معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 502076
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
عشق یعنی خلوت و راز و نیاز

عشق یعنی محبت و سوز و گداز

عشق یعنی سوز بی ماوای ساز

عشق
یعنی نغمه ای از روی ناز

عشق یعنی کوی ایمان و امید

عشق
یعنی یک بغل یاس سپید

عشق
یعنی یک ترنم از یه یار

عشق
یعنی سبزی باغ و بهار

عشق
یعنی لحظه دیدار یار

عشق یعنی انتهای انتظار

عشق
یعنی وعده بوس و کنار

عشق
یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار

عشق
یعنی حس نرم اطلسی

عشق یعنی با خدا در بی کسی

عشق یعنی همکلام بی صدا

عشق
یعنی بی نهایت تا خدا

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق
یعنی هر چه بینی عکس یار

عشق
یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق
یعنی سجده ها با چشم تر

عشق
یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی از فراقش سوختن

عشق
یعنی سر به در اویختن

عشق
یعنی اشک حسرت ریختن

عشق
یعنی لحظه های ناب ناب

عشق
یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی بنده فرمان شدن

عشق
یعنی تا ابد رسوا شدن

عشق
یعنی گم شدن در کوی دوست

عشق
یعنی هر چه در دل آرزوست

عشق
یعنی یک تیمم یک نماز

عشق
یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی یک تبسم یک نگاه

عشق
یعنی یک تکیه گاه و جان پناه

عشق
یعنی سوختن یا ساختن

عشق
یعنی زندگی را باختن

عشق
یعنی همچو من شیدا شدن

عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق
یعنی پیش محبوبت بمیر

عشق
یعنی از رضایش عمر گیر

عشق
یعنی زندگی را بندگی

عشق
یعنی بندگی آزادگی

ولادت یگانه مولود کعبه ، ولی الموحدین ، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بر همه مسمانان خصوصا شیعیان راستین آن امام بزرگوار تبریک و تهنیت باد
نوشته شده توسط عزیز سالمی 
دسته ها : مطالب روزانه
يکشنبه 14 4 1388 23:7
بسم الله الرحمن الرحیم

ریان بن شبیب می گوید : " وقتی مأمون خواست دخترش ام الفضل را به عقد ازدواج حضرت جواد علیه السلام درآورد جماعت عباسیان با خبر شدند و این موضوع بر آنان بسیار گران آمد و از این تصمیم سخت ناراحت شدند و ترسیدند کار آن حضرت همان جا کشد که کار پدرش-امام رضا علیه السلام-انجامید ، و منصب ولایتعهدی مأمون به او و بنی هاشم انتقال یابد از این رو دورهم گرد آمدند و به بررسی این مهم پرداختند و نزدیکان مأمون نزد او آمده و گفتند : ای امیرمؤمنین شما را به خدا سوگند که از این تصمیمی که در مورد تزویج ابن الرضا گرفته ای صرف نظر کن ، زیرا ما در هراسیم نکند منصبی که خداوند به ما داده از دستمان خارج شود و شما با این کار لباس عزتی که خدا به ما پوشانده را از دستمان درآوری،زیرا شما نیک به کینه دیرینه ما با این گروه (بنی هاشم )واقف هستید و به شیوه خلفا پیشین با اینان آگاهی که بر خلاف شما آنان را تبعید می کردند و کوچک می داشتند و ما در از رفتاری که شما نسبت به پدرش علی بن موسی الرضا انجام دادی در هول و هراس هستیم تا اینکه خود خداوند تشویش ما را از ناحیه او برطرف فرمود شما را به خدا قسم مبادا دوباره اندوهی که به تازگی از سینه های ما رخت بسته را بازگردانی و نظر خود را در مورد تزویج" ام الفضل "از فرزند علی بن موسی به سوی فرد دیگری از خانواده و دودمان بنی عباس که در خور آن هستند باز گردانی .
 مأمون به آنان گفت امِّا هر آنچه میان شما و اولاد ابی طالب است ، سبب آن تنها خود شمایید و اگر خودتان انصاف دهید هر آینه آنان به خلافت شایسته ترند و اما رفتار خلفای گذشته نسبت به آنان که گفتید همانا آنان با این عمل خود قطع رحم و خویشاوندی نمودند و از اینکه من نیز مانند ایشان مرتکب آن شوم به خدا پناه می برم و قسم به خدا من از آنچه نسبت به ولایت عهدی علی بن موسی الرضا انجام دادم به هیج عنوان پشیمان نیستم و بی تردید من خود از او درخواست نمودم که کار خلافت را به دست گیرد و من خود آن مقام را از خود دور ساختم ولی او از پذیرش آن خودداری کرد و مقدرات الهی چنان پیش آمد که دیدید و اما اینکه من محمد بن علی را برای دامادی خود انتخاب نمودم تنها به واسطه برتری او با خردسالی اش در دانش و علم بر تمام علمای زمان می باشد و به راستی که دانش او شگف انگیز است و من امید آن دارم آنچه من از او خبر دارم ، او خود برای مردم آشکار و هویدا سازد تا همه دریابند که نظر و رأی صواب همان است که من درباره او انجام دادم .
عباسیان در پاسخ مأمون گفتند : گر چه رفتار و کردار این جوان خردسال تو را به شگفتی وا داشته و شیفته خود کرده است ولی در هر حال او کودکی است که میزان معرفت و فهم او اندک است پس او را مهلت داده و صبر کن تا عالم شده و در دانش دین ، فقیه گردد و دانش بجوید بعدا هر چه می خواهی درباره او انجام بده .
مأمون گفت وای بر شما، من از شما به حال این جوان آشنا ترم . او از خاندانی است که علم ایشان از جانب خدا وابسته به دانش عمیق بی انتها و الهامات پروردگار است . پدران او پیوسته در علم دین و ادب از همگان بی نیاز بودند و دست همگان از رسیدن به حد کمال آنان کو تاه و نیازمند به درگاه ایشان بوده است . اگر می خواهید او را آزمایش کنید ، تا دریابید من سخن به راستی گفتم و صدق کلام من برشما هویدا گردد . 
گفتند: ما از آزمایش او خوشنودیم پس اجازه بفرمایید ما کسی را در حضور شما بیاوریم تا از او مسائل فقهی و احکام اسلام را بپرسد. اگر جواب درست داد ما دیگر اعتراضی نداریم و بر شما خرده نخواهیم گرفت و استواری و محکمی اندیشه امیرالمؤمنین(مأمون) نزد آشنا و غریب و دور و نزدیک نمایان می شود و اگر از دادن پاسخ عاجز شد در این صورت سخن ما روشن می شود که تنها از سر مصلحت بینی بوده . 
مأمون گفت هر زمانی که خواستید این مطلب را در حضور من عملی سازید . 
آنان از نزد مأمون خارج شده و رأی همه بر این شد که از« یحیی بن اکثم»(1) بخواهند تا پرسشی از امام جواد نماید که او قادر به پاسخ آن نباشد و برای این مهم و عده اموالی نفیس و وعده های فراوانی به او دادند .آن گاه نزد مأمون آمده از او خواستند زمانی را برای این مجلس معین کند. 
 روز موعود فرا رسید در آن روز همه در حضور مأمون گرد هم آمدند 
یحییی رو به مأمون نمود و گفت ای امیر مؤمنین اذن می فرمایی از ابو جعفر پرسش کنم ؟
مأمون گفت : از خود او اجازه بگیر 
پس یحیی رو به آن حضرت کرد و گفت : خداوند احوالت را اصلاح فرماید اجازه می دهی پرسش کنم ؟
حضرت فرمود: بپرس
یحیی گفت : فدایت شوم نظر شما در باره فردی در حال احرام شکاری را بکشد چیست؟

حضرت جواد فرمود: 

آیا در خارج حرم کشته است یا در داخل حرم ؟ 
دانا به مسأله و حکم بوده یا جاهل؟
عمدا کشته یا به خطا ؟
 آن فرد آزاد بوده یا برده ؟
 اولین بار بوده که چنین کاری کرده یا پیش از آن نیز انجام داده ؟
شکار از پرندگان بوده یا از غیر آن ؟
 شکار کوچک بوده یا بزرگ؟
 اصرار بر چنین کاری دارد یا نادم و پشیمان است ؟
 شکار در شب اتفاق افتاده یا در روز؟ 

در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟
یحیی بن اکثم از بیانات امام، مات ومبهوت ماند و آثار عجز و ناتوانی در سیمایش نمایان شد و زبانش به لکنت افتاد طوریکه اهل مجلس آن را فهمیدند .
مأمون از این مطلب شادمان شد سپس رو به فامیل و خاندان خود کرد و گفت : حال آنچه را قبول نمی کردید دریافتید . سپس امام جواد علیه السلام خطبه عقد را جاری کرد بعد از اتمام آن تمام حضار جز نزدیکان مأمون پراکنده شدند . وقتی مجلس به پایان رسید مأمون رو به آن حضرت کرد و گفت : فدایت شوم اگر اجازه می فرمایید احکام هر کدام از آنچه درباره کشتن شکار در حال احرام فرمودی برای ما بیان فرمایی تا ما نیز بدان بهره ور شویم.

امام جواد فرمود : آری ،
 فرد محرم چون در در خارج از حرم شکاری را بکشد و آن شکار پرنده و بزرگ باشد ، کفاره آن یک گوسفند است واگر در داخل حرم بکشد کفاره اش دو برابر می شود 
و اگر جوجه پرنده را در داخل حرم بکشد کفاره اش براه ای است که تازه از شیر گرفته شده باشد و اگر داخل حرم بکشد باید هم آن را بدهد و هم بهای آن جوجه که کشته است
واگر شکار از حیوانات وحشی باشد ، مثلا اگر الاغ وحشی بود کفاره اش یک گاو است و شکار شتر مرغ کفاره اش یک شتر است و شکار آهو کفاره اش یک گوسفند است واگر هر کدام از این حیوانات وحشی را اخل حرم کشت کفاره اش دو برابر می شود 
و این را بدان اگر قربانی به کعبه برسد و فرد محرم کاری را بکند که قربانی بر او واجب شود و
احرامش احرام حج باشد آن قربانی را باید در منی بکشد و اگر احرام عمره باشد در مکه قربانی کند 
و کفاره صید در مورد عالم به مسأله و نادان یکسان است و اما در شکار عمد گناه نیز کرده است در خطا ، گناه از او برداشته شده است
اگر فرد کشنده آزاد باشد کفاره بر عهده اوست اگر بنده باشد کفاره بر عهده مولای اوست 
بر فرد صغیر کفاره واجب نیست ولی بر فرد کبیر کفاره واجب است
فردی که از کرده خود پشیمان و نادم است به همان جهت عقوبت اخروی از وی برداشته می شود ، ولی آنکه پشیمان نیست بطور حتم در آخرت مورد معاقبه قرار می گیرد
.
مأمون گفت : آفرین ای ابو جعفر ، خداوند به شما خیر عطا فرماید.
حال خوب است شما از یحیی سؤالی کنید همان طور که او از شما سؤال کرد.
حضرت به یحیی بن اکثم فرمود : پرسش کنم ؟
یحیی بن اکثم گفت : هر طور که می خواهید ، اگر قادر بودم پاسخ شما را خواهم گفت و اگر نه از شما بهره خواهم برد.

حضرت فرمود : مرا آگاه کن از مردی که در بامداد به زنی نگاه می کند و آن بر او حرام است ، چون روز بالا آید بر او حلال می گردد ، و هنگام ظهر دوباره حرام می شود ، وهنگام عصر بر او حلال می شود ، و غروب بر او حرام می شود ، وعشا بر او حلال می شود ، و نیمه شب بر او حرام می شود و هنگام سپیده دم بر وی حلال می شود ، این چگونه زنی است وبرای چه حلال واز چه جهت حرام می شود؟
یحیی بن اکثم گفت به خدا قسم که من به جواب آن رهنمون نمی شوم ، و وجه حرمت و حلال بودن آن را نمی دانم ، اگر صلاح می دانید بفرمایید تا بهره مند شوم؟
اما فرمود این زن کنیزی است که بیگانه ای بر او نظر انداخته و آنگاه حرام بود چون روز بالا آمد آن را از صاحبش خرید پس بر او حلال شد و ظهر آزادش کرد پس حرام شد ، عصر با او ازدواج کرد حلال شد ، غروب ظهارش کرد(2) حرام شد ، هنگام عشا کفاره ظهار پرداخت ، حلال شد ، نیمه شب یک طلاق داد ، حرام شد، سپیده دم رجوع کرد ، حلال شد.
در این هنگام مأمون رو به حضار کرد و گفت : ایا در میان شما کسی است که به چنین پرسشی چنین پاسخی بگوید ، یا پرسش قبل از آن را بدان تفصیل که شنیدید بداند؟
همگی گفتند : نه به خدا. همان امیرالمؤمنین (مأمون) به آنچه می اندیشد ، داناست.
مأمون گفت : وای برشما این خاندان در بین تمام مردم ، مخصوص به فضیلت و برتری اند وخردسالی مانع از کمال ایشان نیست . مگر نمی دانید که رسول خدا دعوت خود را با امیر المؤمنین علی بن ابی طالب آغاز کرد و علی در آن وقت ، ده سال بیشتر نداشت و اسلام را پذیرفت و به آن حکم فرمود ، و رسول خدا جز علی ، فرد دیگری را در آن سن به اسلام دعوت نفرمود و حسن و حسین با او بیعت کردند در حالی که کمتر از شش سال داشتند و رسول خدا با کسی جز آن دو در آن سن بیعت نفرمود ؟! مگر اکنون به فضیلت و برتری که به اینان داده شده پی نبردید؟ ونمی دانید اینان نژادی هستند که بعضی از اینان از بعضی دیگر هستند ، آنچه درباره آخرینشان ثابت است درباره نخستینشان نیز جاری است ؟! 
گفتند : راست گفتی ای امیرمؤمنین"(3) 
این بود جلوه ای کوتاه از علم خدادی ائمه اهل بیت و اینکه در هر زمان ، دانا ترین افراد به دستورات شریعت و احکام قرآن بودند و احکام اسلام را همان طور که رسول خدا برای مردم تشریح می کرد ، به همان شکل برای مردم بیان می کردند.

آیا چنین کسانی که قولشان، قول رسول الله و عملشان عمل رسول الله بود و هر کدامشان به سان قرآن ناطقی بودند شایسته تر از بقیه به اتباع نیسستند؟

نوشته شده توسط عزیز سالمی

پی نوشت ها:
1- یحیی بن اکثم ، از عالمان و فقهای مشهور در عصر بنی عباس ، وی منصب قاضی القضاة بغداد را برعهده داشت.
2- یعنی به زنش گفت : پشت تو ، همچون پشت مادر من است ، و "ظهار " در اسلام احکامی دارد از جمله با گفتن این جمله زنش بر او حرام می شود.
3- کتاب احتجاج، طبرسی، احتجاج امام ابو جعفر ثانی محمد بن علی در انواع علوم مختلف 




شنبه 13 4 1388 23:26
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله مهمی که در مورد امامت جواد الائمه با آن مواجه هستیم قضیه جنجال برانگیزی است که برای اولین بار در تاریخ ائمه اهل بیت روی می دهد چرا که امام در حالی که هشت سال بیشتر از سنش نمی گذشت امامت و رهبری مسلمانان را با تمام مسئولیت ها و مهام آن به امر خداوند توسط پدر بزرگوارش- امام رضا - به وی محول شد.بدیهی است که قبول چنین مسئولیتی نیازمند احاطه کامل بر علوم شریعت و احکام آن است و هر کسی از عهده آن بر نمی آید مگر اینکه مورد عنایت خاص الهی واقع شده باشد و خداوند او را برای این کار ساخته و پرداخته باشد.
این چیزی است که ما را فورا به بررسی بُعد ممتاز برگزیده شده گان و مقام إصطفی در پیشامدهای نوعی در ذات انسانی وا می دارد.امری که مقایسه فرد اختصاص یافته به این برگزیدگی را با غیر خود از سائر مردم حتی اهل مواهب خاص ، مقارنه ای فاقد موضوعیت می کند واین همان چیزی است که پدیده ای مثل این را امری طبیعی جلوه می دهد بدون هیچ شگفتی و تعجبی. این چیزی است که دوباره ما را به نمونه های قبلی در این دائره منتقل می کند که با همراه شدن با آن ما را در شناخت ابعاد امامت یاری می دهد. این پدیده که با امام جوادمقترن شده نمونه ای از پدیده های سابق است که از لحاظ تاریخی بسیار قدیمی تر از این مورد هستند. در دائره إصطفی و برگزیدگی مقام پیامبری به عیسی بن مریم داده شد در حالی که نوزادی بیش نبود و در گهواره لب به سخن گشود واین حقیقت را برای همگان اذعان کرد.
 «قال إنّی عبد الله آتانی الکتاب و جعلنی نبیّا»
«و آن طفل به امر خدا در گهواره به زبان آمد و گفت: همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا کرد. »سوره مریم آیه 30
و پس بعد از آن مقام نبوت و حکمت به حضرت یحیی رسید ودر حالیکه هنوز در اوایل کودکی اش بود
«یا یحیی خذ الکتاب بقوة وآتیناه الحکم صبیّا»
«ای یحیی کتاب آسمانی ما را به قوت نبوت فرا بگیر و به او در همان سنین کودکی که سه سال بیشتر نداشت مقام نبوت دادیم.» سوره مریم آیه 11
پس ما در مسئله امامت زود هنگام (در سن 8سالگی) امام جواد تنها با امر ممکن الوقوعی روبرو نیستیم بلکه نمونه هایی تکرار شده ، از یک واقعیت محقَق روبرو هستیم که ضمن دائره اصطفی به وقوع می پیوندند سپس بعد از آن کسی که برای این مأموریت آماده شده بین مردم (اعم از عالم وجاهل) زندگی خواهد کرد سپس اطمینان از درستی این پیشرفت علمی و این عهده داری مسئولیت در عرصه دین و مسائل رهبری کار سختی نیست و این ها همان مواردی است که به صورت زود هنگام در مورد امام جواداز جانب کسانی که شأن و مقام او را انکار کردند نمود پیدا کرد.
در مجلس که مأمون آن را برگزار کرد و آن مجلس را از اهل علم که از اطرافیان او هستند انباشت قاضی القضاتش "یحیی بن اکثم " اذعان کرد که پسر هشت ساله –جواد بن علی الرضا- نه تنها نوجوانی دانش آموخته است ، بلکه امامی است که علوم به او الهام شده است پس امام جواد تجربه علمی اش را در میان دانشمندانی بر جسته از اهل قرآن وحدیث و کلام بروز می داد. در عصری که علوم دینی در آن شکوفا شد و پایه های آن محکم شد و اصول و اساس آن ایجاد شد با این همه چه یاران و چه مخالفان امام چیزی جز آنچه از علم و حکمت و بردباری از پدران بزرگوار امام دیده بودند چیز دیگری نمی دیدند واین تجربه امتی است که در مدت 17 سال تا هنگام وفاتش با وی پیوسته و گره خورده بود و در طول تاریخ قضیه ای استوار تر و محکم تر از تجارب ملت ها وجود ندارد که این به نوبه خود تأییدی از جانب آنان به فضل و کمال امام و وارستگی اوست.
خلاصه کلام اینکه امامت زود هنگام امام امرب طبیعی است و نمونه هایی از آن در قرآن آمده و امر غیر قابل قبولی نیست. 
نوشته شده توسط عزیز سالمی 
جمعه 12 4 1388 20:5
بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمد لله و کفی
چیزی که در طول تاریخ به وفور به چشم می خورد این است که ملت ها از زمانی که با نوشتن آشنا شدند همواره به نوعی سعی بر این داشتند در جهت شناساندن چهره های شاخص تمدنشان گام بردارند و می خواستند به نحوی قهرمانان ملی ، مذهبی و حتی تخیلی خود را جاویدان سازند زیرا به باور آنان این ها کسانی بودند که باعث شکوه و سربلندی تمدنشان شده اند.
ما به عنوان امتی مسلمان یه به عبارتی اتباع دین برتر هستیم و غنی ترین میراث ها و فخیم ترین فرهنگ ها را داریم از این قافله که درصدد مطرح کردن بزرگانشان هستند جدا نیستیم و چه بسا محق تر باشیم ، بنابراین شایسته است هر یک از ما به نوبه خود درجهت جاوید ساختن بزرگانمان وشناساندن آن ها که مجد وشکوه این تمدن بزرگ را رقم زدند و بنیان مستحکم آن را برافراشتند بکوشیم.
در این جا ممکن است سوالی به ذهن خطورنماید که تمدن اسلام ساخته و پرداخته یک یا دو نفر نیست بلکه افراد بسیاری برای تعالی این تمدن عظیم قدم برداشتند پس کدام یک بیشتر شایستگی خلود و تقدیر دارند؟ در این میان شکی نیست برترین کسی که شایسته تقدیر و بزرگداشت در تاریخ اسلام است شخص پیامیر صلی الله علیه وآله وسلم است چرا که وی اساس تمدن اسلام را بنا نهاد و با مأموریت بزرگش از جانب خداوند برای هدایت آحاد مردم فرستاده شد . او بود که مایه رحمت و سبب بخشایش خداوند بر عالمیان شد و اوست که صاحب شفاعت عظمی وجایگاه والا نزد خداوند باری تعالی است. 
بعد از پیامبر باید چه کسانی بیش تر مورد توجه قرار گیرند و امت به آنان متمسک شود ؟ در پاسخ باید گفت بی تردید اهل بیت پیامبر صلاحیت این را دارند که مسلمانان زیر لوای آنان بروند زیرا به فرموده پیامبر آنان هم تراز قرآن هستند و قولشان عین صواب و عملشان عین صواب است و متمسک به آنان وقرآن به هیچ عنوان گمراه نمی شود.
«إنّی مخلّف فیکم الثقلین کتاب ألله وعترتی أهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی و آنّهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»
«ای مردم همانا من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم کتاب خدا وعترتم اهل بیتم تا زمانی که به آن دو متمسک باشید بعد از من گمراه نخواهید شد و آن دو از هم جدا نمی شوند تا وقتی که در حوض کوثر بر من وارد شوند»
در هر عصر و زمانی پرچمداران حرکت های اصلاحی و جنبش های علمی، دینی ، اجتماعی و... خاندان پیامبر بودند. آنان بودند که با سیره عملی خود که در واقع همان سیره جدشان پیامبر صلی الله وعلیه وآله و سلم است چراغ هدایت بودند و مسلمان در همه زمینه ها اعم از علوم دین ، سیاست ، اخلاق و .. از وجود آن ها بهره ها می بردند .آنان بودند که در برابر جهل سد مانع بودند و برای مبارزه با ظلم و انتشار عدالت و احقاق حقوق مظلومین و تحقق اهداف بلند پیامبر از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.البته در این میان مقام بلند وشامخ صحابه بزرگوار پیامبر که رسول خدا را با جان و مال یاری می نمودند و مورد شکنجه قرار می گرفتند و از خانه و ماشانه شان رانده شدند و سالها مورد محاصره و آزار و اذیت بودند غیر قابل انکار است و ما به مقام بلند آنان ادای احترام می کنیم و از خداوند می خواهیم ما را در زمره پیامبر و اهل بیت و یارانش محشور فرماید.
لیکن در این میان اهل بیت پیامبر جایگاه ویژه ای داشتند چرا که همانند جدشان از جانب خداوند برگزیده شده بودند بعد از پیامبر مسئولیت آنان سنگین تر و خطیر تر از بقیه بود.
«إنّ ألله أاصطفی آدم ونوحا وآل أبراهیم و آل عمران علی العالمین»
«به راستی خداوند آدم ونوح خاندان ابراهیم را بر جهانیان برگزید» آل عمران 33
بر کسی پوشیده نیست که پیامبر از نسل ابراهیم است و همان طور که آل ابراهیم از جانب خداوند برگزیده شده اند آل محمد نیز از جانب خداوند برگزیده شده اند و آن جایی که پیامبر از ابراهیم برتر است اهل بیت ( در معنای خاص یعنی همان پنج تن) وی که امتداد طبیعی او هستند از آل ابراهیم برترند و به اتباع و پیروی شایسته تر هستند.
هر مسلمانی در هر شبانه روز بیش از بیست بار در خواندن تشهد ، این واقعیت را به خود یاد آور می شود 
« ألّلمّ صلّی علی محمّد وآل محمّد و بارک علی محمّد و آل محمّد کافضل ما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم فی العالمین إنّک حمید مجید»
لذا اقتران میان آل محمد و آل ابراهیم حاکی از این واقعیت دارد همان طور که آل ابراهیم بعد از او به اتباع اولی تر هستند آل محمد نیز بعد از شایستگی اتباع دارند و عموم مسلمانان باید به آنان متمسک شوند و همواره از به پاس خدمات شایانشان به دین و تمدن بزرگ آن آنان تجلیل و سپاس شود و مورد تعظیم قرار گیرند و یادشان در اذهان جاویدان بماند چرا که پیامبر در قبال پاداش رسالتش چیزی جز محبت به خاندانش نمی خواهد. بنابراین ولادت پیشوای نهم مسلمانان حضرت امام محمد تقی علیه السلام را فرصتی بدانیم برای پرداختن به سیره عملی آن امام همام تا بتوانیم ابعاد گسترده تمدن اسلامی را هر چه بهتر دریابیم .
امید است همه ما با الگو قرار دادن رفتار اهل بیت برای اصلاح خودمان بکوشیم.
نوشته شده توسط عزیز سالمی




دسته ها : مطالب روزانه
جمعه 12 4 1388 11:16

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله و کفی 

به اطلاع کلیه بازدیدکنندگان محترم وبلاگ ندای اسلام می رساند که به زودی ترجمه مناظرات  دکتر عصام العماد (که قبلا از اتباع فرقه وهابیت بوده و بعدها به تشیع گرویده است) با شیخ عثمان الخمیس (یکی از سرشناس ترین شیوخ وهابی و عضو هیئت علماء ارشد است) را در بخش مناظرات قرار خواهیم داد.

والسلام علی من اتبع الهدی 

نوشته شده توسط عزیز سالمی 

دسته ها : مطالب روزانه
چهارشنبه 10 4 1388 19:48
رجب ماهی است که جایگاهی بس والا از لحاظ شرافت نزد خداوند باری تعالی دارد واز اسباب شرف داشتن این ماه نسبت به بقیه ماه ها این است که این ماه از ماه های حرام است و از مواسم و هنگامه های دعاست و از این بابت حتی در ایام جاهلیت نیز معروف بود و برای قضای حوائجشان انتظار آن را می کشیدند وشب اول از این ماه از شب هایی است که شب زنده داری وعبادت در آن بسیار سفارش شده است و نیمه رجب از روزهایی است که نزد خداوند بسیار گرامی است و روز سیزدهم این ماه سالروز ولادت حضرت امام علی بن ابی طالب است . همان مولودی که در کعبه دیده به جهان گشود وسال های سال دوشادوش پیامبر برای تحقق آرمان های والای دین مجاهدت کرد و اکنون مزارش در نجف کعبه دل عشاق است. و نیمه رجب از روزهایی است که نزد خداوند بسیار گرامی است . روز بیست وهفتم ، روز برانگیخته شدن پیامبر از جانب خداوند برای انجام آن ماموریت بزرگ بود . ماموریتی که پیامبر برای انجام آن 23 سال همه نوع رنج و سختی را به جان خرید و بهترین نزدیکان ویارانش را در این راه از دست داد. این روز ، روز تجلی صفت رحیمیت خداوند است این ویژگی بگونه ای در این روز تجلی می کند که از آغاز خلقت عالم تا کنون چنین جلوه نکرده بود « و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین» در کل فضائل این ماه بسیار بیش از این است که عقل ها به آن آگاهی یابد.
از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم روایت شده که در این ماه فرشته ای بنام داعی در آسمان هفتم هر شب تا هنگام صبح این ندا را سر می دهد :
«طوبى للذاکرین طوبى للطائعین ، یقول الله تعالى : أنا جلیس من جالسنی ، ومطیع من أطاعنی ، غافر من استغفرنی ، الشهر شهری والعبد عبدی ، والرحمة رحمتی ، فمن دعانی فی هذا الشهر أجبته ، ومن سألنی أعطیته ، ومن استهدانی هدیته ، وجعلت هذا الشهر حبلاً بینی وبین عبادی ، فمن اعتصم به وصل إلیَّ.»
«
خوشا بحال ذاکران خوشا بحال فرمان برداران ، خداوند تعالی می فرماید: من همنشین کسی هستم که با من همنشین شود و مطیعم از کسی که از من اطاعت کند وآمرزنده ام برای آن کسی که از من استغفار کند ، (این) ماه ، ماه من است و بنده ، بنده من است و رحمت ، رحمت من است پس هر کس در این ماه مرا بخواند او را اجابت خواهم کرد و هر کس ازمن درخواستی بکند به او خواهم داد و هر کس از من هدایت بطلبد او را هدایت خواهم کرد و این ماه را ریسمانی (برای وصل) میان خود و بندگانم قرار دادم پس هر کس به آن (ریسمان ) چنگ زند به من خواهد رسید.»
 با خود می گویم : پس وای به حال ما از افراطمان در گناه در پیشگاه خداوند منان. کجایند شاکران؟ ، کجایند مجتهدان عرصه عبادت و بندگی ؟، کجایند خردمندان از تقدیر این ندای آسمانی؟ فرشته آسمانی با خود می گوید چرا کسی ندای مرا پاسخ نمی دهد در حالی که ندا می دهم کجایند عارفان همان کسانی که می دانند که شکر این نعمتها از عهده کسی بر نمی آید ، کجایند معترفان اقرار کننده به تقصیر وقصور تا این ندای منادی را پاسخ دهند و بگویند : لبیک و سعدیک ...درود و صلوات بر تو ای منادی خداوند بزرگ مرتبه و جمیل ، مهربان ترین مهربانان ، خداوند بخشنده و با شفقت تبدیل کننده بدی ها به نیکی ها . این بندگان عصیان گر ، کسانی که زندگی شان در گرو شهوت هاست اسیر غفلت هاهستند پس ای فرشته و پیام آور بزگوا بدان تو مردگانی را می خوانی که در کالبد زندگان هستند چرا که دل ها مرده است و عقل ها رخت بسته اند و ارواح دگر گون شده اند پس چگونه مردگان را ندا می دهی در حالی که آن ها سودی از ندا نمی برند مگر اینکه با ندای الهی ات دل های آنان را زنده کنی و عقل های آنان را به سرهایشان بازگردانی و روانشان را آگاهی دهی تا خاستگاه این ندا را در یابند ندایی که از بزرگی وعظمت بزرگ ترین قدرت در آسمان ها و زمین می خیزد ندایی که جبروت پروردگار و ضعف و کاستی بندگان را جلوه گر می سازد ، ندایی که شدت بلا وتنگناها و دردمندی انسان ها را بیان می کند و به آنان می گوید که احوال واعمال نابسامانشان و ظلم در حق هم نوعانشان و تعدی به حقوق یکدیگر ، اقتضای راندن و دور شدن از آستان الهی دارد و آنها مستوجب بلا و لعن وعذاب کرده است ولی گستردگی رحمت و لطف پروردگار اقتضای چنین دعوت لطیف و بزرگوارانه ای کرد دعوتی با چنین بیان لطیف و نغز و دل پسند که عقل ها از آن در شگفت می ماند و بر هر بنده ای منت می نهد و مقام بخشندگی و مهربانی اش را باری دیگر نمایان می سازد.
پس ای فرشته مقرب آستان پاک الهی ، به شکرانه این امر زیبا و لطف بسیار ، از پروردگاربلند مرتبه مان خواهانیم که ما را در اجابت این دعوت برخاسته از لطفش یاری دهد و ندای تو ای منادی که ندای طوبی للذاکرین والطائعین را سر دادی، با اشتیاق و دعا و با جان و دل اجابت می کنیم چرا که ما را ما را به یاد دارنده ما که بسی مهربان و بخشنده است متذکر ساختی مما را به فرمانبری از سرور رئوفمان تشویق کردی و لطف خداوندگار با شفقت را به ما رساندی.
پس ای پیام آور زبان حال این بندگان پریشان حال، این نفوس غرق در گرداب گناه ، تو را اینگونه پا سخ می دهد :
«پس چه دور است جایگاه پست ما و حال پریشان ما از مقام ذکر پروردگارمان، و اینکه جایگاهی برای تقدیس ذات بلند و گرامی خدایمان باشیم و انسان خاکی کجا و مقام رب الارباب کجا؟ انسان آوده به ناپاکی ها کجا و همنشینی در مجالس پاکان؟ اسیر و به زنجیر کشیده شده در شهوت ها کجا و منازل آزادگان؟
ولی کرم و بخشندگی ربّمان به ما اجازه ذکر و مناجات داد و ما را محرم شناخت و در پرتوی حکمت وبینش الهی مستوجب تکلیف و شرفیابی به آستانش شدیم و اگر در این موهبت بزرگ که ذکر ویاد اوست کوتاهی کردیم ما را رسوا نساخت و اگر در این همنشینی کوتاهی کردیم ما را خوار و پست نگرداند پس سرور چه قدر بزرگوار است وبنده چقدر پست!«فما اکرم السید والأم العبد) و خدای چقدر بردبار است و بندگان چقدر نادن !«و ما أحلم الاله ، وما أسفه العباد»
سپس ما خود با کوش جان آنچه از گفته های خدایمان را ابلاغ کردی شنیدیم « أنا جلیس من جالسنی» من همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند و عظمت این ابلاغ و شرفیابی به حدی بود که هر زبان گویایی را در عالم امکان لال کرد و عقل های خردمندان ازیبایی این کرامت مدهوش شدند و اگر به هر کسی که شرف شنیدن این خطاب را پیدا کند به اندازه نفس های تمام اهل عالم ، و جان های تمام جانداران را می دادند نا شاید بتوانند شکر این نعمت بزرگ را به جا آورند حتی شکر گزاری قسمت کوچکی از این نعمت عاجز خواهند بود.پس چگونه است حال ما که بندگانی سیه رو و مفلس هستیم.؟
شایسته است پیوسته این آیه را زمزمه کنیم « قالا ربّنا ظلمنا انفسنا وان لم تغفر لنا وترحمنا لنکونّن من الخاسرین»
«گفتند خدایا ما بر خویش ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشی و به ما رحمت و رأفت نفرمایی سخت از زیان کاران خواهیم بود اعراف 23)
پس می گوییم خداوندا به عزت وجلالت سوگند با عصیان از دستوراتت خودمان را به هلاکت رساندیم و با سرکشی و طغیان موجب فساد احوالمان شدیم و اگر با توفیقاتت ما را باز نداری از زیان کاران خواهیم بود .
امید است در این ماه که موسم رحمت وفیض الهی و خودسازی است در خود تأمّلی بکنیم و دیدگاهمان نسبت به زندگی در جهت مثبت تغییر یابد و در راه رضای خداوند گام برداریم.
إن شآء الله تعالی
برگرفته از کتاب المراقبات اثر میرزا جواد آغا ملکی تبریزی 
نوشته شده توسط عزیز سالمی 
دسته ها : مطالب روزانه
چهارشنبه 10 4 1388 12:1
(( فی من لا یحضره الفقیه : قال على علیه السلام : ما من یوم یمر على ابن آدم الاقال له ذلک الیوم ، انا یوم جدید، و انا علیک شهید و قل فى خیرا او اعمل فى خیرا، فانک لن ترابى بعدها ابدا. ))
در کتاب من لایحضره الفقیه آمده است که على علیه السلام فرمود: هیچ روزى نمى گذرد بر فرزند آدم ، جز اینکه آن روز به او مى گوید: من روز جدید هستم ، و من بر تو شاهد و گواه هستم ، و در من حرف خوب بزن ، یا کار خیر انجام بده زیرا تو پس از من مرا هرگز نخواهى دید.
نوشته شده توسط عزیز سالمی 
چهارشنبه 10 4 1388 1:21
یحى معاذ بارها مى گفت : اى عالمان ! کاخ ‌هاى شما قیصرى است و خانه هایتان خسروى و مرکب هایتان قارونى و ظرف هایتان فرعونى و خویهایتان نمرودى و سفرهایتان جاهلى و مذهبهایتان پادشاهى . پس راه و روش محمدى کو؟
**********

دین فروشى کنى ، که تا سازى
 
بارگى نقره خنک و زرین زرگند
 
گویى از بهر حرمت علمست
 
اینهمه طمطراق و خنگ و سمند
 
علم ازین ترهات مستغنى ست
 
تو برو در بروت خویش بخند (1)
 
(1) : سنایی
نوشته شده توسط عزیز سالمی 
چهارشنبه 10 4 1388 1:11

صاحب حالى گفته است : یوسف ، از آن رو، پیراهن خود را از مصر به کنعان به نزد پدرش فرستاد، که غم او با(پیراهن ) آغاز شده بود، و همین که چشمش به پیراهن خون آلود افتاد به سختى غمگین شد و یوسف خواست ، تا(پیراهن )، انگیزه شادى وى شود.

نوشته شده توسط عزیز سالمی 

سه شنبه 9 4 1388 23:56
بلوغ و کمال حقیقى  
در دوران کودکى از دانشمند بزرگى پرسیدم که انسان چه وقت بالغ مى شود؟ در پاسخ گفت : ((در کتب فقه نوشته شده ، یکى از سه نشانه دلیل بالغ شدن است : 1 - تمام شدن پانزده سال (قمرى ) 2 - محتلم شدن 3 - روییدن موى زیر ناف . ولى بالغ شدن در حقیقت یک شرط دارد و آن اینکه همت تو به کسب رضاى خدا بیش از کسب بهره هواى نفس باشد. کسى که چنین نیست محققان او را به عنوان بالغ نمى شناسند.))

به صورت آدمى شد قطره آب
 
که چل روزش قرار اندر رحم ماند
 
وگر چل ساله را عقل و ادب نیست
 
به تحقیقش نشاید آدمى خواند
 
جوانمردى و لطفست آدمیت
 
همین نقش هیولایى مپندار
 
هنر باید، به صورت مى توان کرد
 
به ایوانها در، از شنگرف و زنگار
 
چو انسان را نباشد فضل و احسان
 
چه فرق از آدمى با نقش دیوار
 
بدست آوردن دنیا هنر نیست
 
یکى را گر توانى دل به دست آر(1)
 
(1):گلستان سعدی
نوشته شده توسط عزیز سالمی 
سه شنبه 9 4 1388 23:10
بسم الله الرحمن الرحیم
 
یکی دیگر از اعجازهای قرآن که 2 سال قبل توسط یکی از فارغ التحصیلان رشته آمار جناب آقای کوروش جم نشان کشف شده است : 

قبل از ‌آنکه آن را توضیح دهیم ابتدا سه نکته را متذکر می شویم : 

الف)همان طور که می دانیم تعداد کل آیات قرآن کریم 6236 آیه است که یک عدد زوج است . 

ب) همچنین می دانیم که قرآن 114 سوره دارد پس مجموعه شماره سوره های قرآن می شود 6555 که یک عدد فرد است: 
(6555=114+000+4+3+2+1) 

ج) اگر شماره ی هر سوره را با تعداد آیات آن سوره جمع کنیم عدد مخصوص آن سوره بدست می آید مثلاً برای سوره حمد که اولین سوره قرآن می باشد عدد مربوط می شود 8‌ (7+1) و برای سوره بقره می شود 288(286+2) و برای سوره آل عمران عدد مربوط می شود 203 یعنی (200+3) . 
حال اگر این عددهای به دست آمده برای هر سوره را به تفکیک زوج و فرد در جدول های جداگانه ای قرار دهیم نتایج شگفت آوری به دست می آید . 
جدول عددهای حاصله ی فرد جدول عددهای حاصله ی زوج 

آل عمران 203 فاتحه 8 

مائده 125 بقره 288 

انعام 171 نساء 180 
..............................
جمع کل 6555 جمع کل 6236 

چهار مطلب شگفت انگیز در این جدول ها دیده می شود : 

الف)مجموع اعداد جدول زوج برابر است با 6236 که مساوی مجموع کل ‌آیات قرآن است و مجموع عددهای حاصل از جدول فرد برابر است با 6555 که همان عدد حاصل جمع شماره سوره های قرآن است . 

ب) در هر جدول 27 سوره وجود دارند که تعداد کل آیات آن سوره یک عدد زوج است و بنابراین در هر جدول نیز 30 سوره وجود دارد که تعداد کل آیات آن سوره فرد است . 

ج) در هر جدول به طور مساوی 57 سوره قرار می گیرد . 

د) مجموع اعداد جدول زوج یک عدد زوج شده است و مجموع اعداد جدول فرد یک عدد فرد شده است . 

بدین ترتیب حتی اگر یک آیه از یک سوره ای کم شود یا زیاد شود و یا یک سوره جابه جا شود تمام نظم فوق از بین می رود . 

بنابراین این رابطه اثبات می نماید که یک سوره و حتی یک آیه از قرآن شریف کم و یا زیاد نشده است .

خدایا چشمان ما را بر روی حقایق بگشا سپس به ما شهامتی عطا فرما که حقایق را بپذیریم.
منبع: کانون گفتمان قرآنی
نوشته شده توسط عزیز سالمی 
سه شنبه 9 4 1388 22:58
X