معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501875
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

معناى لغوى و اصطلاحى بدعت

 در لغت، به گفته ابن فارس يك معناى بَدَع، پديد آوردن و ساختن چيزى بدون نمونه قبلى است. معناى ديگر آن جدا شدن و ضعف و فرسودگى است.(1) مقصود از بدعت در اينجا معناى نخست است. اما در اصطلاح، تعريف هاى مختلفى از آن شده كه برخى دقيق است و بعضى غير دقيق. برخى از تعريف هاى متقن را مى آوريم.

بدعت چيزى است كه پديد آورده شود و در شريعت، اصلى كه بر آن دلالت كند نباشد، اما آن چه كه اصلى در شرع بر آن دلالت كند، شرعاً بدعت نيست، هر چند در لغت بدعت باشد.(2)

ابن حجر گفته است: اصل بدعت چيزى است كه بدون نمونه قبلى پديد آورده شود و در شرع، به چيزى گفته مى شود كه مقابل سنت باشد و ناپسند است.

در جاى ديگر مى گويد: مُحدَثات كه در حديثِ «مَنْ أحدث فى أمرنا هذا ما ليس منه فهو ردّ» آمده است.

چيزهايى است كه پديد آمده باشد و در شرع، اصلى نداشته باشد، در عرف شرع به آن ها «بدعت» گفته مى شود و اگر چيزى دليل شرعى داشته باشد بدعت نيست.(3)

كوتاه سخن آنكه بدعت در نظر شرع سه قيد دارد:

اول: چيزى در اعتقادات يا احكام دينى، كم يا زياد شود.

دوم: دعوت و نشر در كار باشد.

سوم: دليلى شرعى بر اين كه به صورت كلى يا جزئى از دين است، وجود نداشته باشد.

دقت در اين قيدها حقيقت بدعت را روشن مى سازد، چيزى از دين كاستن يا بر آن افزودن، افترا بر خداوند است و خداوند از افتراى بر خدا نكوهش كرده است.(4)

پس اگر كسى چيزى پديد آورد كه سابقه نداشته و كار او ربطى و دخالتى به دين نداشته باشد، مثل برخى عادت ها يا بعضى از صنعت ها، گر چه از نظر لغت هم به آن بدعت گفته شود، ولى از نظر شرع، بدعت نيست، چون پديد آورنده ادعا نمى كند كه آن پديده از متن دين است. بنا بر اين، جشن هاى رسمى كه دولت هاى مختلف براى اهدافى بر پا مى كنند و ربطى به دين ندارد بدعت نيست، چون به عنوان اين كه شرع به آن دستور داده برگزار نمى كنند، اما حلال يا حرام بودن آنها تابع موازين شرعى است. پس اگر جشن و مراسم، خالى از حرام باشد، حلال است، اما اگر همراه حرام باشد، مثل اختلاط زنان و مردان، حرام است، هر چند كه بدعت نيست.

اما نكته دوم، يعنى اشاعه و دعوت مردم به آن: اگر كسى در خانه خود و به تنهايى در دين دخالت كند، مثلاً چيزى بر نمازش بيفزايد يا از آن بكاهد، هر چند كه كارش حرام و نمازش باطل است، اما بدعت نيست. وقتى بدعت مى شود كه آن انديشه يا عمل تازه و نوظهور را در جامعه پخش كند و به عنوان اين كه جزء دين است، مردم را به آن فرا بخواند.

در صحيح مسلم از ابوهريره روايت شده كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود:

هر كس به هدايت فرا بخواند، مثل پاداش كسانى را كه از او پيروى كنند خواهد داشت، بى آنكه از پاداش آن پيروان چيزى كاسته شود و هر كس ديگران را به گمراهى دعوت كند، مثل گناهانى كه بر پيروان اوست، بر او خواهد بود، بى آنكه از گناهان آنان چيزى كاسته شود.(5)

اما نكته سوم يعنى اصل و ريشه دينى نداشتن، اين عنصر اساسى در مفهوم بدعت است، يعنى دليلى بر اين كه اين جزء دين است، در قرآن و حديث نيست. چرا كه اگر پشتوانه اى از دين براى آن باشد، چيز تازه اى در دين و دخالتى در شرع نخواهد بود. ابن رجب حنبلى و ابن حجر عسقلانى در تعريف خود از بدعت به اين نكته اشاره داشتند.

علامه مجلسى گويد: بدعت در شرع، چيزى است كه پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) به وجود آمده باشد و دليل خاصى نداشته باشد و در ضمن برخى دليل هاى عام هم نگنجد.(6)

1 . المقاييس: ج 1، ص 209، واژه «بدع».

2 . جامع العلوم والحكم، ابن رجب حنبلى: ص160، چاپ هند.

3 . فتح البارى، ابن حجر عسقلانى: ج 5، ص 156 و ج 17، ص 9.

4 . ر.ك: يونس، آيه 59 و حديد، آيه 27.

5 . صحيح مسلم: ج 8، ص 62; كتاب العلم.

6. سيماى عقايد شيعه، ص 270.


شنبه 26 6 1390 12:29
X