معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501541
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

بايد كه دمي غافل از آن شاه نباشي

مرحوم حجة الاسلام اسدالله بافقي يزدي برادر مرحوم حاج شيخ محمد تقي بافقي در ماه صفر 1369 هجري قمري در قصبه بافق حكايت كرد كه:
« مرحوم برادرم كراراً به فيض ملاقات آن حضرت رسيده و حضور آن حضرت مشرف شده اند و در زمان حياتش راضي نبود گفته شود.
آن مرحوم از اشخاصي بودند كه مكرر اين توفيق نصيبشان شده بود چه در سفر مكه معظمه كه پياده و يا با شتر مشرف شدند و چه در اعتاب مقدسات و چه در مسجد شريف جمكران قم. يكي از آنها اين است كه:
ايشان از نجف اشرف پياده، به زيارت حضرت رضا عليه السلام مشرف مي شدند. در فصل زمستان وارد ايران شده و در كوهها و دره هاي پشت كوه مي آمدند. نزديك غروب آفتاب در حالي كه برف مي باريد و تمام كوه و دشت را برف پوشانيده و هوا هم سرد بوده؛ به يك قهوه خانه مي رسد كه در نزديك گردنه اي بود. با خود مي گويد: امشب را در اين قهوه خانه مي مانم و صبح به راهم ادامه مي دهم.

در قهوه خانه مي بيند كه عده اي از كردهاي يزدي مشغول لهو و لعب و قمار مي باشند. متحير مي شود با اين منكرات و افراد لاابالي چه كند و نهي از منكر هم در اينجا مورد ندارد؛ زيرا در قلب سياه و سنگ شيطان پرستها اثر نمي كند.
هوا تاريك شده و او در اين فكر، كه چه كنم؟ صدايي مي شنود كه او را به اسم مي خواند. مي بيند كه در آن نزديكي درختي سبز و خرم است و در زير آن شخص بزرگواري نشسته، سلام مي كند. آن آقا مي فرمايد:
« محمد تقي آنجا جاي تو نيست، بيا در نزد ما ».

پس زير سايه درخت رفته مشاهده مي كند كه هواي لطيفي دارد در حالي كه تمام دشت و كوه را برف پوشانيده ولي زير آن درخت خشك و مانند هواي بهار است.
شب را در خدمت آن بزرگوار بيتوته نموده و آنچه بايد استفاده مي كند و چون صبح طالع مي شود نماز صبح را خوانده و آن آقا مي فرمايد:
« اكنون كه هوا روشن شد مي رويم ».
پس به راه افتاده و مقداري كه مي روند آن مرحوم از روي قرائن متوجه مي شود كه به چه فيض و فوز عظيمي رسيده است. آقا مي فرمايد:
« حالا ما را شناختي ؟ » وداع مي كنند كه بروند؛ عرض مي كند:
« اجازه بفرماييد من هم در خدمت شما باشم ».
حضرت مي فرمايند: « تو نمي تواني با من بيايي».
عرض مي كند: « ديگر كجا خدمت شما برسم؟ » مي فرمايند:
« در اين سفر دوبار نزد تو مي آيم؛ اول: قم، دوم: نزديك سبزوار ».
پس از نظرش غايب مي شود و آن مرحوم به شوق وعده ديدار قم به راه ادامه داده و پس از چندين روز وارد قم شده و سه روز براي زيارت و وعده تشرف توقف نموده ولي موفق نمي شود.
پس حركت مي كند و بعد از يك ماه نزديك سبزوار مي شود. همين كه از دور شهر را مي بيند با خود مي گويد: « چرا خلف وعده شد! در قم كه جمالش را نديدم؛ و اين هم شهر سبزوار ».
تا اين فكر را مي كند، صداي پاي اسب به گوشش مي رسد. برميگردد مي بيند آقا، حضرت ولي عصر عجل الله فرجه سواره مي آيد. ايستاده سلام مي كند و پس از اداي وظيفه و عرض ادب مي گويد: « آقا جان! وعده فرموديد كه قم هم خدمت مي رسم ولي موفق نشدم ».
حضرت مي فرمايند: « محمد تقي ما آمديم وقتي كه از حرم عمه ام حضرت معصومه سلام الله عليها بيرون آمده و زني تهراني از تو مسائلي مي پرسيد و تو سرت پايين و جواب او را مي دادي ما آمديم من در كنارت ايستاده بودم و تو به ما التفات ننمودي ».

بايد كه دمي غافل از آن شاه نباشي
شايد كه نظر افكند آگاه نباشي

يکشنبه 22 12 1389 10:49

اگر طالب رضايت مولا هستي بخون

رضايت امام عصر(عج) در راستاي رضايت الهي است، يعني اگر امام(عج) از ما راضي باشند در واقع خداوند نيز از ما راضي است و رضايت امام همان رضايت خداوند است. لذا بهتر است سخن را ببريم بر روي رضايت الهي؛ و رضايت الهي محقق نشود مگر با گناه نكردن و نافرماني نكردن او.

رسول گرامي اسلام(ص) در خطبه شعبانيه بهترين اعمال را در بهترين ماه خداوند يعني ماه مبارك رمضان، گناه نكردن و دوري از معاصي مي دانند.

كسي كه همه سعي و تلاش او بر اين باشد كه گناه نكند، نور هدايت در دل او مي تابد و باعث ترك خطاهاي ديگر، و رشد و تعالي روحي و معنوي، و انجام واجبات و وظائف ديگر او مي شود. حضرت علي(ع) مي فرمايد: «ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب، و ما قست القلوب الا لكثرة الذنوب» يعني چشم ها گرفتار خشكي نمي شوند مگر در اثر قساوت قلب، و قلب گرفتار قساوت نمي شود مگر در اثر گناه زياد. (بحارالانوار، ج7، ص55)

بنابر اين قدم اصلي در پاكسازي و تزكيه روح و نفس، گناه نكردن و دوري از گناه است. و قدم بعدي آن است كه در صورت تخلف و انجام گناه، پس از آن فورا توبه نموده و از خداوند عذرخواهي نمايد. در روايت آمده هر گناه مانند نقطه سياهي است كه بر روي صفحه سفيد دل قرار مي گيرد. اين نقطه سياه بوسيله توبه نيز پاك مي شود. اما اگر گناهان كسي زياد شود و به دنبال آن توبه نكند، صفحه سفيد دل به صفحه اي سياه تبديل شده و مانع رسيدن و تابيدن نور هدايت بر قلب و دل مي گردد. بنابر اين پس از پاك كردن دل از سياهي و زنگار گناه، شايسته است كه آن را با فضائل اخلاقي آذين نموده و در هر موقعيتي سعي كنيم تا آن فضائل نيكو را به مرحله عمل در آورده، و آنقدر ادامه دهيم، تا بصورت ملكه درآمده و همه اعمال و افكار انسان مزين به آن فضائل گردد. در اين راستا مطالعه در حالات و زندگي عرفا مي تواند بسيار سودمند باشد.

يكي از راه هاي مؤثر و عملي براي تزكيه روح عمل به توصيه هاي صاحبان معنويت و رهسپردگان اين راه است. از جمله توصيه هاي آنان كه در روايات هم بدان اشاره شده است، عمل به آن چيزي است كه در ذيل مي آيد:

1) مشارطه، آن است كه با خود شرط كند تا سطح كيفي و كمي اعمال و افكار نيك و پسنديده را بالاتر برده و در مقابل، از كارها و افكار ناپسند خود بكاهد. 2) مراقبه، آن است كه در حين عمل و اجرا، مراقب و مواظب خود بوده تا به آن مقداري كه با خود شرط كرده است ماتزم باشد. 3) محاسبه، كه هر فردي اعمال و رفتار و افكار خود را مورد حسابرسي قرار داده تا مشخص شود چه مقدار از آنها خوب و پسنديده ، و چه مقدار ناپسند و خارج از حد مجاز بوده اند. در ادامه به مراحل ديگري مي توان اشاره نمود. منجمله اين كه در صورت تخلف و يا ارتكاب گناه، براي خود تنبيه و مجازاتي در نظر بگيرد، مانند اينكه شرط كند اگر تخلف كرد يك روز روزه بگيرد و يا صدقه بدهد و ... . اما بايد توجه داشت كه اين تنبيه و مجازات بايد از اعتدال برخوردار باشد و به افراط و تفريط دچار نشود.

البته مطلب مهم و اساسي كه قبلا هم به آن اشاره شد و نبايد فراموش شود، گناه نكردن است. چه بسا فردي حتي اعمال مستحبي را نيز انجام مي دهد، ولي در كنار آنها هم گناه مي كند. عبادات و اعمال عبادي چنين شخصي اثر سازنده خود را از دست داده و بي اثر شده و بعبارتي از ارزش افتاده است.«انما يتقبل الله من المتقين» با توجه به مطالب فوق مي بينيم كه راه رسيدن انسان به تكامل، پوشيده شده است از مبارزه با هواي نفس و تمايلات نفساني، و بهترين وسيله در اين مسير، ذكر و ياد خداوند و اطاعت از او ، و صبر بر اطاعت و دوري و اجتناب از گناه است، كه هر چه صبر و تحمل انسان براي خداوند بيشتر باشد، او از درجه و رتبه بالاتري برخوردار است. كلام آخر اينكه اولا، در هر لحظه و در هر قدم بر خداوند توكل نموده و هر چه مي خواهيد از او طلب نمائيد. و ثانيا، كار را قدم به قدم آغاز كنيد، و انتظار معجزه نداشته باشيد، اگر چه خدا معجزه هم براي بنده اش مي كند. در مسير كه قرار گرفتيد، غم به دل راه ندهيد. مهم در مسير بودن است، چه به هدف برسيم يا نرسيم، پيروزيم.

اميدواريم بيش از پيش امام عصر(عج) و خداوند متعال از ما راضي باشند.

 

يکشنبه 22 12 1389 10:44
انتظار به معناى آماده باش کامل
آنهایى که انتظار قیام یک مصلح جهانى را مى کشند، معتقدند انتظار انقلاب، دگرگونى و تحوّلى را دارند که وسیعترین و اساسى ترین انقلابهاى انسانى در طول تاریخ بشر است، انقلابى که بر خلاف انقلابهاى اصلاحى گذشته جنبه منطقه اى نداشته و اختصاص به یک جانب از جوانب زندگى ندارد، بلکه علاوه بر این که عمومى و همگانى است، همه شئون و جوانب زندگى انسانها را اعمّ از فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و اخلاقى در بر مى گیرد.
البتّه در این جا کارى با این موضوع نداریم که براى چنین انتظارى از نظر عقیدتى چه دلیلى در دست داریم، زیرا هدف در این بحث تنها بررسى نتایج و آثار چنین عقیده و چنان انتظارى است که آیا به راستى آن چنان که پاره اى از ماتریالیستها و کمونیستها مى پندارند، جنبه تخدیرى دارد یا حرکت آفرین است و اصلاح گر; اگر چه از نظر ما اصل قضیّه هم به ثبوت رسیده و قانون «تکامل» و «نظم» که دو قانون مسلّم در عالم حیات و جهان هستى مى باشد، آن را اثبات مى کند که جاى شرح آن نیست، و از موضوع بحث ما خارج است.
همان طور که اشاره کردیم انتظار، از دو عنصر نفى و اثبات ترکیب شده است، اکنون در این جا اضافه مى کنیم که در هر انقلاب و تحوّلى نیز دو جنبه وجود دارد: «جنبه نفى» و «جنبه اثبات».
جنبه نفى که جنبه نخستین تحوّل است، همان از بین بردن نابسامانیها و عوامل اختلال، فساد، انحطاط، عقب گرد و شستشو دادن لوحِ جامعه از نقشهاى غلط است، و پس از انجام یافتن آن نوبت به جنبه اثبات و جانشین ساختن عوامل اصلاح، رشد، ترقّى و سازندگى مى رسد.
ترکیب مفهوم «انتظار» با مفهوم «انقلاب جهانى» اثرات سازنده آن را روشنتر مى سازد; یعنى کسانى که در انتظار چنین تحوّلى بسر مى برند، اگر در دعوى خود صادق باشند ـ نه جزء منتظران دروغین ـ آثار ذیل در وجود آنها آشکار خواهد شد:
الف) خودسازى فردى
چنین تحوّلى قبل از هر چیز نیازمند عناصر آماده و باارزش انسانى است که بتوانند بار سنگین این اصلاحات وسیع را در جهان بدوش بکشند که در درجه اوّل محتاج به بالا بردن سطح اندیشه، آگاهى و آمادگى روحى و فکرى براى همکارى در پیاده کردن آن برنامه عظیم است. تنگ نظریها، کوته بینى ها، کج فکریها، حسادتها، اختلافات کودکانه و نابخردانه و به طور کلّى هر گونه نفاق و پراکندگى با موقعیّت منتظران واقعى سازگار نیست.
نکته مهم این جاست که منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمّى هرگز نمى تواند نقش تماشاچى را داشته باشد; ایمان به نتایج و عاقبت این تحوّل، هرگز به او اجازه نمى دهد که در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نیز محتاج به داشتن اعمالى پاک و روحى پاکتر و برخوردارى از شهامت و آگاهى کافى است.
من اگر ناپاک و آلوده ام چگونه مى توانم منتظر تحوّل و انقلابى باشم که اوّلین شعله اش دامان مرا مى گیرد؟!
من اگر ظالم و ستمگرم، چگونه ممکن است در انتظار کسى بنشینم که طعمه شمشیرش خون ستمگران است؟!
و من اگر فاسدم چگونه مى توانم در انتظار نظامى که افراد فاسد و نادرست در آن هیچ گونه نقشى ندارند، بلکه مطرود و منفورند، روزشمارى کنم؟!
آیا این انتظار براى تصفیه روح، فکر و شستشوى جسم و جان من از لَوث آلودگیها کافى نیست؟!
ارتشى که در انتظار جهاد آزادى بخشى به سر مى برد به طور قطع به حالت آماده باش کامل در مى آید، سلاحى که براى چنین میدان نبردى شایسته است، بدست مى آورد، سلاحهاى موجود را اصلاح مى کند، سنگرهاى لازم را مى سازد، آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مى برد، روحیّه افراد را تقویت مى کند و شعله عشق و شوق براى چنان جهادى را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه مى دارد، ارتشى که داراى چنین آمادگى نیست، هرگز در انتظار بسر نمى برد و اگر بگوید دروغ مى گوید.
انتظار یک مصلح جهانى، یعنى آماده باش کامل فکرى و اخلاقى، مادّى و معنوى براى اصلاح همه جهان، چنین آماده باشى بسیار سازنده است. اصلاح فکرى و اخلاقى و پایان دادن به همه مظالم و نابسامانیها، کار بزرگى است و آماده باش براى چنین هدف بزرگى باید با وسعت و عمق آن متناسب باشد.
ب) خودیاریهاى اجتماعى
این گونه منتظران در عین حال ناچارند مراقب حال یکدیگر نیز باشند و در اصلاح وضع دیگران نیز بکوشند، زیرا که برنامه اى که انتظارش را مى کشند فردى نیست، بلکه برنامه اى است که تمام عناصر تحوّل باید در آن شرکت جویند، و کار دسته جمعى و هماهنگ داشته باشند و مقیاس این هماهنگى و خودیارى باید به عظمت همان برنامه اى باشد که انتظار آن را دارند.
در یک میدان مبارزه دسته جمعى افراد هرگز نمى توانند از حال یکدیگر غافل بمانند، بلکه همه باید نقطه هاى ضعف را اصلاح کنند و هر موضع آسیب پذیرى را ترمیم و هر بخش ناتوانى را تقویت نمایند، تا بتوانند در پیاده کردن آن برنامه فعّالانه شرکت جویند.
ج) آماده ساختن زمینه ها
این اشتباه بزرگ را باید به طور کامل از مغزها بیرون کرد که مصلح بزرگ جهانى برنامه اى دارد که تمام اصولش بر محور معجزات دور مى زند، همه پیروزیها و فتحها، انقلابها و اصلاحها، دگرگونیها و تحوّلهایش روى اصول اعجاز صورت مى گیرد، او و چند نفر به پا مى خیزند، در حالى که سایرین تماشاچى خواهند بود، دنیایى را که هیچ گونه آمادگى براى حکومت واحد عادلانه جهانى بر اساس عالى ترین ارزشهاى انسانى ندارد، یک شبه، با دم مسیحایى آماده مى کنند، و برق آسا عناصر غیر قابل اصلاح را نابود، و همه افکار را به سطح بالا مى کشند، و پرچم حقّ و عدالت را در سراسر عالم به اهتزاز در مى آورند.
نه هرگز چنین نیست; مگر سایر پیامبران الهى و مصلحان آسمانى چنین برنامه اى داشته اند که او هم داشته باشد؟! مگر او یک استثنا در عالم خلقت است؟! مگر شخص پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از تمام امکانات و اسباب طبیعى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نمى کرد؟! مگر در میدان نبرد، هیچ یک از محاسبات و نقشه ها را از نظر دور مى داشت؟! بنابراین شکّى نیست او هم تا آن جا که ممکن است از عوامل و اسباب طبیعى استفاده مى کند، و امدادهاى خاصّ الهى مخصوص به موارد نارسایى این اسباب است.
با در نظر گرفتن این حقیقت، روشن مى شود که آماده ساختن زمینه براى چنان تحوّلى، از شرایط نخستین آن تحوّل است.

این بقیة الله التی لا تخلوا من العترة الطاهره
اللهم عجل فرج ولیک القائم





X