایشان با اندک گمان و بهانه اى قطع مى شد. شدّت سخت گیرى به حدّى بود که اگر کسى از دوستى ما یاد مى کرد زندانى مى شد و اموالش مصادره مى گردید و یا خانه اش ویران مى گشت». (عاشورا، ص 191)

7 . سخنان حسین بن على(علیه السلام)، ص 11 .

 

دسته ها : پرسش و پاسخ - محرم
پنج شنبه 30 7 1394 16:0

اهداف قیام عاشورا-قسمت چهارم

ادامه بدعت های بنی امیه :

3. تبعیض هاى نابجا

 عصر جاهلیّت عصر تبعیض هاى نابجا و ظالمانه بود، و نمونه بارز آن تبعیض بین زن و مرد بود، تا آنجا که نه تنها زنان از بسیارى از حقوق فردى و اجتماعى نظیر ارث محروم بودند بلکه گاه حقّ حیات نداشته، و در بعضى از قبایل ملک مرد محسوب مى شدند!

با بعثت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) افول و غروب تبعیض هاى نابجا شروع شد و همه از جمله زنان در جایگاه واقعى خود قرار گرفتند. امّا پس از رحلت آن حضرت دوباره تبعیض ها شروع شد و در دوران خلیفه سوم به اوج خود رسید. تبعیض ها در این دوران مخصوصاً در تقسیم بیت المال و واگذارى پست ها غوغا کرد. علاّمه امینى(رحمه الله)آمار تکان دهنده اى از حیف و میل هاى انجام شده در دوران عثمان بیان کرده است.(7)

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عدالت محورى را شعار خویش قرار داده بود و مى فرمود: «(أُمِرْتُ لاَِعْدِلَ بَیْنَکُمُ); مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم»(8) و جانشین برحق و بلافصل آن حضرت نیز حاضر نشد. بیش از دیگران، حتّى به مقدار کم، به برادر نیازمندش عقیل از بیت المال کمک کند.(9) امّا در عصر عثمان و  معاویه ریخت و پاش هاى شگفت آورى به چشم مى خورد. معاویه چهارصد هزار درهم از بیت المال مسلمین را به سمرة بن جندب مى دهد تا یک حدیث در مذمّت حضرت على(علیه السلام)بسازد و او حدیثى مى سازد که آیه شریفه (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ وَاللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ)(10) در مورد على(علیه السلام)نیست، بلکه در شأن ابن ملجم نازل شده، و آیه شریفه (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللهَ عَلَى مَا فِى قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِى الاَْرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا...).(11) در مورد على(علیه السلام)نازل شده است.(12) در حالى که این آیه مطابق سخن مفسّران درباره «اخنس بن شریق» نازل شده، او منافق بود و در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)دست به جنایاتى زد.(13)

امام حسین(علیه السلام) بر علیه یزید قیام کرد تا تبعیض ها را برچیده، و عدالت را جایگزین آن کند.

4. مقام براى مقام

 در عصر جاهلیّت قبل از اسلام، و جاهلیّت مدرن امروز، مقام را براى مقام مى خواهند، و براى آن ارزش ذاتى قائلند، و لذا براى به دست آوردن آن به هر وسیله مشروع و نامشروعى چنگ مى زنند. امّا پیام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به جهان بشریّت آن روز و امروز و تا قیام قیامت این است که پست و مقام هدف نیست و ارزش ذاتى ندارد، بلکه وسیله اى براى پیاده کردن اهداف عالى انسانى است، به همین خاطر دلیل بر شخصیّت نیست، بلکه تکلیف آور است. آرى، مقام تکلیف است نه افتخار، وسیله است نه هدف.

حضرت على(علیه السلام) در نامه پنجم نهج البلاغه خطاب به اشعث بن قیس، حاکم آن زمان آذربایجان، مى فرماید: «وَإِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَة وَلکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ; فرماندارى (وپست و مقام) براى تو وسیله آب و نان نیست; بلکه امانتى است در گردنت».

در عصر بنى امیّه دوباره مقام ارزش ذاتى پیدا کرد تا آنجا که وقتى معاویه پس از شهادت حضرت على(علیه السلام)وارد کوفه شد، این سخن معروف را گفت: «من نیامدم که شما را به نماز و روزه دعوت کنم، بلکه هدف من حکومت بر شماست».(14)

امام حسین(علیه السلام) قیام کرد تا این نوع بدعت ها را ریشه کن کرده و مردم را با سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آشنا کند.

پیام این هدف

 امروز این هدف بزرگ براى همه ما پیام روشنى دارد، که باید در کنار عزادارى ها براى از بین بردن بدعتها تلاش کنید، و اجازه ندهید گروهى نادان یا سودجو براى تأمین منافع شخصى خود به سراغ بدعت ها رفته، یا آن را گسترش دهند.

هرگاه به بدعت گزاران با سکوت خود چراغ سبز نشان دهیم، کارهایى به نام دین انجام مى شود که همه از آن شرم خواهیم داشت و چهره اسلام را در نظر جهانیان دگرگون خواهد ساخت، به خصوص اینکه یکى از راه هاى نفوذ دشمن در صفوف متّحد ما، حمایت و برنامه ریزى براى همین بدعت هاست.

ادامه دارد .....

منابع :

7 . به نمونه هایى از بذل و بخشش هاى بى حساب عثمان توجّه فرمایید:

الف) مبلغ پانصد هزار دینار (مثقال طلا) از غنایم آفریقا و یکصد هزار درهم (نقره) از بیت المال به مروان بن حکم بخشید، که مورد اعتراض زید بن ارقم کلیددار بیت المال قرار گرفت.

ب) مبلغ دویست هزار نیز به ابوسفیان بخشید.

ج) مبلغ یکصد هزار دینار از غنایم جنگ دیگرى در آفریقا به برادر رضاعیش عبدالله بن ابى سرح بخشید.

د) مبلغ سیصد هزار درهم به حارث بن حکم برادر مروان بن حکم بخشید. (شرح بیشتر را در کتاب الغدیر، ج 8، ص 257 تا 286 مطالعه فرمایید).

8 . شورا، آیه 15; البتّه جمله مذکور به شکل روایت نیز از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است. به کتاب مکاتیب الرسول، ج 2، ص 338 مراجعه شود.

9 . نهج البلاغه، خطبه 224 .

10 . بقره، آیه 207; ترجمه: «وبعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون على(علیه السلام) در «لیلة المبیت» به هنگام خُفتن در جایگاه پیغمبر(صلى الله علیه وآله)) جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند; و خداوند نسبت به همه بندگان مهربان است».

11 . بقره، آیه 204 و 205; ترجمه: «بعضى از مردم گفتارشان در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى شود، (در ظاهر اظهار محبت شدید مى کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى گیرند، در حالى که آنان سرسخت ترین دشمنانند. (نشانه آنها، این است که) هنگامى که روى بر مى گردانند (و از نزد تو خارج مى شوند) در راه فساد در زمین تلاش مى کنند».

12 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 73 .

13 . رجوع کنید به: تفسیر فخر رازى، روح المعانى، الدر المنثور، مجمع البیان و تفسیر نمونه (ذیل تفسیر آیات فوق).

14 . مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 38; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 46 .


دسته ها : پرسش و پاسخ - محرم
پنج شنبه 30 7 1394 15:0

اهداف قیام عاشورا-قسمت سوم

هدف سوم: احیاى سنت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)  

 یکى دیگر از اهداف نهضت عاشورا، احیاى سنّت پیامبر عالیقدر اسلام، حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) است. امام حسین(علیه السلام)مى فرماید:

«اَدْعُوکُمْ اِلى کِتابِ الله وَسُنَّةِ نَبِیِّهِ(صلى الله علیه وآله) فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُمِیتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ، وَ اِنِ اسْتَمِعُوا قَوْلی وَ تُطِیعُوا اَمْرِی، اَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ; شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) دعوت مى کنم چرا که سنّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را میرانده و بدعت ها را احیا کرده اند و اگر دعوتم را اجابت کرده، و کلامم را بشنوید و دستوراتم را عمل کنید، شما را به راه رشد و تقوا هدایت خواهم کرد».(1)

و در جاى دیگر خطاب به برادرش محمّد حنفیّه مى فرماید: «اُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ، وَاَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَأَبِی عَلِىِّ بْنِ أَبِی طالِب; مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و طبق سنّت جد و پدرم عمل نمایم».(2)

بنابراین، یکى از اهداف امام حسین(علیه السلام) احیاى سنّت و سیره پیامبر(صلى الله علیه وآله) و از بین بردن بدعتها بوده است.

بدعت هاى بنى امیّه:

 بنى امیّه در طول مدّتى که خلافت را غصب کردند، و بناحق بر مسند قدرت تکیه زدند، بدعت هاى فراوانى در دین ایجاد کرده، و سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را میراندند; چرا که ادامه حیاتشان در گرو احیاى بدعت ها و محو سنّت هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بود. به نمونه هایى از این بدعت ها توجّه فرمایید:

 1. تغییر ارزشها

 در عصر جاهلیّت شخصیّت افراد بر محور ثروت و فرزندان دور مى زد. هر کس پول بیشتر و فرزندان فزون ترى داشت، شخصیّتش در نگاه مردم مهم تر بود. خداوند متعال در آیه شریفه 37 سوره سبأ ضمن بى اعتبارى این ملاک، معیار جدیدى را جایگزین آن کرد. مى فرماید:

«(وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلاَ أَوْلاَدُکُمْ بِالَّتِى تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِى الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ); اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمى سازد، جز کسانى که ایمان بیاورند و عمل صالحى انجام دهند، که براى آنان در برابر کارهایى که انجام داده اند پاداش مضاعف است; و آنها در غرفه هاى (بهشتى) در (نهایت) امنیت خواهد بود».

و نیز در آیه شریفه 13 سوره حجرات «(إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ); گرامى ترین شما در نزد خداوند، با تقواترین شماست.» این مطلب را واضح تر بیان فرموده است.

بدین ترتیب، اسلام معیار شخصیّت را از ثروت و فرزند، به ایمان و تقوا و عمل صالح تغییر داد. یعنى هر کس تقواى بیشتر داشته باشد به خداوند نزدیک تر است، هر چند اصلا فرزندى نداشته و فقیرترین فرد جامعه باشد. و کسى که تقواى کمترى داشته باشد از خداوند دورتر است هر چند داراى فرزندان فراوان و ثروت زیادى باشد.

در پى این تغییر ملاک، ابوسفیان ها و ابولهب ها و ابوجهل ها جاى خود را به سلمان ها و ابوذرها و مقدادها دادند، و در پى آن، مردم در برابر ثروتمندان به خاطر پول و ثروتشان تواضع نمى کردند.

امّا با رحلت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دوباره معیارها دستخوش تغییر و تحوّل شد، و در عصر خلیفه سوم به حال سابق برگشت، و ثروتمندان و صاحبان فرزندان و نیروى انسانى بیشتر هر چند بویى از تقوا نبرده بودند، جاى انسان هاى متقى را گرفته، و به عنوان شخصیّت هاى اسلامى معرفى شدند. در عصر معاویه پیشقراولان و کسانى که زودتر از همه اسلام را پذیرفته بودند کنار گذاشته شده، و آزادشدگان دست پیامبر(صلى الله علیه وآله)و فرزندانشان (طلقاء و ابنا طلقاء) که اسلام را به اجبار و فشار محیط نه از روى میل و علاقه و اشتیاق، پذیرفته بودند سر کار آمدند.(3) در جنگ صفین تعداد فراوانى از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در سپاه امام على(علیه السلام) و تنها افراد بسیار معدودى از صحابه خود فروخته در اردوگاه معاویه بودند.(4) دستگاه بنى امیّه که براساس تقوا و ایمان بنا نشده بود، بلکه شالوده آن بر اساس مطامع دنیوى ریخته شده بود کسانى که شیطنت بیشتر، قساوت قلب شدیدتر، دین فروشى زیادترى داشتند را به خود جذب مى کرد.

امام حسین(علیه السلام) براى از بین بردن این بدعتها و احیاى آن سنّت ها قیام کرد.

2. امتیازات قومى

 در عصر جاهلیّت امتیازات قومى غوغا مى کرد. آنان اوّلا: عرب را (هر چند داراى انحطاط اخلاقى بود) بر عجم (غیر عرب) برترى مى دادند. ثانیاً: در میان عرب ها، هر قبیله اى خود را برتر از دیگر قبیله ها مى دانست و براى این منظور به شمارش تعداد افراد قبیله خود مى پرداختند، و اگر دو قبیله از این جهت مساوى بودند، به سراغ گورستان ها رفته و سرشمارى مردگان هر قبیله را آغاز مى کردند تا قبیله برتر مشخّص شود!(5)

اسلام این ملاک و معیار نادرست را برچید، و معیار بشریّت و انسانیّت را جایگزین آن کرد و براى همه انسانها، فارغ از قبیله، نژاد، زبان و رنگ، ارزش قائل شد. در آیه شریفه 70 سوره اسراء مى خوانیم:

«(وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِى آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیر مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا); ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم; و آنها را در صحرا و دریا (بر مرکب هاى راهوار) سوار کردیم; و از نعمت هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم; و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده ایم، برترى بخشیدیم».

آرى با آمدن اسلام، انسان محورى، جاى قبیله محورى را گرفت، و لذا طرفداران پیامبر(صلى الله علیه وآله) و جذب شدگان به اسلام از قبیله و نژاد و زبان و رنگ خاصّى نبودند; بلکه عرب و عجم، سیاه و سفید، قریشى و غیر قریشى، فوج فوج به اسلام رو آورده، و تسلیم امر خدا شدند. با رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، این سنّت حضرت نیز دستخوش تغییر شد و کم کم همان قومیّت گرایى رخ نمایى کرد، تا در دوران خلیفه دوم به اوج رسید(6)، و این

مطلب مخصوصاً در مناطق تحت نفوذ معاویه به وضوح دیده مى شد. تعصّبات قومى جاى انسان محورى را گرفت و همین امر باعث اختلافات و درگیرى میان قبایل شد. اتّحاد و یکپارچگى و وحدت ناشى از انسان محورى به تدریج از میان مسلمانان رخت بربست و دیگر خبرى از آن جامعه متّحد و یکپارچه نبود. امام حسین(علیه السلام) قیام کرد تا دوباره همه مسلمانان را متّحد نموده، و یادگار جدّش، انسان محورى را حاکم کند.

ادامه دارد ....

منابع :

1.وقعه الطف ، ص 207

2 . تاریخ طبرى، ج 3، ص 28 ; بحارالانوار، ج 44، ص 329 ; اعیان الشیعه، ج 1، ص 59 .

3 . عثمان افراد فاسق و ظالمى چون ولید بن عقبة بن ابى معیط را والى کوفه، و عبدالله غامر بن کریز را والى بصره، و عبدالله بن ابى سرح را والى مصر، و مروان بن حکم را مشاور عالى خویش کرد. مطابق آنچه که در کتاب الاستیعاب، ص 690 و الاغانى، ج 6، ص 356 آمده ابوسفیان خود نیز به این نکته اعتراف کرد، آنجا که گفته است: «از آن هنگام که خلافت به دست دو طایفه تیم و عدى (قبیله ابوبکر و عمر) افتاد، من نیز در آن طمع کردم». (عاشورا، ص 120)

4 . طبق روایتى 300 تن از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) که در بیعت رضوان و گروهى از آنها از بدریون بودند، با على(علیه السلام) در جنگ صفین همکارى مى کردند، که از این جمع 63 نفر در آن میدان شهید شدند. (پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج 7، ص 83).

5 . شرح بیشتر را در تفسیر نمونه، ج27، ص 275 مطالعه فرمایید.

6 . جرج جرداق در کتاب الامام على صوت العدالة الانسانیة، ج 1، ص 124 درباره تقویت بنى امیّه توسط عثمان مى نویسد: «عثمان، هم کلید بیت المال و هم شمشیر سلطان را در دستان بنى امیّه قرار داد». (عاشورا، ص 140).


دسته ها : پرسش و پاسخ - محرم
چهارشنبه 29 7 1394 15:30

اهداف قیام عاشورا-قسمت دوم

هدف دوم: امر به معروف و نهى از منکر  

 این هدف، هم در کلمات امام حسین(علیه السلام) آمده است، و هم اصحاب آن حضرت به آن اشاره کرده اند، و هم پیروان وشیفتگان حضرتش در زیارتنامه ها آن را زمزمه مى کنند.

امام حسین(علیه السلام) در وصیّت نامه اش خطاب به محمّد حنفیّه فرمود: «أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعرُوفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ; هدف من از قیام امر به معروف و نهى از منکر است».(1)

مسلم بن عقیل، سفیر دلاورِ سرور و سالار شهیدان، پس از آنکه یکّه و تنها با دشمن مبارزه کرد و بالاخره دستگیر شد و او را نزد عبیدالله بن زیاد آوردند، امیر کوفه خطاب به آن حضرت گفت: «شنیده ام براى فتنه انگیزى (و اختلاف در میان مسلمانان) به کوفه آمده اى؟» حضرت در پاسخش فرمود: «ما لِهذا آتَیْتُ، وَ لکِنَّکُمْ أَظْهَرْتُمُ الْمُنْکَرَ، وَ دَفَنْتُمُ الْمَعْرُوفَ... فَأَتَیْناهُمْ لِنَأْمُرَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ; براى فتنه انگیزى به کوفه نیامده ام، بلکه از آنجا که شما منکرات را گسترش داده و معروف را دفن کرده اید ... به سوى مردم کوفه آمده ایم تا آنها را امر به معروف کرده و از منکرات باز داریم».(2)

در زیارتنامه هاى مربوط به امام حسین(علیه السلام) از جمله زیارت وارث مى خوانیم: «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیْتَ الزَّکاةَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیْتَ عَنْ الْمُنْکَرِ، وَاَطَعْتَ اللهَ وَرَسُولَهُ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ; شهادت مى دهم که تو (امام حسین(علیه السلام)) نماز را بپا داشتى، و زکات را پرداختى، و امر به معروف و نهى از منکر کردى، و تا هنگام شهادت از خدا و رسولش اطاعت کردى».(3)

بنابراین، بى شک یکى از اهداف مهمّ آن حضرت در قیام عاشورا، احیاى دو فریضه فراموش شده امر به معروف و نهى از منکر بود.

اهمّیّت فوق العاده امر به معروف و نهى از منکر:

 از یک جهت امر به معروف و نهى از منکر از همه وظایف دینى مهم تر است. بدین جهت در حدیث ارزشمندى از حضرت على(علیه السلام) مى خوانیم:

«وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللّهِ، عِنْدَ الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، إِلاَّ کَنَفْثَة فِی بَحْر لُجِّیٍّ; (بدانید) تمام اعمال نیک وحتّى جهاد در راه خدا در برابر امربه معروف ونهى از منکر همچون قطره اى است در مقابل یک دریاى پهناور».(4)

ما یک تشبیه ساده و در عین حال دقیق و عمیق در مورد این دو فریضه داریم. توجّه فرمایید:

مزرعه بزرگى را در نظر بگیرید. این مزرعه به دو چیز مهم نیاز دارد، تا سرپا بماند و مفید باشد:

نخست آبیارى منظّم و کافى و به موقع، و گرنه همه درختان و محصولات باغ مى خشکد.

دوم دفع آفات مختلفى که دامنگیر محصول مى شود.

امر به معروف حکم آبیارى مزرعه عظیم دین را دارد، و نهى از منکر در حکم آفت زدایى آن است. اگر مزرعه دین به وسیله امرِ به معروفِ منظّم و کافى و به هنگام، آبیارى نگردد محصولات آن نابود مى گردد، همان گونه که چنانچه پس از بارور شدن محصولات، با نهى از منکر آفت زدایى صورت نگیرد، محصولى از آن مزرعه باقى نخواهد ماند.

این که در روایت فوق امر به معروف و نهى از منکر (از یک نظر) از همه واجبات مهم تر شمرده شده، دلیلش این است که بدون این دو، بقیّه واجبات به بار نمى نشینند.

مراحل امر به معروف و نهى از منکر:

 همان گونه که در روایات(5) و رساله توضیح المسائل فقها آمده، امر به معروف و نهى از منکر سه مرحله دارد، که توجّه به آن لازم است:

الف) مرحله قلبى: یعنى در دل عاشق معروف و دشمن منکر باشد. هنگامى که معروفى را مى بیند خوشحال و مسرور گردد، و در مواجهه با منکرات منزجر و غمگین شود، و خلاصه حالت درونى اش در برخورد با این دو پدیده یکسان نباشد. که این حالت درونى انگیزه عمل خواهد شد.

ب) مرحله زبانى: علاوه بر عشقِ درونى نسبت به معروف و بیزارى قلبى از منکرات، آن را بر زبان جارى سازد و در برخورد با منکرات و ترک معروف ها، با زبان خویش و به صورت مؤدّبانه و دوستانه، تذکّر دهد. اگر بدون خشونت و با رویى گشاده و پرهیز از جریحه دار کردن احساسات، به طرف مقابل تذکّر دهد، قطعاً اثر خواهد کرد.

ج) برخورد عملى و فیزیکى: مرحله سوم امر به معروف و نهى از منکر، یعنى برخورد عملى و فیزیکى که کار حکومت است. اگر شخص یا اشخاصى آشکارا در جامعه مرتکب منکرات شوند و معروف ها را زیر پا بگذارند و به تذکّرات دیگران توجّهى نکنند، حکومت اسلامى باید آنها را دستگیر و مجازات کند. و چنانچه آزادى آنها به نظام اسلامى ضربه بزند، باید آنها را زندانى نماید. تکرار مى کنیم که این مرحله، کار افراد عادى نیست، بلکه وظیفه حکومت است.

امام حسین(علیه السلام) و امر به معروف و نهى از منکر

 همان گونه که قبلا اشاره شد در عصر حکومت بنى امیّه مخصوصاً یزید منکرات همه جا را فرا گرفته بود، حتّى مرکز حکومت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مدینه منوّره، آلوده انواع منکرات و محرّمات شده بود.(6) کار به جایى رسیده بود که گروهى از مردم مدینه به استقبال زنان خواننده مى رفتند و از این کار احساس شرمندگى نمى کردند! تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل، و وضعیّت بقیّه شهرها را که از مرکز ظهور اسلام دور بودند تصوّر کن. البتّه این روند ـ همان گونه که قبلا اشاره شد ـ یک روند طبیعى بود، زیرا وقتى سردمداران حکومت و کسانى که خود را خلیفه و جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى پنداشتند آلوده به انواع گناهان شوند، از مردم عادى چه توقّعى مى توان داشت؟!

به قول شاعر عرب:

اِذَا کَانَ رَبُّ الْبَیْتِ بِالدَّفِّ مُولِعاً *** فَشِیمَةُ اَهْلِ الْبَیْتِ کُلُّهُمُ الرَّقْص(7)

«هنگامى که رییس خانواده علاقه شدید به نوازندگى داشته باشد، تمام اهل خانه به رقص و پایکوبى مى پردازند».

آرى، منکرات، شرق و غرب جهان اسلام را فرا گرفت، و معروف ها به فراموشى سپرده شد. صلحا، عبّاد، مهاجران، انصار از صحنه حکومت کنار گذاشته شده، و ظالمان و فاسدان و تبعیدیان زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مطرودان، زمام امور را به دست گرفتند.(8) امام حسین(علیه السلام) در چنین شرایطى با تمام وجود خود (با قلب و زبان و عمل) رسالت امر به معروف و نهى از منکر را ادا نمود. در روز عاشورا قرآن را بر سر نهاد و در میان دو لشکر قرار گرفت و مکرّر آنها را به عمل کردن به قرآن دعوت نمود، و هنگامى که مشاهده کرد مرحله قلبى و زبانى کارساز نیست وارد مرحله بعد شد. در مرحله سوم گاه دشمن نابود مى شود و به این وسیله از ادامه منکرات باز مى ماند و اگر این کار ممکن نشود باید فداکارى کرد و این رسالت را به پایان رساند. آرى امام حسین(علیه السلام)با تقدیم خون خود این وظیفه بزرگ را انجام داد و درخت نوپاى اسلام را آبیارى کرد، و آن را از نابودى نجات داد.

خون اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و فرزندان و یارانش، هم مزرعه اسلام را آبیارى کرد و هم آن را آفت زدایى نمود. اگر قیام امام حسین(علیه السلام)نبود و بنى امیّه و بازماندگان عصر جاهلیّت رسوا نمى شدند معلوم است چه بر سر اسلام مى آوردند، و اگر بود همچون مزرعه پرآفتى بود که ثمره چندانى نداشت.

یکى از مسایل مهمّ تاریخ اسلام قیام هاى پس از واقعه کربلا بود. قیام هایى نظیر قیام توّابین، قیام مختار و مانند آن، تمام این نهضت ها یک شعار داشتند و آن «اَلرِّضَا لاِلِ مُحَمَّد»(9) بود. حتّى ابومسلم خراسانى هم با این شعار بر سر کار آمد، و موفّق به منقرض ساختن حکومت بنى امیّه شد. هر چند در تحویل حکومت به صاحبان اصلى آن اشتباه کرد و آن را به بنى عبّاس سپرد; یا مجبور شد به آنها بسپارد.

بنابراین، امر به معروف و نهى از منکر یکى دیگر از اهداف قیام امام حسین(علیه السلام) بود، و حضرت براى رسیدن به این هدف با اهداى خون خود موفّق شد، و آثارش تدریجاً ظاهر گشت، و آن حرکت جاهلى متوقف شد.

پیام این هدف

 آیا سخنان امام حسین(علیه السلام) در این رابطه این پیام را به ما نمى دهد که باید در سایه عزادارى ها معروف ها را گسترش داده و منکرات را برچینیم؟ به یقین هر سال باید بر عظمت و وسعت عزادارى ها افزوده شود، امّا اگر همچنان معروف ها فراموش شود و منکرات گسترش یابد، قطعاً به هدف سیّدالشهدا نرسیده ایم. در عصر و زمان ما هم مزرعه دین نیازمند آبیارى به وسیله امر به معروف و آفت زدایى با نهى از منکر است و اگر از این دو اصل مهم غفلت شود، خطرات و آفات جامعه اسلامى را با هجوم فرهنگ ضدّ دینى غرب تهدید خواهد کرد.

ادامه دارد ....

منابع :

1 . بحارالانوار، ج 44، ص 329 ; مقتل خوارزمى، ج 1، ص 188 .

2 . بحارالانوار، ج 44، ص 329 ; فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 33 .

3 . مفاتیح نوین، ص 382; بحارالانوار، ج 98، ص 197، ح 32 .

4 . نهج البلاغه، کلمات قصار، 374 .

5 . وسائل الشیعه، ج 11، ابواب الامر والنهى، باب 3 .

6 . به گفته مسعودى در مروج الذهب، ج 3، ص 67، در دوران کوتاه حکومت یزید دربار وى مرکز فساد و فحشا و گناه بود و آثار آن در جامعه نیز گسترش یافته بود، به گونه اى که حتّى در محیط مقدّسى همچون مکّه و مدینه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب مى پرداختند. (عاشورا، ص 216).

7 . التحفة السنیّة، ص 79; اضواء على الصحیحین، ص 286; و الانتصار للعاملى، ج 6،

ص 480 .

8 . معاویه افرادى همچون عمروبن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، سمرة بن جندب را در شهرهاى مصر و بصره و کوفه در حکومت شریک کرد. جالب اینکه حضرت على(علیه السلام)در یک پیش بینى شگفت آور در نامه 62 نهج البلاغه از این واقعه خبر داد. شرح بیشتر را در کتاب عاشورا، ص 163 به بعد مطالعه فرمایید.

9 . بحارالانوار، ج 52، ص 302، ح 46 و صفحات 174 و 175 و 178 و 199 .


دسته ها : پرسش و پاسخ - محرم
سه شنبه 28 7 1394 15:30
X