آيا برخي بزرگان شيعه در طول تاريخ، سني شده اند؟
اولاً: اين شهبه صرفاً يك ادعا است و شاهدي براي اين مدّعا ارايه نشده است.
ثانياً: بفرض صحت اين موضوع بطلان شيعه ثابت نميگردد. چنانچه مرتد شدن مسلمانان در صدر اسلام و با وجود برخورداري از نعمت ديدار رسول خدا (ص) سبابقه داشته است. و اين باعث بطلان اصل اسلام نميباشد.
در مورد عبيدالله بن حجش داريم كه:
«خرج مع المُسلمين مهاجراً، فلما قَدم ارض الحبشه تنصّر بها و فارق الاسلام و مات هنا لك نصرانياً....»[1]. مسيلمه كذّاب «پيامبر دروغين» نمونه ديگري از اين مدّعا است. علاوه بر اين عبيدالله بن جَحْش بعد از نصراني شدن هر وقت به مسلمانان برخورد ميكرد آنها را مسخره ميكرد.
ثالثاً: اگر بصرف روي گرداندن عدهاي از يك مذهب، اساس آن مذهب مورد خدشه واقع ميشد. مذهب اهل سنت بيشترين ضربه را خواهد خورد. چون بزرگاني در اين مذهب بعد از نوشتن و سرودن شعرهايي در دفاع از مذاهب اهل سنت، دست از اين مذاهب برداشته و به مذهب شيعه گرايش پيدا كردند. دانشمند اسلامي، احمد تيجاني در كتاب «آنگاه هدايت شدم» ذكر ميكند كه پس از پذيرش مذهب تسنن به شيعه گرايش پيدا كرده است.
از ديگر بزرگان و شاعران اهل سنت كه بعد از مدتي به مذهب تشيع گرايش پيدا كردند عطار نيشابوري ميباشد. عطار نيشابوري در كتب اوّليه خود از جمله، منطق الطير و تذكرة الاولياء به مذهب اهل سنت گرايش شديدي ابراز مي دارد و به شيعيان به شدّت حمله ميكند ولي وي در اواخر عمر از مذهب اهل سنت دست كشيده و به مذهب تشيع گرايش پيدا ميكند. و در كتاب «مظهر العجايب» خود بر خلاف كتب سابقش صريحاً اظهار ميدارد كه از گذشته خود نادم است و اظهار تشيع مينمايد و به مدح ائمه اثني عشر (ع) ميپردازد. بعد از نوشتن اين كتاب يعني مظهر العجايب، فقيهي از فقهاء اهل سنت و ساكن سمرقند به عطّار تهمت رَفْض زده و كتاب مظهر العجايب را سوزانيده و فتوي به قتل وي ميدهد.[2]
علاوه بر اين مطالب در حدود چهل سال قبل كه «دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميّه» در قاهره تأسيس گرديد، رئيس بزرگترين دانشگاه اسلامي اهل سنت يعني شيخ محمود شلتوت، بعد از جلساتي كه با علماي شيعه برقرار كرد، فتوا به جواز عمل به احكام شيعه را صادر نمود. اگر احكام و عقايد شيعه سست و بي پايه بود، چرا چنين فتوايي و نظير آن از سوي علماي اهل سنت صادر گرديده است؟!
وبلاگ نداي اسلام ، پاسخ به شبهات وهابيت و دفاع از حقانيت مذهب راستين تشيع
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - السيرة النبّويه، ابن هشام، انتشارات دارالقلم بيروت، ج 4 ، ص 6.
[2] - محمد بن عبدالوهاب قزويني، مقدمه تذكره الاولياء، انتشارات صفيعليشاه، ص 6 و ص 7.