معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 502973
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

آیا شیعیان زید بن علی را کافر می دانند؟

ابن تیمیه در منهاج السنّة مى گوید: رافضیان زید بن على بن حسین و هر که او را دوست بدارد را خارج از دین دانسته و علیه او به کفر و فسق گواهى مى دهند(1).

و سیّد محمود آلوسى در رساله اى که در کتاب «السنّة و الشیعة»(2) چاپ شده از ابن تیمیّه در این لغزش پیروى کرده و نوشته است :

مَثَل رافضیان مَثَل یهود است; آنها افراد زیادى از اولاد فاطمه(علیها السلام) را دشمن مى دارند بلکه به آنها دشنام مى دهند مانند زید بن على، در حالى که وى در علم و زهد در جانب بزرگى قرار داشت .

و قصیمى این دروغ را از او گرفته و در کتاب خود «الصراع بین الاسلام و الوثنیّة» تکرار کرده است.

اینها این نسبت ساختگى را در شمار بدى هاى شیعه به آنها نسبت داده اند و بر آنها تاخته اند. آیا کسى نیست که از آنها  بپرسد شیعه چه زمانى این سخنان را گفته است؟ و چه کسى آن را نقل کرده است؟ و مستند این سخن آنها چه کتابى است؟ و حال که کتابها از این سخنان خالى است آیا از کسى به طور شفاهى این سخنان را شنیده اند؟

آرى اینان هدفى ندارند جز اینکه با این سخنان بى ارزش، منزلتِ شیعه را کم کنند، ولى پرده از ننگ دروغ پردازى خود برداشته اند .

و کسانى ـ بسان این نویسندگان ـ که درباره گروهى مى نویسند ، ولى چیزى از حالات و نشانه هاى آنان نمى دانند، یا مى دانند ولى تحریف مى کنند، مصداق این ضرب المثل عربى هستند: «حَنَّ قِدحٌ لیس منها»(3).

و گویا این دفاع کنندگانِ از ساحت مقدّس زید، گمان مى کنند که خوانندگان، به تاریخ اسلامى جاهل هستند و چیزى از آن نمى دانند، و حقیقت این سخن با دروغِ زینت شده، بر آنها پوشیده مى ماند.

آیا کسى نیست که از اینها بپرسد اگر زید نزد آنها و نزد قوم آنها در جانب بزرگى از علم و زهد است، پس با کدام کتاب یا کدام سنّت، گذشتگانِ آنها با او جنگیدند و او را کشتند و به صلیب کشیدند و سوزاندند و سر او را در شهرها چرخاندند؟!

آیا یوسف بن عمر که امیر دشمنان او و قاتل او بود ، از آنها و از قوم آنها نیست؟!

آیا فرمانده لشکر او ، عبّاس بن سعد از آنها نیست؟!

آیا قطع کننده سر شریف او ، فرزند حکم بن صلت، از آنها نیست؟!

آیا حجّاج بن قاسم که به یوسف بن عمر بشارت کشته شدن زید را داد، از آنها نیست؟!

آیا خراش بن حوشب که جسد زید را از قبر بیرون آورد (و نبش قبر کرد) از آنها نیست؟!

آیا ولید یا هشام بن عبد الملک که به سوزاندن بدن زید دستور داد، از خلفاى آنها نیست؟!

آیا زهرة بن سلیم که سر زید را به نزد هشام آورد از آنها نیست؟!

آیا هشام بن عبد الملک که سر زید را به مدینه فرستاد و نزد قبر پیامبر یک شبانه روز به دار آویخته بود از خلفاى آنها نیست؟!

آیا هشام بن عبد الملک نبود که به خالد قسرى نامه نوشت و او را سوگند داد که زبان و دست کمیت شاعر اهل بیت را به خاطر قصیده اى که در رثاى زید بن على و پسرش سروده است و بنى هاشم را ستایش کرده، قطع کند؟!

آیا کار گزار خلیفه آنها در مدینه ، محمّد بن ابراهیم مخزومى نبود که محفلهایى را در مدینه به مدّت هفت روز بر پا کرد و خطیبان در آنجا حاضر مى شدند و على و حسن و حسین و زید و شیعیان آنها را لعن مى کردند؟!

آیا حکیم بن اعور از شاعران قوم آنها نیست که مى گوید:

صَلَبنا لکم زیداً على جذعِ نخلة *** ولم نَرَ مهدیّاً على الجِذعِ یُصلَبُ

وقِستُم بعثمان علیّاً سفاهةً *** وعثمانُ خیرٌ من علیٍّ وأطیبُ!!

] ما براى شما زید را بر تنه درخت خرما به صلیب کشیدیم، و ما مهدى را ندیدیم که بر تنه درخت خرما به صلیب کشیده شود. و از روى سفاهت على را با عثمان مقایسه کردید در حالى که عثمان بهتر و پاکیزه تر از على بود[ .(4)

پی نوشتها :

1 ـ منهاج السنّة 2 : 126 .

2 ـ السنّة والشیعة : 52 .

3 ـ ] «حَنَّ» : صدا کرد ، «قِدح» : تیر ; اگر در تیردان تیرانداز تیرى مخالف تیرهاى دیگر وجود داشته باشد ، این تیر هنگام پرتاب شدن صدایى متفاوت با سایر تیرها دارد و معناى عبارت مذکور این است : «تیرى که از نوع سایر تیرها نیست صدا کرد» ، این ضرب المثل درباره کسى بکار مى رود که به قبیله اى که جزء آنها نیست ، افتخار مى کند ، یا به چیزى که در او نیست مدح و ستایش مى شود ; ر . ک : مجمع الأمثال 1/341 ، شماره 1018 ; و شرح نهج البلاغة ، شیخ محمّد عبده 3/30 ـ 31[ .

4. شفیعی شاهرودی، گزیده اى جامع از الغدیر، ص 266.


جمعه 8 11 1389 17:1
X