بیا مهدی شب هجران سحر کن.....
من نشانی از تو ندارم، اما نشانی ام را برای تو می نویسم: در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام! در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق عصاره ی انتظار پشت دیوار دردهایم نشسته ام.
برای ظلمت شب، صبح نور نزدیک است/به قلب منتظران وقت شور نزدیک است/برای دیدن روی عزیز آل علی/بخوان دعای فرج را ظهور نزدیک است.....
مهربانا سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم تا سجاده دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنوتم از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نگاهت را بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار دگر در من تازه گردانی ...