بايد كه دمي غافل از آن شاه نباشي
مرحوم حجة الاسلام اسدالله بافقي يزدي برادر مرحوم حاج شيخ محمد تقي بافقي در ماه صفر 1369 هجري قمري در قصبه بافق حكايت كرد كه:
« مرحوم برادرم كراراً به فيض ملاقات آن حضرت رسيده و حضور آن حضرت مشرف شده اند و در زمان حياتش راضي نبود گفته شود.
آن مرحوم از اشخاصي بودند كه مكرر اين توفيق نصيبشان شده بود چه در سفر مكه معظمه كه پياده و يا با شتر مشرف شدند و چه در اعتاب مقدسات و چه در مسجد شريف جمكران قم. يكي از آنها اين است كه:
ايشان از نجف اشرف پياده، به زيارت حضرت رضا عليه السلام مشرف مي شدند. در فصل زمستان وارد ايران شده و در كوهها و دره هاي پشت كوه مي آمدند. نزديك غروب آفتاب در حالي كه برف مي باريد و تمام كوه و دشت را برف پوشانيده و هوا هم سرد بوده؛ به يك قهوه خانه مي رسد كه در نزديك گردنه اي بود. با خود مي گويد: امشب را در اين قهوه خانه مي مانم و صبح به راهم ادامه مي دهم.
در قهوه خانه مي بيند كه عده اي از كردهاي يزدي مشغول لهو و لعب و قمار مي باشند. متحير مي شود با اين منكرات و افراد لاابالي چه كند و نهي از منكر هم در اينجا مورد ندارد؛ زيرا در قلب سياه و سنگ شيطان پرستها اثر نمي كند.
هوا تاريك شده و او در اين فكر، كه چه كنم؟ صدايي مي شنود كه او را به اسم مي خواند. مي بيند كه در آن نزديكي درختي سبز و خرم است و در زير آن شخص بزرگواري نشسته، سلام مي كند. آن آقا مي فرمايد:
« محمد تقي آنجا جاي تو نيست، بيا در نزد ما ».
پس زير سايه درخت رفته مشاهده مي كند كه هواي لطيفي دارد در حالي كه تمام دشت و كوه را برف پوشانيده ولي زير آن درخت خشك و مانند هواي بهار است.
شب را در خدمت آن بزرگوار بيتوته نموده و آنچه بايد استفاده مي كند و چون صبح طالع مي شود نماز صبح را خوانده و آن آقا مي فرمايد:
« اكنون كه هوا روشن شد مي رويم ».
پس به راه افتاده و مقداري كه مي روند آن مرحوم از روي قرائن متوجه مي شود كه به چه فيض و فوز عظيمي رسيده است. آقا مي فرمايد:
« حالا ما را شناختي ؟ » وداع مي كنند كه بروند؛ عرض مي كند:
« اجازه بفرماييد من هم در خدمت شما باشم ».
حضرت مي فرمايند: « تو نمي تواني با من بيايي».
عرض مي كند: « ديگر كجا خدمت شما برسم؟ » مي فرمايند:
« در اين سفر دوبار نزد تو مي آيم؛ اول: قم، دوم: نزديك سبزوار ».
پس از نظرش غايب مي شود و آن مرحوم به شوق وعده ديدار قم به راه ادامه داده و پس از چندين روز وارد قم شده و سه روز براي زيارت و وعده تشرف توقف نموده ولي موفق نمي شود.
پس حركت مي كند و بعد از يك ماه نزديك سبزوار مي شود. همين كه از دور شهر را مي بيند با خود مي گويد: « چرا خلف وعده شد! در قم كه جمالش را نديدم؛ و اين هم شهر سبزوار ».
تا اين فكر را مي كند، صداي پاي اسب به گوشش مي رسد. برميگردد مي بيند آقا، حضرت ولي عصر عجل الله فرجه سواره مي آيد. ايستاده سلام مي كند و پس از اداي وظيفه و عرض ادب مي گويد: « آقا جان! وعده فرموديد كه قم هم خدمت مي رسم ولي موفق نشدم ».
حضرت مي فرمايند: « محمد تقي ما آمديم وقتي كه از حرم عمه ام حضرت معصومه سلام الله عليها بيرون آمده و زني تهراني از تو مسائلي مي پرسيد و تو سرت پايين و جواب او را مي دادي ما آمديم من در كنارت ايستاده بودم و تو به ما التفات ننمودي ».
بايد كه دمي غافل از آن شاه نباشي
شايد كه نظر افكند آگاه نباشي
اگر طالب رضايت مولا هستي بخون
رضايت امام عصر(عج) در راستاي رضايت الهي است، يعني اگر امام(عج) از ما راضي باشند در واقع خداوند نيز از ما راضي است و رضايت امام همان رضايت خداوند است. لذا بهتر است سخن را ببريم بر روي رضايت الهي؛ و رضايت الهي محقق نشود مگر با گناه نكردن و نافرماني نكردن او.
رسول گرامي اسلام(ص) در خطبه شعبانيه بهترين اعمال را در بهترين ماه خداوند يعني ماه مبارك رمضان، گناه نكردن و دوري از معاصي مي دانند.
كسي كه همه سعي و تلاش او بر اين باشد كه گناه نكند، نور هدايت در دل او مي تابد و باعث ترك خطاهاي ديگر، و رشد و تعالي روحي و معنوي، و انجام واجبات و وظائف ديگر او مي شود. حضرت علي(ع) مي فرمايد: «ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب، و ما قست القلوب الا لكثرة الذنوب» يعني چشم ها گرفتار خشكي نمي شوند مگر در اثر قساوت قلب، و قلب گرفتار قساوت نمي شود مگر در اثر گناه زياد. (بحارالانوار، ج7، ص55)
بنابر اين قدم اصلي در پاكسازي و تزكيه روح و نفس، گناه نكردن و دوري از گناه است. و قدم بعدي آن است كه در صورت تخلف و انجام گناه، پس از آن فورا توبه نموده و از خداوند عذرخواهي نمايد. در روايت آمده هر گناه مانند نقطه سياهي است كه بر روي صفحه سفيد دل قرار مي گيرد. اين نقطه سياه بوسيله توبه نيز پاك مي شود. اما اگر گناهان كسي زياد شود و به دنبال آن توبه نكند، صفحه سفيد دل به صفحه اي سياه تبديل شده و مانع رسيدن و تابيدن نور هدايت بر قلب و دل مي گردد. بنابر اين پس از پاك كردن دل از سياهي و زنگار گناه، شايسته است كه آن را با فضائل اخلاقي آذين نموده و در هر موقعيتي سعي كنيم تا آن فضائل نيكو را به مرحله عمل در آورده، و آنقدر ادامه دهيم، تا بصورت ملكه درآمده و همه اعمال و افكار انسان مزين به آن فضائل گردد. در اين راستا مطالعه در حالات و زندگي عرفا مي تواند بسيار سودمند باشد.
يكي از راه هاي مؤثر و عملي براي تزكيه روح عمل به توصيه هاي صاحبان معنويت و رهسپردگان اين راه است. از جمله توصيه هاي آنان كه در روايات هم بدان اشاره شده است، عمل به آن چيزي است كه در ذيل مي آيد:
1) مشارطه، آن است كه با خود شرط كند تا سطح كيفي و كمي اعمال و افكار نيك و پسنديده را بالاتر برده و در مقابل، از كارها و افكار ناپسند خود بكاهد. 2) مراقبه، آن است كه در حين عمل و اجرا، مراقب و مواظب خود بوده تا به آن مقداري كه با خود شرط كرده است ماتزم باشد. 3) محاسبه، كه هر فردي اعمال و رفتار و افكار خود را مورد حسابرسي قرار داده تا مشخص شود چه مقدار از آنها خوب و پسنديده ، و چه مقدار ناپسند و خارج از حد مجاز بوده اند. در ادامه به مراحل ديگري مي توان اشاره نمود. منجمله اين كه در صورت تخلف و يا ارتكاب گناه، براي خود تنبيه و مجازاتي در نظر بگيرد، مانند اينكه شرط كند اگر تخلف كرد يك روز روزه بگيرد و يا صدقه بدهد و ... . اما بايد توجه داشت كه اين تنبيه و مجازات بايد از اعتدال برخوردار باشد و به افراط و تفريط دچار نشود.
البته مطلب مهم و اساسي كه قبلا هم به آن اشاره شد و نبايد فراموش شود، گناه نكردن است. چه بسا فردي حتي اعمال مستحبي را نيز انجام مي دهد، ولي در كنار آنها هم گناه مي كند. عبادات و اعمال عبادي چنين شخصي اثر سازنده خود را از دست داده و بي اثر شده و بعبارتي از ارزش افتاده است.«انما يتقبل الله من المتقين» با توجه به مطالب فوق مي بينيم كه راه رسيدن انسان به تكامل، پوشيده شده است از مبارزه با هواي نفس و تمايلات نفساني، و بهترين وسيله در اين مسير، ذكر و ياد خداوند و اطاعت از او ، و صبر بر اطاعت و دوري و اجتناب از گناه است، كه هر چه صبر و تحمل انسان براي خداوند بيشتر باشد، او از درجه و رتبه بالاتري برخوردار است. كلام آخر اينكه اولا، در هر لحظه و در هر قدم بر خداوند توكل نموده و هر چه مي خواهيد از او طلب نمائيد. و ثانيا، كار را قدم به قدم آغاز كنيد، و انتظار معجزه نداشته باشيد، اگر چه خدا معجزه هم براي بنده اش مي كند. در مسير كه قرار گرفتيد، غم به دل راه ندهيد. مهم در مسير بودن است، چه به هدف برسيم يا نرسيم، پيروزيم.
اميدواريم بيش از پيش امام عصر(عج) و خداوند متعال از ما راضي باشند.