معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501757
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

عصمت پيامبران فقط در امور رسالت محدود مي شود؟

در ابتدا لازم‌ است‌ چند مطلب‌ بيان‌ شود:

1ـ عصمت‌ از مادة‌ «عصم‌» به‌ معناي‌ امساك‌ و نگهداشتن‌ است‌[1] و در اصطلاح‌ متكلمان، عبارت‌ است‌ از «لطف‌خداوند به‌ بعضي‌ از بندگان‌، كه‌ با وجود آن‌ هيچ‌ انگيزه‌اي‌ براي ترك‌ طاعت‌ و انجام‌ معصيت‌ ندارند، اگر چه‌ قدرت بر آن‌ دارند.[2]»

2ـ بنابر يك‌ تقسيم‌ در مورد انبياء، سه‌ گونه‌ عصمت‌ متصور است‌:

الف‌) عصمت‌ در دريافت‌ وحي‌؛ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ وحي‌ الهي‌ را بدون‌ كم‌ و زياد دريافت‌ مي‌كنند.

ب‌) عصمت‌ در ابلاغ‌ وحي‌؛ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ در رساندن‌ دستورات‌ الهي‌ به‌ مردم‌، از هر خطا و اشتباهي‌ مصون‌هستند.

ج‌) عصمت‌ از معصيت‌؛ يعني‌ در امور ديگر غير از دريافت‌ و ابلاغ‌ وحي‌، معصوم‌ هستند.[3]

3ـ در سورة‌ عبس‌ آمده‌: «عَبَس‌َ وَ تَولّي‌' أن‌ْ جَاءَه‌ُ الاعْمي‌'[4]؛ چهره‌ در هم‌ كنيد و روي‌ بر تافت‌ از اينكه‌ نابينايي‌ به‌سراغ‌ او آمده‌ بود.» بين‌ مفسرين‌ شيعه‌ و اهل‌ سنت‌ اختلاف‌ است‌ كه‌ شأن‌ نزول‌ آيه‌ در مورد كيست‌؟ مفسرين‌ شيعه‌مي‌گويند آيه‌ در مورد شخصي‌ از بني‌ اميّه‌ است‌[5]، ولي‌ اهل‌ سنت‌ قائلند كه‌ آيه‌ در مورد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نازل ‌شده است‌[6].

با توجه‌ به‌ مقدمات‌ فوق‌، به‌ بيان‌ دلايل‌ شيعه‌ بر عصمت‌ انبياء به‌ طور مطلق‌ (سه‌ مرحله‌ بيان‌ شده‌) و صحت‌ و ياعدم‌ صحت‌ استدلال‌ به‌ آيات‌ فوق‌ بر مدعا (عدم‌ عصمت‌ انبياء به‌ طور مطلق‌) مي‌پردازيم‌:

دلايل‌ شيعه‌ (اماميّه‌) بر عصمت‌ انبياء:

علماي‌ شيعه‌ بر عصمت‌ انبياء به‌ طور مطلق‌، دلايل‌ گوناگوني‌ اقامه‌ كرده‌اند كه‌ چند برهان‌ را به‌اختصار بيان مي‌كنيم‌:

1ـ عصمت‌ انبياء در قرآن‌: آياتي‌ چند از قرآن‌ مجيد بر عصمت‌ انبياء دلالت‌ دارند از جمله‌: خداوند مي‌فرمايد: «ومن‌ يطع‌ الرسول‌ فقد اطاع‌ الله‌[7]؛ كسي‌ كه‌ از رسول‌ خدا و پيامبر او اطاعت‌ كند، همانا خدا را اطاعت‌ كرده‌ است‌».

همچنين‌ مي‌فرمايد: «و ما ارسلنا من‌ رسول‌ الا ليطاع‌ بأذن‌ الله‌[8]؛ و ما هيچ‌ رسولي‌ به‌ سوي‌ شما نفرستاديم‌ مگراين‌ كه‌ به‌ اذن‌ پروردگار از او اطاعت‌ و پيروي‌ شود». و روشن‌ است‌ كه‌ اگر انبياء داراي‌ مقام‌ عصمت‌ نبودند به‌ طورمطلق‌ و بدون‌ قيد و شرط‌ به‌ اطاعت‌ از آن‌ها امر نمي‌شد و اطاعت‌ از آن‌ها در رديف‌ اطاعت‌ از خداوند قرارنمي‌گرفت‌.

و در جاي‌ ديگر خداوند مي‌فرمايد: «لقد كان‌ لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنة‌[9]؛ به‌ درستي‌ كه‌ رسول‌ خدا (صلي الله عليه و آله) براي‌ شمااسوه‌ و الگوي‌ نيكويي‌ است.» و اسوه‌ بودن‌ در جميع‌ مجالات‌ و امور فقط‌ با عصمت‌ مطلقه‌ سازگار است‌[10].

2ـ وثوق‌ و اطمينان‌ فرع‌ بر عصمت‌ است‌: انبياء از طرف‌ خداوند براي‌ تبليغ‌ و ارشاد و هدايت‌ بشر، مبعوث‌ شده‌اند وپيروي‌ از آنان‌ واجب‌ است. خداوند مي‌فرمايد: «قل‌ ان‌ كنتم‌ تحبّون‌ اللّه‌ فاتبعوني‌ يحببكم‌ اللّه[11]‌؛ بگو اگر خدا را دوست‌ داريد، از من‌ پيروي‌ كنيد، تا خدا نيز شما را دوست‌ بدارد».

زماني‌ اين‌ هدف‌ و غرض‌ تحقق‌ مي‌يابد كه‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ آنان‌ اطمينان‌ و وثوق‌ پيدا كنند. و اين‌ امر در گرو اين‌است‌ كه‌ انبياء از هر خطا و اشتباه‌ و معصيتي‌ مصون‌ و پاك‌ باشند. (حتي‌ در غير از دريافت‌ و ابلاغ‌ وحي‌) چرا كه‌مشاهدة‌ كذب‌ خطا و معصيت‌ از نبي‌، اين‌ اطمينان‌ را از بين‌ مي‌برد و مردم‌ نسبت‌ به‌ دريافت‌ وحي‌ و ابلاغ‌ آن‌ هم‌دچار شك‌ و ترديد مي‌شوند، كه‌ در اين‌ صورت‌ غرض‌ از بعثت‌ محقق‌ نخواهد شد.

محقق‌ طوسي‌ مي‌فرمايد: «و يجب‌ في‌ النبي‌، العصمة‌ ليحصل‌ الوثوق‌ فيحصل الغرض‌[12]؛ وجوب‌ عصمت‌ به‌ طورمطلق‌ در نبي‌ واجب‌ است‌ تا از اين‌ طريق‌ وثوق‌ و اطمينان‌ نسبت‌ به‌ او حاصل‌ شود، در اين‌ صورت است كه‌ غرض‌ ازارسال‌ انبياء حاصل‌ مي‌شود».

علامه‌ حلّي‌ در شرح‌ قول‌ محقق‌ طوسي‌ مي‌فرمايد: «كساني‌ كه‌ نبي‌ و پيامبر براي‌ آن‌ها مبعوث‌ شده‌ است‌، اگر درامر، كذب‌ يا معصيتي‌ مشاهده‌ كنند، در اوامر و نواهي‌ و افعال‌ او هم‌ احتمال‌ كذب‌ و خطا مي‌دهند، در اين‌ صورت‌ديگر از اوامر و دستورات‌ او اطاعت‌ نمي‌كنند و اين‌ موجب‌ مي‌شود كه‌ غرض‌ از بعثت‌ آنان‌ لغو و بي‌ اثر شود.[13]»

3ـ عدم‌ عصمت‌ انبياء مستلزم‌ تناقض‌ است‌: از نظر عقلا، فعل‌ و عمل‌ نبي‌، مانند قول‌ و گفتار اوست. حالا اگر نبي‌ مرتكب‌معصيت‌ و خطايي‌ شود، كردار او با گفتارش‌ متناقض‌ مي‌شود و لازم‌ مي‌آيد امر به‌ متناقضين‌ كند.

علامه‌ طباطبايي (ره) در اين‌ باره مي‌گويند: «همانا نزد عقلا، فعل‌ همچون‌ قول‌ است‌ و انجام‌ كاري‌ بر جواز آن‌ نزد انجام‌دهنده‌ دلالت‌ دارد، حال‌ اگر از شخص‌ نبي‌، معصيت‌ و خطايي‌ سر بزند در حالي‌ كه‌ قولاً به‌ خلاف‌ آن‌ امر كند،مستلزم‌ تاقض‌ است‌. يعني‌ در اين‌ صورت‌، پيامبر تبليغ‌ كنندة‌ دو امر متناقض‌ بوده‌ و روشن‌ است‌ كه‌ تبليغ‌ امرمتناقض‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ تبليغ‌ دين‌ نخواهد بود.[14]»

اما در مورد آية‌ مورد بحث‌؛ اولاً: همان‌ طور كه‌ بيان‌ شد، بين‌ مفسرين‌، اتفاق‌ نظر وجود ندارد و مفسرين‌ شيعه نمي‌پذيرند كه‌ آيه‌ در شأن‌ پيامبر اكرم‌ (صلي‌ الله عليه‌ و آله‌) باشد، بلكه‌ مي‌گويند: در مورد شخصي‌ از بني‌ اميه ‌است. البته‌ مفسرين‌ شيعه‌ دلايل‌ محكمي‌ بر اين‌ قول‌ اقامه‌ كرده‌اند از جمله‌ اين‌ كه‌:

الف‌) از امام‌ صادق‌ (عليه‌ السلام‌) نقل‌ شده‌: «مردي‌ از بني‌ اميه‌ با عده‌اي‌ ديگر نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، هنگامي‌كه‌ام‌ مكتوم‌ (كه‌ شخصي‌ كور و فقير بود) وارد شد، اين‌ شخص‌ چهره‌اش‌ درهم‌ فرو رفت‌ و به‌ او پشت‌ كرد، در اين‌هنگام‌ آيه‌ فوق‌ نازل‌ شد.[15]»

ب‌) سيد مرتضي‌ چنين‌ استدلال‌ كرده‌: در آغاز بعثت‌ و بعد از سورة‌ اقرء، سورة‌ قلم‌ بر پيامبر اكرم‌(صلي‌ الله‌ عليه‌و آله‌) نازل‌ شده‌ است‌ كه‌ در وصف‌ پيامبر اكرم (صلي‌ الله عليه‌ و آله‌) گفته‌ شده‌: «و انك‌ لعلي‌ خلق‌ عظيم‌؛ و تو اخلاق‌ نيكوو برجسته‌اي‌ داري‌» حال‌ چطور ممكن‌ است‌ بعد از اين‌ پيامبر خدا (صلي‌ الله عليه‌ و آله‌) به‌ خاطر اخلاق‌ ناپسند، مورد عقاب‌ و سرزنش‌ قرار گيرد[16].

ثانياً: بر فرض‌ كه‌ بپذيريم‌ آيه‌ در شأن‌ پيامبر اكرم (صلي‌ الله عليه‌ و آله‌) نازل‌ شده‌، در اين‌ جا هيچ‌ معصيتي از آن‌حضرت‌، سر نزده‌ تا منافي‌ عصمتش‌ باشد، چنان‌ چه‌ فخر رازي‌ از مفسرين‌ اهل‌ سنت‌، صدور معصيت‌ از پيامبراكرم (صلي‌ الله عليه‌ و آله‌) را در اين‌ آيه‌ انكار مي‌كند و فقط‌ آن‌ را ترك‌ افضل‌ مي‌داند و بر اين‌ مطلب‌ دلايلي‌ اقامه ‌مي‌كند.[17]

نتيجه‌ اينكه‌؛ با توجه‌ به‌ آيات‌ شريف‌ قرآن‌، كه‌ عصمت‌ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و تمامي‌ انبياء (عليهم‌ السلام‌) را به‌ طورمطلق‌ بيان‌ مي‌فرمايد، چرا و به‌ چه‌ دليل‌ ما كه‌ مسلمان‌ و مدعي‌ پيروي‌ از نبي‌ مكرم‌ اسلام‌(صلي‌ الله عليه‌ و آله‌)هستيم‌، بدون‌ هيچ‌ دليل‌ نقلي‌ و عقلي‌، عصمت‌ انبياء (عليهم‌ السلام‌) را مخدوش‌ مي‌نماييد؟!

نداي اسلام ، مرجعي براي پاسخ به شبهات وهابيت و تبيين ضلالات وهابيان گمراه

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، ذيل ماده‌ «عصم».

[2] . فاضل مقداد، ارشاد الطالبين، مكتبة آية الله المرعشي، ص 301.

[3] . علامه طباطبايي، تفسيرالميزان، اسماعيليان، ج 2، ص 134، ذيل آيه 213 بقره.

[4] . عبس/ 2 ـ 3.

[5] . تفسير مجمع البيان، طبرسي و تفسير الميزان، علامه طباطبايي و تفسير نمونه، ناصر مكارم و ديگر تفاسير ذيل آيه فوق.

[6] . فخر رازي، تفسير كبير، دارالكتب العلمية، ج 31، ص 51، (اجماع اهل سنت بر اين مطلب را ادعا كرده).

[7] . نساء / 80.

[8] . نساء / 63.

[9] . احزاب / 21.

[10] . براي توضيح بيشتر در اين باره رجوع كنيد به مفاهيم القرآن، جعفر سبحاني، ج 4، ص 423 به بعد. و آموزش عقايد، مصباح يزدي، سازمان تبليغات اسلامي، ج 2 ـ 1، ص 244 و 245.

[11] . آل عمران / 31.

[12] . محقق طوسي، كشف المراد في شرح التجريد الاعتقاد، مكتبة المصطفوي، ص 274.

[13] . كشف المراد، همان.

[14] . تفسير الميزان، همان، ج 2، ص 134.

[15] . تفسير مجمع البيان، دارالمعرفة، ج 9 ـ 10، ص 664.

[16] . الميزان و مجمع البيان، همان.

17] . تفسير كبير، همان.


چهارشنبه 3 3 1391 12:47
X